کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۰۸۰۲۷
تاریخ خبر:

وقتی ژنرال روس احترام نظامی داد

روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| کنار رود، لب مرز، سه تندیس سنگ است. سخت و استوار. سه سرباز. ۱۳۲۰ شمسی. جنگ جهانی دوم. روسیه از شمال قصد وطن کرده، انگلستان از جنوب. برای گذشتن از رود خروشان ارس، یک راه بیشتر نیست. مرز جلفا و نخجوان، پلی کم‌عرض و آهنین. لشکر روس از این پل باید بگذرد. جایی که سه سرباز عهده‌دار محافظت از آن هستند. حکومت وقت ایران دستور به تسلیم می‌دهد.

سه سرباز وطن اما سلاح زمین نمی‌گذارند. خاک ایران ناموس‌شان است، جان‌شان است. سنگر می‌گیرند برای ایستادگی مقابل لشکر ۴۷ دشمن. گفته‌اند مرزهای جلفا را این سه مرزبان به خون آب دادند. سه جوان در مقابل خیل لشکریان. روس‌ها غافلگیر شدند. چون جاسوس‌های مرزی خبر داده بودند که سپاهی در کار نیست. حکومت مرکزی دستور عقب نشستن مرزبانان را صادر کرده. با خیالی آسوده قصد فتح منطقه را داشتند.

مرز ایران را در چشم‌ به هم زدنی فتح‌شده می‌دیدند. در منتهای شمال غربی ایران اما سه نفر، یکه و تنها، خود سپاه ساختند. ژنرال روس در تعجب مانده بود این‌همه تیر و فشنگ از کدام سو می‌آید؟این نبرد جانانه کار کدام از جان گذشته‌‌ها‌ست؟ جنگ بین این سه مرزبان و بیش از ۱۰ هزار نفر سرباز روس می‌دانید چقدر طول کشید؟ سه ایرانی غیرتمند، سه سرباز وطن، دو شبانه‌روز مقابل خیل لشکریان روسیه ایستادگی کردند.

لشکر ۴۷ شوروی زره‌پوش بود، توپخانه داشت و از حجم آتشی که این سه نفر، یکه و تنها، مقابل لشکر ساخته بودند، در حیرت بود. گمان‌شان این بود، حجم عظیمی از سربازان ایرانی مقابل‌شان ایستاده‌اند. این سه نفر اما جانانه جنگیدند، دو شبانه‌روز مقابل لشکر روس ایستادند و سرآخر به خاک غلطیدند. گفته‌اند ژنرال روس، سرلشکر نوویکف، وقتی از پل گذشت، گمان می‌کرد با خیل کشته‌ها مواجه می‌شود. نمی‌دانست کسانی که با آن‌ها وارد جنگ شده سه نفر بیشتر نیستند. تخمین زده بود بیشتر از هزار ایرانی آن‌سوی پل در حال نبرد هستند.

وقتی از پل گذشت و پای جنازه‌های این سه سرباز رسید، حیرت کرد. دستور توقف داد و فرمان داد تمام لشکر به خط بایستند. بعد با احترام نظامی مقابل این سه سرباز ایستاد. جلو رفت، درجه‌ها را از روی پیراهن نظامی کند و روی دوش سرجوخه محمدی گذاشت. چوپانی آن اطراف در حال رسیدن نزدیک شدن به پل بود. مترجم لشکر را فراخواند و بعد به چوپان دستور داد، جنازه این سه غیرتمند را که اینچنین پای مرز و بوم‌شان ایستادگی کردند، به سنت خودشان، به رسم مسلمان غسل بدهد و با احترام به خاک بسپارد.

بعد رو به لشکریانش کرد و گفت کاش مثل این‌ سه نفر، یک تن بین ما بود. سرجوخه ملک محمدی، سید محمد راثی هاشمی و عبدالله شهریاری. جان باختند اما هم‌زمان تاریخ ساختند. خانواده این سه شهید، ۶۰ سال از سرنوشت‌تان بی‌خبر بودند تا اینکه با انتشار گزارشی درباره جان باختن‌شان، تازه بعد از این‌همه سال، از شهادت‌شان باخبر شدند. سال گذشته بابت پژوهشی کنار این پل آهنی بودم.
چند دقیقه‌ای نشستم. به سه تندیسی که کنار پل، به یاد این سه سرباز ساخته بودند، نگاه می‌کردم. سه تندیس سنگ. سخت و استوار. سه سرباز. سلام وطن به شما. خون پاک اینجاست.

کدخبر: ۴۰۸۰۲۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • Amirkhan56

    سلام و درود بر شرف و غیرت تمام سربازان و طنم که جانشان را در راه حفظ ناموس و مام وطن از دست دادند.