وقتی کاشانی، قوام را مات کرد
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | انتخابات مجلس هفدهم در بهمن ۱۳۳۰ برگزار شد و این مجلس در اردیبهشت ماه ۱۳۳۱ آغاز به کار کرد. رئیس مجلس سید حسن امامی بود و در میان ۸۱ نماینده جبهه ملی به عنوان حامی دولت ۳۱ نماینده در اختیار داشت که در میان آنها آیتالله کاشانی هم بود که با لیست جبهه ملی،وکیل شده بود.
امامی خواستار رای اعتماد دوباره دولت از مجلس شد. ۵۲ نماینده به نفع دولت مصدق رای دادند اما مجلس سنا از رای اعتماد خودداری کرد و خواستار برنامههای مصدق شد. پیرمرد پرشور که دست بالا را در فضای سیاسی کشور داشت در روز شانزدهم تیرماه اعلام کرد که استعفا میدهد.کاشانی بیانیه تند و تیزی را در حمایت از مصدق منتشر کرد.
شاه خلاف تمایل مجلس سنا شخصا فرمان تجدید نخست وزیری مصدق را امضا کرد. اما مصدق حالا چیزهای بیشتری میخواست:اختیار تعیین وزیر جنگ که تا آن روز به سلیقه شاه انتخاب میشد.در مذاکره رودررو شاه مخالفت کرد و مصدق بلافاصله اعلام کرد که استعفا میدهد.شاه جوان خطر را بیخ گوش خود احساس کرد.
در جستوجوی یک سیاستمدار کهنه کار به احمد قوام رسید. سیاستمدار ۷۹ساله که چهاربار تجربه نخست وزیری را در دولت رضا شاه و محمدرضا داشته و غائلههای کلنل پسیان در خراسان و کوچک جنگلی در گیلان و پیشه وری در آذربایجان را او رفع و رجوع کرده بود. شاه اما از اقتدار قوام میترسید.در نهایت مجبور شد با اعمال نفوذ اشرف به نخست وزیری قوام تن دهد.
قوام که در کنار مصدق و رزم آرا و فروغی مهمترین دولتمرد دوران پهلوی محسوب میشد بدون آنکه متوجه تغییر فضا و اتوریته آیتالله کاشانی در میان مردم و محبوبیت مصدق شود با یک بیانیه بسیار شدیداللحن کار خودرا شروع کرد و مردم و معترضین را به تشکیل دادگاههای صحرایی و اعدام تهدید کرد.او حتی تصمیم به بازداشت آیتالله کاشانی گرفت که به عنوان نماینده مجلس از مصونیت قضایی برخوردار بود اما درآخرین لحظه با فشار دربار منصرف شد. آیت الله کاشانی ۷۶ ساله،در روز ۲۸ تیرماه به شکل شدیداللحنی به قوام پاسخ داد و تهدید به اعلام جهاد عمومی کرد و به قوام ۴۸ ساعت فرصت کنارهگیری داد!
بگذارید اول در باره آیتاللهکاشانی نکاتی را مطرح کنم: آیت الله کاشانی سهم زیادی از زندگی خود را خارج از ایران گذراند و در عراق عضو تمام حرکتهای استقلال طلبانه بهخصوص ضد انگلیسیها بود. او بالاخره در ۴۴سالگی و سه روز قبل از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به ایران آمد. روایت است که در آن سالها مخالف جدی مدرس و موافق اعلام جمهوری بوده و نماینده مجلس موسسانی بوده که در سال ۱۳۰۴ به تغییر حکومت از قاجار به پهلوی رای مثبت داده بود.
اما در سالهای پس از شهریور ۲۰ مواضع سیاسی آیت الله کاشانی به شدت رادیکال شده بود. او در مسئله فلسطین،مسئله حجاب،مسئله ملی شدن نفت مواضع تعیینکنندهای اتخاذ کرد و به سرعت به قطب نما و مراد گروه فدائیان اسلام و رهبرجوانشان نواب صفوی تبدیل شد. پس از ترور ناموفق شاه در سال ۱۳۲۷ به او اتهاماتی منتسب و به بیروت تبعید شد. اما در سال ۱۳۲۸ با وساطت منصور نخست وزیر وقت به تهران بازگشت و توانست با حمایت از فدائیان اسلام به عنوان رادیکالترین جریان سیاسی مذهبی کشور و حمایت از ملی شدن صنعت نفت و جبهه ملی به چهرهای تاثیرگذار در معادلات سیاسی کشور بدل شود.
خب برگردیم به ماجرای سی تیر. اولتیماتوم آیت الله کاشانی موجب بسیج عموم مردم در تهران و شهرستانها شد. در روز سی تیر تجمعات اعتراضی به اوج خود رسید و ارتش و پلیس به تیراندازی به مردم اقدام کردند. بیش از ۶۰ نفر در تهران شهید شدند و شاه متزلزل و هراسان همان غروب سی تیر قوام را برکنار کرد و همان شب مجلس به بازگشت دوباره مصدق ۷۳ ساله به نخست وزیری ابراز تمایل کرد. مجلس در جلسات بعدی اموال قوام را هم به نفع شهدای سی تیر مصادره کرد.
سیاستمدار بزرگی که آذربایجان را به ایران بازگردانده بود در آخرین حرکت سیاسیاش به چهرهای منفور در تاریخ سیاسی ایران بدل شد. اعتماد به نفس بیش از اندازه او را به سمت یک جنایت بزرگ تاریخی سوق داده بود. او شطرنج قدرت را به آیت الله کاشانی باخت و از صحنه سیاسی کشور حذف شد. قوام سه سال بعد از این شکست بزرگ در سال ۱۳۳۴ و در سن ۸۲ سالگی بر اثر سکته مغزی درگذشت. او سه بار ازدواج کرد که همسر سومش زهرا دلشاد تا همین سالهای اخیر در تهران زندگی میکرده است…