معشوقههای محمدرضا؛ از مستخدمه سوئیسی تا گیلدا
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | خب این را بگویم که روایت امروز ما کمی بازاری است.داستان زنهایی که با محمدرضا در ارتباط بودهاند. فردوست از یک مستخدمه سوئیسی در مدرسهای که محمدرضا در آن تحصیل میکرده حرف زده، در بازگشت به تهران هم با نظر رضاشاه،فیروزه برادرزاده مطلقه ساعد مراغهای با محمدرضا ارتباط پیدا میکند تا ولیعهد جوان را رام کند.
در دوران ازدواج با فوزیه، شاه جوان با زنی به نام دیوسالار مرتبط میشود.روایت است که شخصا و با اتومبیل شخصی به ملاقات دیوسالار میرفته است و خب با شیطنت ارنست پرون این رابطه لو میرود و پایه اساسی جدایی فوزیه از محمدرضا میشود. بعد از طلاق از فوزیه مهمترین معشوقه دربار پروین غفاری بود.دختر ۱۶ساله محله بهارستان که تا موقع ازدواج محمدرضا با ثریا این رابطه به طول انجامید.
اسم دختری ایتالیایی به نام فرانچسکا هم وسط میآید که کم مانده بود ملکه ایران شود که با اعتراض واتیکان ماجرا منتفی میشود. فردوست میگوید که محمدرضا در سفر خود به آمریکا در سالهای پس از کودتا دلباخته گریس کلی میشود و یک میلیون دلار به او جواهرات میبخشد.همینطور از ملکه زیبایی آمریکا که دختری ۱۹ساله بوده یاد میکند.
در ایران هم از رابطه شاه با گیتی خطیر یاد میکنند که در نهایت و در آستانه ازدواج با فرح او را با پرداخت یک میلیون تومان وجه نقد راهی اروپا میکنند. در سالهای پس از ازدواج با فرح ماجرای محمدرضا با یکی دوتا از مهماندارهای بلوند لوفتهانزا مشهور میشود و همینطور دختری فرانسوی به نام آنژ که شش ماه تمام در سوئیتی مجلل در هتل هیلتون مستقر بود و دست آخر با آژان و آژانکشی موفق شد از ایران خارج و از دست شاه خلاص شود.
در خاطرات علم (اگر موثق باشد) خاطرات زیادی از حضور دختران اروپایی در جزیره کیش یا کاخهای شاه در نوشهر و رامسر روایت شده است.همینطور ماجرای خانم مورین یا افسانه رام منشی مخصوص علم یا عشق نافرجام محمدرضا به سوفیا لورن و…خیلی زیاد هستند. آهان داشت یادم میرفت:روایتهایی هم بود از سفرهای خصوصی و پنهانی محمدرضا به لندن برای ملاقات با یکی از اقوام دور چرچیل. البته این قوم و خویش دور دختر خانمی ۲۹ساله و بلوند به اسم ژاکلین بوده است.
ابوالفتح محوی،حسین دانشور،اردشیر زاهدی،کامبیز اتابای و امیرقاسمی(پدرمجری شبکه تپش) از کسانی بودند که در فراهم کردن این ضیافتهای خصوصی دست داشتند و البته مهمتر از همه خود اسدالله علم. در این میان از قرار فرح چشم بر این ماجراها بسته بود اما در یک مورد داستان تراژیک میشود. آن هم ارتباط محمدرضا با دختر سرلشکر آزاد بود.
ژنرال نیروی هوایی که برای نزدیک شدن به محمدرضا و گرفتن جای سرلشکر طوفانیان دختر زیبا و تینایجر خود را به محمدرضا معرفی میکند.گیلدا صوفی که عمهاش یکی از معاونان وزارت کشور هم بود.رابطه محمدرضا با گیلدا بالا میگیرد تا آنجا که برای عملهای زیبایی او را به پاریس پیش پروفسور تسه میفرستد و خبر این اتفاق به گوش فرح میرسد.گیلدا در این دوران به راحتی در کاخ نیاوران رفتوآمد میکند.
روایت است که محمدرضا آنقدر در این رابطه پیش رفته بود که حتی فکر طلاق فرح نیز به سرش زده بود که با محالفت مادرش تاج الملوک پشیمان میشود و همین که فرح در سال ۱۳۵۱ مدتی تهران را به حالت قهر ترک میکند. ماجرا آنگونه میشود که حتی اوریانا فالاچی در مصاحبه معروفش با محمدرضا از او درباره این شایعه که زن دیگری اختیار کرده سوال میکند!
در این میان و با دخالت فریده دیبا مادر فرح و تاج الملوک، داستان را به شکلی فیصله میدهند.تدبیر اینگونه میشود که گیلدا را به ارتشبد خاتمی شوهر خواهر محمدرضا (همسر فاطمه) متصل کنند تا دور و بر محمدرضا خالی شود. شایعات دیگری هم در میان است مثلا مواجهه فرح با گیلدا در کاخ نیاوران و کشیدهای که فرح بر گوش گیلدا میزند یا اینکه وقتی گیلدا به پاریس میرود مشابه سفارشات فرح را از مزونهای پاریس میخرد و این ماجرا موجب اوجگیری کینه فرح میشود.
هرچه هست گیلدا به تدریج از محمدرضا دور میشود و در خانهای ویلایی و دو طبقه در محله دزاشیب تهران مستقر میشود و یک روز ساکنان محل با اتفاق عجیبی روبهرو میشوند.گیلدا صوفی بر کف سنگفرش کوچه سقوط کرده و در جا مرده بود. شواهد نشاندهنده خودکشی بود اما شایعات و زمزمهها بالا گرفتند و آن را ترفند ساواک برای خلاصی از دست معشوقه پردردسر میدانستند. این حادثه در سال ۱۳۵۳ رخ داد. راستی محمدرضا به گیلدا صوفی لقب طلا داده بود…