لازم نیست برای شاد بودن بکوشید
روزنامه هفت صبح، پوریا عطاریان | اهمیت «شاد» و «خوشحال» بودن در زندگی شخصی و حرفهای بر کسی پوشیده نیست اما بخش پیچیدهتر ماجرا اینجاست که اگر برای شاد بودن در محیط کار بکوشید، احتمالا تلاش شما به نتیجه عکس خواهد انجامید. مجله هاروارد بیزنس ریویو در مقالهای به قلم سوزان پپرکورن مینویسد: «هرچند در مورد خوشحالی در محیط کار زیاد نوشته شده اما نظرسنجی موسسه گالوپ نشان میدهد که ۸۵درصد نیروی کار با احساس شادی در محیط کار بیگانهاند و بخش کوچکی از آنها اصلا نمیدانند که چگونه میتوان به این شادی دست یافت.
در حالی که یک فرد به طور متوسط در طول زندگی ۹۰هزار ساعت را در محیط کار سپری میکند، اهمیت یافتن روشی برای احساس بهتر در محیط کار قابل چشمپوشی نیست. اما نکته اینجاست که اگر شاد بودن را هدف اصلی خود قرار دهید، ممکن است در نهایت به احساسی کاملا متضاد دست یابید. چرا که شادی (همچون دیگر انواع احساسات) نه یک وضعیت ثابت و دایمی بلکه حالتی شناور است.»
به توصیه این مجله به جای اینکه به طور مستقیم برای شاد بودن بکوشید، بهتر است بکوشید که به کار و زندگی خود معنی و مفهوم ببخشید چرا که «افرادی که بر روی معنی و مفهوم زندگی شخصی و حرفهای خود تمرکز میکنند بیشتر از دیگران به طور پایدار احساس خوشبختی میکنند.
پژوهشها نشان میدهند که معنی بخشیدن به کار یکی از قدرتمندترین راهکارها برای افزایش بهرهوری و عملکرد و همچنین دل سپردن به کار است. در نظرسنجی از دوازده هزار نیروی کار مشخص شده که نیمی از کارکنان فکر نمیکنند کاری که انجام میدهند معنی و مفهومی دارد یا از اهمیتی برخوردار است اما رضایت شغلی افرادی که چنین حسی داشتند، ۱.۷ برابر بیشتر از دیگران بود و احتمال باقی ماندن آنها در شغل فعلی هم سه برابر بیشتر بود.»
جالب اینکه معنی بخشیدن به کار تا حدی اهمیت دارد که برخی آن را به پول بیشتر هم ترجیح میدهند. برای مثال مجله هاروارد بیزنس ریویو به پژوهشی اشاره میکند که در آن از هر ۱۰نفر، ۹نفر ادعا کرده بودند که حاضرند از بخشی از درآمدشان چشمپوشی کنند تا در عوض پیشه با معنیتری داشته باشند.
اما پرسش اینجاست که منظور از«معنی و مفهوم» در کار چیست؟ هرچند تعریف دقیقی برای آن وجود ندارد اما به طور کلی میتوان گفت زمانی که حرفهای که به آن مشغول هستید با ارزشها و باورهای شما هماهنگی بیشتری دارد، رضایت شغلی شما به خصوص در بلندمدت بیشتر خواهد بود.
برای مثال اگر کمک کردن به دیگران به شما حس بهتری میدهد، بهتر است شغلی را برگزینید که به طور مستقیم نفع آن برای دیگران را مشاهده کنید. برخی دیگر شاید معنی و مفهوم را در حل مسائلی ببینند که دیگران به آنها نپرداختهاند و یا معنی را در بهبود انجام یک کار ببینند، چنین افرادی احتمالا بیشتر به دنبال یافتن راههایی برای افزایش بهرهوری در محیط کار خواهند بود. در واقع انجام کاری ما را شاد خواهد کرد که با شخصیت و ارزشهای ما همخوانی بیشتری داشته باشد.
البته کشف اینکه چه نوع شخصیتی و چه ارزشهایی دارید هم چندان کار سادهای نیست، با این حال اگر به دنبال احساس بهتر نسبت به زندگی کاری میگردید، شاید بهتر باشد به جای به کارگیری شیوههای متداول شادتر بودن در محیط کار، به دنبال شناخت ارزشهای خودتان باشید.