کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۵۲۶۹
تاریخ خبر:

غائله ‌مرموز ‌جواد علامیر دولو

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | جواد علامیر دولو، آخرین فرزند احتشام‌السلطنه از آن تیپ‌هایی بود که در دهه ۳۰ به جوجه فکلی معروف شدند. متولد ۱۳۱۴ در تهران که بلافاصله پس از پایان جنگ در اروپا در حالی که ۱۳سال بیشتر نداشت از طرف والدین به فرانسه و بلژیک فرستاده شد و در همان بدو نوجوانی در فرهنگ اروپا غوطه خورد و در دبیرستان‌های آنجا تحصیل کرد و یک دوره علوم سیاسی را در فرانسه گذراند و یک دوره زبان انگلیسی را در لندن و در ۱۹سالگی آکنده از اعتماد به نفس به تهران بازگشت.

حاصل این اعتمادبه‌نفس بازداشتش در سال ۱۳۳۳ شد.به جرم تعدی همراه با خشونت به خواهرزاده خود (کیاندخت حشمتی) با تهدید یک کلت کمری! او یک دوره‌ای را در تهران خوش می‌گذراند و جمعیت اگزیستانسیالیست‌های تهران را تاسیس می‌کند و عاقبت در سال ۳۶ وارد روزنامه اطلاعات می‌شود و مدیریت روابط خارجی موسسه اطلاعات را به دست می‌گیرد و خبرنگار نیویورک تایمز و لوموند می‌شود و همنشین همیشگی دیپلمات‌های جوان پرهیجان اروپایی در تهران!

علامیر اما در سال ۴۸ فضای مطبوعاتی کشور را شوکه می‌کند.او تقاضای یک نشریه توریستی هنری کرد با عنوان «این هفته تهران». خب از دهه ۳۰ مجلات سینمایی با استناد به روششان در پرداخت به فیلم‌های سینمایی، مملو بودند از تصاویر مه‌رویان فرانسوی و ایتالیایی و آمریکایی. مثلا مجله هنر سینما که توسط مرحوم هوشنگ کاووسی منتشر می‌شد سکانس مشهور سرکار خانم صوفیا لورن در فیلم دیروز امروز فردا را در هفت صفحه به شکل داستان مصور منتشر می‌کرد و از سوی جوانان مشتاق با استقبال خیره‌کننده‌ای هم رو‌به‌رو می‌شد!

این رویه به شکلی خفیف در مجلات خانوادگی و عامه پسند دهه۴۰ پیگیری شده بود.در فضای سنگین دهه ۴۰ کم‌کم مرزهای سانسور در حوزه فیلم و تصویر به عقب رانده شدند و فیلمفارسی از این هدیه ناگهانی بیشترین استفاده را کرد. در این فضا علامیر بیزینس خودش را با مجله «این هفته در تهران»به راه انداخت. جلب مشتریان جوان با پرداختن به مسائل ملتهب دختران و پسران و عکس‌های بزرگ رنگی که یکی دو درجه از بقیه عکس‌های مجلات ایرانی گستاخانه‌تر باشند.

بیژن امامی، کریم رشتی‌زاده و سیامک پورزند در دوره‌های مختلف سردبیر این مجله بودند. این مجله به سیاق الگوی آمریکایی خود یک بخش کوچک روشنفکرانه هم داشت که درآن از چهره‌های مشهور فرهنگی کشور نیز مطلب چاپ می‌کرد. مطالبی از شاملو، به آذین، سپانلو، حاج سید جوادی، نادرپور و… احتمالا حق‌التحریرهای کلان این مجله در این شکل غیرمترقبه همکاری تاثیر داشته است. به هرحال«این هفته»در اتمسفری فوق‌العاده پرتنش منتشر شد و عکس‌های رنگی بی‌پرده آن، ساواک را نیز نگران ساخته بود!

در یـکی از گـزارش‌های ساواک آمده است:«در مذاکره روز۲۶/۱۱/۱۳۵۰ شیخ مجتبی اراکی‌ از‌ طرف‌ آیت‌اللّه شریعتمداری اظهار داشت که آقا پیشنهاد نموده‌اند تا ترتیبی‌ اتخاذ‌ شود که از انتشار مجله به‌نام«این هفته» که نه دارای مطالب ارشـادی اسـت و نه‌ مـعنوی‌ و نه‌ مملکتی‌ و به غیر از فساد اخلاقی و تباهی چیزی در بر ندارد جلوگیری شود‌.» اما انتشار این هفته ادامه پیدا می‌کند و البته با وقفه‌های کوچکی هم روبه‌رو می‌شود.

تا اینکه بالاخره سازمان مجاهدین با کمک اعضای گروه‌های مذهبی دیگر (گروه حزب‌الله ) بمب صوتی در دفتر این مجله منفجر می‌کند که پنج مجروح بر جای می‌گذارد. این عملیات برای برخی از اعضای خود مجاهدین هم غافلگیر کننده بود. از قرار دفتر این مجله ابتدا توسط مرتضی الویری شناسایی می‌شود و در روز ۱۲ اردیبهشت دو نفر در قالب متقاضی برای گرفتن نمایندگی این مجله در شهرستان‌ها در دفتر مجله در خیابان فردوسی نزدیک کوچه برلن ساختمان آفتاب، حاضر می‌شوند و بسته‌ای را آنجا می‌گذارند که حاوی بمب صوتی بوده است.

در مورد زمان چاپ این مجله فقط این را هم بگویم که سال‌های ۴۹ تا ۵۱ پرتنش‌ترین سال‌های مبارزات چریکی در ایران بوده و دو سازمان مجاهدین و فداییان و همینطور سازمان دانشجویی حزب توده همزمان به فعالیت‌های مسلحانه می‌پرداختند.ماجرای سیاهکل، سه هواپیماربایی زنجیره‌ای، تلاش برای ربودن پسر اشرف، تلاش برای ربودن فرح و رضا پهلوی و ترور برخی ژنرال‌های ارتش و پلیس در این فاصله زمانی کمتر از دوسال رخ داد. در دهم خرداد ۱۳۵۱ هم ۲۲ نفر از چهره‌های اصلی مجاهدین اعدام شدند.

به هرحال انفجار در دفتر مجله و بعد هم گستاخی علامیر در ارسال نسخه بدون سانسور و تایید نشده حرف‌های فرح در لوموند و تقاضای همیشگی‌اش برای دریافت کمک‌های مادی از وزارت فرهنگ (علامیر ادعا می‌کرد هر شماره ۳۵ هزار تومان ضرر مالی برای او دارد و از این که در دایره چاپ آگهی‌های دولتی نیست همیشه شکایت داشت) در نهایت موجب می‌شود در خرداد همین سال ۵۱ پرونده این مجله بسته شود. علامیر که کپسولی از فرصت‌طلبی و سوءاستفاده‌های مالی بود در سال ۵۷ از ایران رفت و پس از انقلاب به جبهه اتحاد ملی پیوست و سخنگوی گروهی شد که شاپور بختیار بانی آن بود. از آن پس دیگر ردی از او پیدا نکردم.

کدخبر: ۳۹۵۲۶۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر