کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۳۱۳۶۲
تاریخ خبر:

روزگار کسل‌کننده مرد تصمیم‌های سخت

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | حاضرم ساعت‌ها پای حرف زدنش بنشینم. از خاطراتش بگوید‌،‌ از فیلم‌هایی که دیده‌،‌ لطیفه‌هایی که دوست دارد و با بدجنسی و با صورتی بی‌تفاوت برای شنونده تعریف می‌کند. حاضرم از نگاهش به هنر بگوید و موسیقی‌، ‌از همکارانش حرف بزند و از تفاوت پدرخوانده ۲ با پدر خوانده یک و این که چرا از بازی همفری بوگارت بدش می‌آید و خواب ابدی فیلم خوبی نیست. حاضرم به گیتار زدنش گوش کنم و به شیوه تدریسش.

حاضرم بعضی از فیلم‌هایش را بارها و بارها ببینم. به رغم ضعف‌هایشان. قیصر، دندان مار، ‌سرب و یا سلطان. دوست دارم بارها و بارها منش و خاطراتم از او را برای بقیه تعریف کنم. از آن جوانمردی‌اش وقتی یادداشت حمایتی من از بیضایی را با فرستادن دسته گلی زیبا جبران کرد و وقت‌هایی که در دهه هشتاد هر یادداشتم را که می‌پسندید شخصا زنگ می‌زد و یا دعوتمان می‌کرد به دفترش.

اما سال‌هاست که توانایی دیدن فیلم‌هایش را از دست داده‌ام. بعد از جرم‌. محاکمه در خیابان‌،‌ متروپل و همین آخری خون شد. این اصرار بر ایستادن در گذشته را درک نمی‌کنم. آن هم وقتی که هروقت استارت زده برای به روز بودن و به روز شدن همه را جا گذاشته است. مثل وقتی که در ۲۷ سالگی قیصر را ساخت و تمام جماعت از خودراضی فیلمفارسی را مبهوت کرد و دایره روشنفکران را مدهوش.

مثل وقتی که با گوزن‌ها خطوط قرمز را آگاهانه پشت سر گذاشت. مثل وقتی که تیتراژ قیصر را به جوانی گمنام به نام کیارستمی سپرد و در رضا موتوری سینمای‌ایران را از دست عارف و ایرج خلاص کرد و با صدای فرهاد سالن‌های سینما را تقدیس کرد. مثل وقتی که تصمیم گرفت فرامرز قریبیان را سوار بر اسب در خط ویژه و در خلاف جهت در خیابان‌های تهران بتازاند‌،‌ مثل وقتی که در تصمیمی انقلابی قهرمان‌های میانسال خود را کنار گذاشت و فوج فوج جوان جویای نام را وارد عرصه سینمای ایران کرد.

در کمتر از سه چهار سال: ‌عرب‌نیا‌،‌ پارسا پیروزفر‌، خداویسی‌،‌ فروتن‌،‌ هدیه تهرانی‌،‌ مرجان شیرمحمدی‌،‌ شیلا خداداد‌،‌ میترا حجار، ‌حسن جوهرچی و….. کسی که ناگهان فقر موسیقی پاپ را در انتهای دهه هفتاد فهمید و درک کرد و مانی رهنما را به ترانه‌خوان فیلم اعتراض بدل کرد و دوباره با سانسور سرشاخ شد:‌ مشکوکم …به مرگ کبوتر مشکوکم.

مردی این چنین پیشرو‌، ‌این چنین نترس‌،‌ این چنین خلاق‌،‌ حالا دوباره در دنیای چاقو به دست‌های خود به دام افتاده است. دنیای رفاقت و برادری و مردانگی و از آن سو زنان به دام افتاده بدطالع و بدنام. دوست دارم کیمیایی را آن جلو ببینم. صف اول‌. قریحه نابش‌،‌ به ابتکار و خلاقیت بیشتری احتیاج دارد. مردی که حال و هوای سینمای فرسوده ایران را عوض کرد و در میان بیش از سی فیلمی که ساخته چهار یا پنج مروارید و بی‌نهایت سکانس و فصل‌های به یاد ماندنی برای ما خلق کرده است. به او مدیونیم.

کدخبر: ۳۳۱۳۶۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر