دکتر اختصاصی جناب نخستوزیر سابق
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اطبا خاطرات دست اولی از مردان بزرگ دارند. خاطرات پزشک ناصرالدینشاه یا پزشک رضاخان هرکدامشان اطلاعات ویژهای از آنان به دست میدهند. اسماعیل یزدی(برادر ابراهیم یزدی) که هفته پیش در ۸۸سالگی فوت کرد، دندانپزشک دکتر مصدق بود و کسی بود که ابتلای او به سرطان را کشف کرد.
دکتر اسماعیل یزدی در سال ۱۳۱۰ در قزوین متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران و دبیرستان را در دارالفنون به اتمام رساند. او سپس به دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۳۲ با کسب رتبه اول از دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و بهواسطه احراز رتبه اول، نشان درجه اول فرهنگ بورس تحصیلی ایالات متحده آمریکا را دریافت کرد.
تاریخ ایرانی مینویسد: اسماعیل یزدی بود که ابتلای مصدق به سرطان را تشخیص داد. غلامحسین مصدق در گفتوگویی با حبیب لاجوردی در مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد درباره پدرش گفته: «دوماه به فوتش که بود یک ورم سینوزیت داشت که من از طبیب اجازه گرفتم، طبیب برایش بردم آنجا دید و یک بایوبسی کردند و آوردند تهران، تهران منزل من بود. دکتر که بردیم، دکتر اسماعیل یزدی، برادر همین دکتر یزدی، این متخصص جراحی فک و صورت بود، در دانشگاه کار میکرد.
این را بردم با یک دکتر دیگر بود که بردمشان آنجا و دیدند پدر مرا، بعد بردیم تهران بیمارستان نجمیه. دوروز هم آنجا خواباندیم و یک بایوبسی کردند و تیکهبرداری کردند و دیدند یک پولیپی دارد که منزل من منزلش بود و میرفتش روزها برق میگذاشت بعد. یک پولیپی دارد که این ممکن است سرطانی بشود. برای پوفیلاکتیکمان، پوفیلاکسی که داشت گفتند که این را بایستی برق بگذارد، کوبالت. سابقه زخم معده داشت و تب هم داشت.
خیلی ناراحت بود و دکتر[مهدی] آذر هم میآمد میدیدش و میرفت… اینها بالاخره به او قرص مسکن میداد بخورد تا ساکت بشود تا اینکه بالاخره یکدفعه این قرصهای مسکن این زخم معدهاش را چیز کرد، شروع کرد خون قی کرد. خونریزی کرد و بردیم بیمارستان و یک ترانسفیوژن خون کردند. دیگر نشد اینها تا بعد سه، چهار روز بعد مرد. روز ۱۴ اسفند مرد.» یزدی، مصدق را در قلعه احمدآباد در دوره حصر ملاقات و ویزیت میکند:
«گفتم بهنظرم ضایعه تومور است و خوشبختانه امکانات بیوپسی(تیکهبرداری) را همراهم آوردهام، اگر موافقید من تیکهبرداری کنم که موافقت کرد. من به آقای دکتر مصدق گفتم برای تعیین عفونت نیاز به تیکهبرداری داریم تا بهطور دقیقتری تشخیص دهیم و از دفعه بعد درمان را شروع کنیم… دهان ایشان را بیحسی موضعی تزریقی و بعد از ضایعه به وجود آمده در سقف دهان بیوپسی کردم. موقع برگشتن دیدم یک بوقلمون ذبح کرده و در صندوق عقب ماشینم گذاشتند.
وقتی خارج میشدم آقای دکتر مصدق گفتند، دفعه بعد دخترتان را هم بیاورید. ایشان تا دم در قلعه همراهم آمدند و هرچه اصرار کردم که نیایند و شرمندهام نکنند، قبول نکردند. ایشان میگفتند مقام اطبا بالاست. به ایشان گفتم: «انشالله هفته آینده میآیم و خبرهای خوب برای شما میآورم. نوع ضایعه که معلوم شد داروها را هم میآورم. ظاهراً چیز مهمی نیست.»
دکتر مصدق گفتند: «امیدوارم خبر خوبی برای من بیاورید. امیدوارم سرطان باشد. من از این وضع تنهایی و زندگی خسته شدم.» چون یکی از تخصصهای من آسیبشناسی بود، نمونه برداشتهشده را به بخش آسیبشناسی دهان و فک و صورت دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران که خود مسئول آن بودم، بردم. با انجام مراحل آزمایشگاهی و آزمایش میکروسکوپی بیماری دکتر مصدق را «ترانزیشنال کارسینوما» تشخیص دادم که معمولاً منشأ آن در فک بالا از سینوس است و از نظر رشد معمولاً ضایعه بسیار کندی است و پیشرفت سریعی ندارد.
این بیماری مدتی بوده و با ورم سقف دهان متوجه آن شدند. من نتایج آزمایشها را به مرحوم دکتر آرمین، استاد صاحبنام و قدیمی دانشکده پزشکی تهران هم نشان دادم که ایشان نیز تشخیص را تأیید کردند.» به گفته یزدی «من دوبار به احمدآباد رفتم. بار اول برای تشخیص و انجام بیوپسی و بار دوم برای برداشتن بخیهها و بردن جواب و گزارش و صحبت با ایشان. در ملاقات دوم هم دخترم همراهم بود. بعد از ناهار آقای دکتر مصدق یادداشت کوچکی برای دخترم نوشتند و با امضای کاریکاتوری خودشان یک کادو به او دادند. وقتی خبر ابتلای ایشان به سرطان را دادم هیچ احساس ناراحتی نکردند.»