حیف است که عادل نباشد
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | بیست سال از زندگی ما با صدای عادل فردوسیپور گذشته است. جوان بیست و چند ساله فارغالتحصیل مهندسی صنایع دانشگاه شریف که از مسابقه هفته مشهور شد و بعد در اواسط دهه هفتاد گزارشگر شد و بعد در یک اتفاق عجیب و با ذکاوت و موقعیت سنجی خاص خودش، به مدت دودهه سکاندار مهمترین برنامه هفتگی فوتبال در کشور شد .
برگ برندهاش مطمئنا تیزهوشی و سرعت انتقالش بود. چیزی که از همه همتایانش در بخش گزارش ورزشی بهتر بود. هرچند شاید برخی از همکارانش این را قبول نداشته باشند اما واقعیتی بود. از آن هم مهمتر نزدیکیاش به خواستههای طبقه متوسط بود. او برنامهاش را سریع و بدون تعارفات کلیشهای معمول تلویزیون شروع میکرد.
بدون سپاسگزاریهای بیدلیل نسبت به تماشاگران و تملق بالادستیها. او هیچ وقت اعیاد مذهبی یا ایام سوگواری را فراموش نمیکرد اما در عین حال حساسیتهای طبقه متوسط را میدانست. ارزش کلید واژهها را به خوبی درک میکرد. ناصرحجازی، اصغر فرهادی، شجریان، ظریف، کیارستمی و از این کلید واژهها به بهترین وجه استفاده میکرد.
روز مرگ حجازی سیاه پوشید و اسکار فرهادی را روی آنتن زنده تبریک و مرگ کیارستمی را تسلیت گفت و با ظریف مصاحبه کرد. او نزدیکترین آدم به طیف خاکستری طبقه متوسط بود. این موهبتی برای تلویزیون بود. هنوز نمیدانم چرا عادل از شبکه سه و برنامه نود دور شد. او فرصتی برای تلویزیون بود که بیدلیل از دستش دادند.
سوپر استار تلویزیون از برنامه خودش بیرون رفت تا به او ثابت کنند خیلی هم آدم مهمی نیست. جانشینش میثاقی به سرعت تواناییهای خود را نشان داد. مصاحبه کننده خوبی است و سریع الانتقال و با احاطه کافی بر فوتبال ایران. اما مشکل دقیقا اینجا پیدا میشود. وقتی که میثاقی در بهترین فرم خود قرار میگیرد مشخص میشود که او عادل فردوسیپور نیست.
آن تاچ خاص عادل را میثاقی ندارد (هرچند بسیار با استعداد است ) بعید است مثل فردوسیپور به دیدن فیلمهای روز و مطرح ایرانی برود، فیلمهای مهم سینمای جهان را ببیند،کتاب ترجمه کند، با مهمانانش انگلیسی صحبت کند، استاد دانشگاه باشد و موسیقی خوب گوش کند. اینها امتیازات عادل بودند.
چهرهای که با این پیشزمینه به سوژهای عامهپسند و حتی بازاری مثل فوتبال جلوه و جلای ویژهای میبخشد. این هنر فردوسیپور بود که خب دوستان به آن بها ندادند. همان خاصیتی که کلمه عامیانهاش میشود :کلاس. نه فقط میثاقی حتی جاودانی و احمدی هم مجریهای فوقالعاده خوبی هستند اما آنها هم آن رفت و آمد به جهان بیرون از فوتبال را نداشتند و ندارند.
بگذارید اعتراف کنم که برنامه نود را نمیدیدم. حوصله این همه اتلاف انرژی درباره جنجالهای داوری و مدیریتی را نداشتم. دو سوم زمان برنامه نود درباره داوری و مسائل مدیریتی بود. من دلم فوتبال میخواست. تحلیل تاکتیک و تک نگاری درباره بازیکنها و همان شور و اشتیاقی که موتور محرکه برنامههای مشابه فوتبال در سراسر جهان است.
اینکه تحلیلگرها جمع بشوند و درباره مسائل تاکتیکی تیمها و بازیکنها حرف بزنند. اما نود به جای آنکه روی این شور و اشتیاق سوار شود به یک باشگاه مشتزنی بدل شده بود. سالها بود که نود را نگاه نمیکردم.با این حال به عنوان یک خوره فوتبال گوش به زنگ بازیهایی بودم که او گزارش میکرد.
و خب این بهترین سرگرمی هر فوتبالدوستی بود. عشق او به فوتبال در ترکیب با تیزهوشی و نکته سنجی و حافظه قدرتمندش گزارشهای او را با بهترین نمونههای موجود در دنیا منطبق میکرد. اینجا هم یک دلخوریام را بگویم که این عادت او به گزارش آمارهای شبه خرافی که گاه بخشهای زیادی از بازی را به خود اختصاص میداد نقطه ضعف مهم فردوسیپور بود.
این که تاتنهام مثلا تا حالا شنبهها به تیمی از شرق انگلیس نباخته یا ۴۱ سال است که وقتی بازی کریستال پالاس بعد از غروب آفتاب برگزار میشود حتما فردایش باران میآید! امیدوارم عادل به تلویزیون برگردد. کما اینکه هنوز هم با تهیه برنامه فوتبال ۱۲۰ با شبکه ۳ همکاری میکند. دلم برای گزارشهایش تنگ شده است. در این یکی دو سالی که او نبود دیگر همه دوستان تمام تواناییهای خود را نشان دادهاند. میثاقی و احمدی و محمدیمرام همه استعدادهای خوبی هستند و جا برای همهشان هم هست اما حیف است که عادل نباشد.