تکنگاری| چرا من و شما بیمنطق هستیم!
روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| انسانها از پایه بیمنطقاند و هر کسی که ادعای منطقی بودن میکند، بیش از همه نادان است! فروید بهعنوان بنیانگذار روانشناسی بر این باور بود که رفتار انسانها اساساً غیرمنطقی است. چرا؟ چون رفتارهای او بیش از آنکه تحت کنترل خودش باشند، از سوی منابعی دیگر هدایت میشوند؛ منابع قدرتی که عملا گاهی نمیتوانیم آنها را تحت اختیار بگیریم. هرچند، بحث اینجاست اگر نمیتوانیم این منابع قدرتمند ناخودآگاهی را تحت سیطره بگیریم، لااقل میتوانیم نسبت به وجود آنها آگاه باشیم.
البته همین حالا خیلیها گمان میکنند که نسبت به آن آگاهاند اما واقعیت این است صرفا حرف میزنند؛ حرف مفت! چون انسانی که بداند هر کاری هم کند نمیتواند عقلانی رفتار کند، دستکم از ادعا دست برمیدارد و دیگران را آزار نمیدهد. یک مثال جالب در زمینه نسبیت عقلانیت وجود دارد که در ادامه میگویم. فرض کنید همین امروز فرد غریبهای را در خیابان میبینید که شما را میبیند و میگوید بدون دریافت هیچ کالا یا خدماتی، حاضر است ۱۰۰ میلیون تومان پول به حساب شما واریز کند.
فرض محال که محال نیست. صرفاً تصور کنید و ادامه فرض را بخوانید. ضمن اینکه فرض بر این است فرد مورد نظر شیّاد نیست اما شما هیچ شناختی از او ندارید و ممکن است دیگر او را نبینید. در واقع چنین فردی ناگهان در خیابان به شما پیشنهاد واریز ۱۰۰ میلیون تومان میدهد؛ آنهم بدون هیچ توقع و منّتی. اما قصه همینجا ختم نمیشود. چون همان فرد ناگهان به شما میگوید اگر قبول کنید یک ماه دیگر منتظر بمانید، حاضر است به جای ۱۰۰ میلیون تومان، ۱۸۰ میلیون تومان به شما بدهد.
پاسخ شما چه خواهد بود؟ خب طبیعتا اکثر ما حاضریم ۱۰۰ میلیون تومان را بگیریم و شرط بعدی او مبنی بر انتظار را رد میکنیم. از قدیم هم گفتهاند سرکه نقد بهتر از حلوای نسیه. پس قصه تا اینجا روشن است و اکثر ما معلوم است چه پاسخی خواهیم داد. اما اگر همین فرد روبهروی شما ظاهر شود و پیشنهاد دیگری داشته باشد چطور؟ فرض کنید فرد مربوطه از راه میرسد و به شما میگوید حاضر است ۱۰ ماه بعد، ۱۰۰ میلیون به حساب شما واریز کند. اما اگر یک ماه دیگر، یعنی ۱۱ ماه، صبر کنید، میتواند ۱۸۰ میلیون به حسابتان بریزد.
آنوقت پاسخ شما چه خواهد بود؟ احتمالا اکثر ما انتظار ۱۱ ماهه و مبلغ ۱۸۰ میلیون را انتخاب میکنیم. اما هیچ فکر کردهاید این دو انتخاب به لحاظ ساختار منطقی، هیچ تفاوتی با هم ندارند! در واقع اگر قرار بود عقلانی فکر کنیم، مثل فرض اولیه، باید به جای ۱۱ ماه، ۱۰ ماه را انتخاب میکردیم. چون در فرض ابتدایی هم دقیقا فاصله زمانیِ یک ماهه مطرح شده است. با این حال چرا اکثریت ما در فرض دومی به طمع میافتیم و ۱۱ ماه را انتخاب میکنیم؟
واقعیت این است که ذهن ما در فرض اول به تحلیل همان روز میپردازد اما به محض اینکه پای آینده و فرض دوم به میان میآید، احتمالات دیگری را پشت هم میچیند؛ احتمالاتی که به لحاظ ساختاری هیچ تفاوتی با فرض اول ندارد. انصافاً در فرض اول و دوم چطور عمل کردید؟ اگر مثل خودم عمل کرده باشید متوجه خواهید شد ما چقدر غیرعقلانی عمل میکنیم. من یکی که کاملاً بیمنطق بودم. شما را نمیدانم.