کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۴۶۷۳۱
تاریخ خبر:

ترانه‌ها و تصنیف‌های مردمی| نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد!

ترانه‌ها و تصنیف‌های مردمی| نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد!

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی| یک: ‌ خیلی پیش‌تر از آنکه صحبت‌های «علی‌بابا مَمداف» آهنگساز و خواننده شهیر موسیقی سنتی آذربایجان، در مورد کیفیت صدای دو اعجوبه موسیقی ایران، ایرج و اکبر گلپایگانی را بشنوم، تمام تصورم از این دو استاد بزرگ خلاصه شده بود در ترانه‌ها و تصنیف‌های عامه‌پسند ایرج در سینمای فارسی و تصنیف به‌زعم آن زمان من نچسب «اشک من خودتو نگه‌دار» از گلپایگانی.

حتی صدای جادویی و آخرالزمانی هم که در فیلم مده‌آ ساخته پیر پائولو پازولینی کبیر شنیده می‌شد و ناخودآگاه آدم را شیدای موسیقی ایرانی می‌کرد، نمی‌توانستیم حدس بزنیم که مال استاد گلپاست و فیلمساز ایتالیایی هم بدون مجوز از آن استفاده کرده و بعدها مجبور شده یک میلیون دلار غرامت بپردازد.

«علی بابا» در چند مراسم رسمی با آب و تاب فراوان از علاقه قلبی نیم‌قرن پیشش به برنامه گلهای رادیو ایران پرده بر‌می‌دارد و دو خواننده بزرگ که وقتی در اول برنامه اشاره می‌کردند که خواننده امروز ایرج و یا گلپایگانی است گل از گل علی‌بابا شکفته شده و با لذت و حرارت بیشتری رادیوی قدیمی را به آغوش می‌کشیده است.

او تا پایان عمر بارها و بارها این خاطره را تعریف کرد و از اعجاز صدای این دو خواننده بزرگ ایرانی و تاثیرشان بر روند کاری و هنری خود گفت که از قضای روزگار در لایه‌های مختلف جامعه ایرانی نفوذ کرده و تصنیف‌هایشان دهان به دهان می‌گشت و البته در سال‌های بعد از انقلاب نجیبانه سکوت کرده و به کنجی خزیده بودند و محمد گلریز برادر کوچکتر گلپا که شاید نصف صدای او را نداشت، میدان‌دار شده بود و در تمام برنامه‌ها سرودهای انقلابی می‌خواند و چشم و چراغ تلویزیون بود در حالی‌که برادر بزرگتر سال‌ها قبل به‌خاطر بازی در فیلمی به اسم مرد حنجره طلایی تا ابد آن لقب را به‌خود اختصاص داده بود.

آنها آنقدر بزرگ بودند که حتی شجریان هم جلویشان زانوی ادب می‌زد و تلمذ می‌کرد. نشان به آن نشان که همین اواخر در یکی از بزرگداشت‌های ایرج که مرحوم شجریان هم دعوت شده و در ردیف نخست نشسته بود، وقتی ایرج ترانه زیبای «دل بردی از دستم دلدارم» را می‌خواند، استاد آن پایین چنان شور و شعفی از خود نشان می‌دهد و با آهنگ همراهی می‌کند که انگار کودکی تازه با دنیای موسیقی آشنا شده است و می‌خواهد هر جوری که هست برود بالای صحنه و با خواننده هم‌آوایی کند. این جادوی صدای ایرج بود که حتی شجریان با آن جلال و جبروت را هم تحت‌الشعاع خود قرار می‌داد.

دو: مایی که با صدای شجریان و شهرام ناظری بزرگ شده بودیم و در عامه‌پسند‌ترین حالت، گوشه‌چشمی هم به علیرضا افتخاری داشتیم، دون شأن خود می‌دانستیم که حتی اسامی خواننده‌های قبل از انقلاب را بدانیم، چه برسد به اینکه گوش کنیم و در خلوت خود زمزمه‌ای کرده باشیم. این چنین بود وقتی سوار ماشین‌های کرایه‌ای عمدتا پیکان جوانان گوجه‌ای یا سبزرنگ خوابیده رینگ اسپرت می‌شدیم، عکس خواننده‌های محبوب‌شان را روی در ماشین تودوزی شده مشاهده می‌کردیم و یک ضبط کهنه و نوارهای کهنه‌تر که راننده در طول مسیر مرتب آنها را عوض می‌کرد تا به تک‌تک مسافرینش حالی داده باشد.

یکی عباس قادری دوست داشت و آن دیگری جواد یساری، یکی از «دل شده کاسه خون» آغاسی می‌گفت و التماس می‌کرد که «مرو با دیگری!» و شاید یکی هم با «اگه صد بار دل عاشق مرا خون بکنی!» روح‌پرور حال می‌کرد و از اینکه توی دلش غم بگذارد و دردش را افزون کرده و ناز و عشوه‌کنان زخم زبان بزند و قهر و آشتی کند، می‌گفت و به‌جای اشک حسرت ریختن بر دامن جدایی، دیمبل دیمبویی کرده و بر روی صندلی ماشین در جا به ترقص می‌افتاد و ما در حیرت اینکه کجای این شعر پرسوز و گداز با آهنگ‌های شیش و هشت پخش شده همگونی دارد تا اینکه قدری بالغ‌تر شدیم و فهمیدیم ۹۹‌درصد عروسی‌های دور و بر را با همین آهنگ‌ها برگزار می‌کنند و کسی هم شاکی نیست!

سه: شاید یکی از مهم‌ترین تصنیف‌های بی‌زوال کوچه بازاری که بیش از ربع قرن است از ذهنم بیرون نرفته و هرگاه خواسته باشم به رسم معمول همان عروسی‌ها حالی به‌خود دهم آن را زمزمه می‌کنم ترانه «اگه یادش بره که وعده با من داره وای وای وای» است که سال‌ها پیش داوود مقامی آن را خوانده و پرویز پرستویی در فیلم آدم برفی اجرایی شیک و ترو‌تمیز از آن داشته و واسطه علاقه ما به آن آهنگ شده است!

آنجا که از آمدن بهار می‌گوید و نیامدن گل که استعاره از یار زمینی است و بعد هم به رخ کشیدن دل شکسته و بی‌طاقت و یادآوری اینکه اگر پیغام دهد که دیگه دوستم ندارد و ناله‌هایم برایش اثر ندارد، من چه خاکی باید به‌سر کنم! می‌بینی آقای رنگو… می‌بینی ما هم بالاخره لابه‌لای این قلب خونین دلی فندقی داریم که هر کی رسیده چهار تا زده توی سرش!

چهار: در قسمت سوم مینی‌سریال دندون طلا (داوود میرباقری) که به جرات می‌توان گفت گنجینه و آرشیو ارزشمندی از اجراهای فولکلور و کوچه‌بازاری است، نیّر (ستاره اسکندری) ساکن گداخانه‌ای بوده که حالا با پیدا کردن شغلی در دباغی می‌خواهد آن گداخانه را ترک کند. در شب پایانی رفقایش مجلس خداحافظی کوچکی ترتیب داده و دور آتش جمع می‌شوند تا مطربان بزنند و بخوانند و با نیّر وداع کنند. خواننده ترانه «هوا داغه امشب، دلم کبابه امشب» را می‌خواند. گدا گودوله‌ها دست می‌زنند و می‌رقصند. کریم سگ‌دست (سیامک صفری) که نیمچه علاقه‌ای به نیّر دارد و هیچ‌وقت جرات نیافته که آن را به زبان بیاورد، در گوشه‌ای نشسته و بُغ کرده: تو از من بی‌خبر، من در‌به‌در، اون بی‌پدر نمیادش امشب!

امان از انتظار، ای روزگار، قهر کرده یار نمیادش امشب، امان از خُلق تنگش، امان از قلب سنگش، از اون حرفای قشنگش، از اون بداخمیاش، بد عهدیاش، بی‌مهریاش سرکاریم امشب! و در ادامه «آخ بگردم روی ماهش، بگردم سوز آهش، از این بخت سیاهش، ز یارش بی‌خبر، هی اشک تر، چشماش به در، بی‌قراره امشب!»

و اشکی که در چشمان کریم یخ بسته و پایین نمی‌آید و بغضی که نمی‌شکند. اویی که به ظاهر خیلی به دنیای زنان علاقه‌ای ندارد و حالا دلش گیر کسی شده که او را به چشم برادری می‌بیند و «برار برار» بارش می‌کند. نیّر متوجه حال خراب کریم می‌شود و به روی خودش نمی‌آورد. انگار نمی‌خواهد شخصیتی که از کریم در ذهنش درست کرده را به آن راحتی خراب کند. چشمی که پر می‌شود و خالی نمی‌شود و اشکی که اگر پایین بیاید همه گداخانه را انگار سیل خواهد برد.

کدخبر: ۵۴۶۷۳۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر