کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۸۶۰۱۳
تاریخ خبر:

تاجیکستان یا ترکمنستان؟‌ سریع بگو

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | ‌ در چلچراغ بودیم در دفتر خیابان ویلا که یک روز دختر جوان محجبه‌ای وارد دفتر شد و با کلماتی شمرده به ما گفت دارای ارتباط با ماورا است و بنده برگزیده. در روزنامه زن نیز یک‌بار با پدیده مشابهی روبه‌رو شده بودم. به هرحال سعی کردیم ضمن حفظ خونسردی،‌ ملایم و آرام با این خانم جوان مواجه بشویم و حرف‌هایش را بشنویم و تا آنجا که می‌شود راهنمایی‌اش کنیم. که خب از چند جهت ماموریت غیرممکنی بود.

اول این‌که او خودش را در منصب راهنمایی ما می‌دانست و نه بر‌عکس و دوم این‌که نمی‌شود به کسی که مدعی ارتباط با غیب و ماوراست بگویی ممنون خانم لطف کنید دفتر را خلوت کنید کار داریم. از نگاه او چه کاری مهم‌تر از معاشرت با یک مدیوم! به هرحال این خانم می‌آمد و می‌رفت و انصافا رفتار معقولی هم داشت. تا این‌که یک روز دیدیم در گوشه دفتر در حال گریه کردن است.

راستش اول فکر کردیم دچار تحولات روحی در ارتباط با ماورا شده است اما دیدیم که دارد به کاغذ جواب آزمایش خون اشاره می‌کند و در میان هق‌هق‌هایش شنیدیم که می‌گفت: ‌من… ایدز دارم! قبول کنید که موقعیت غیرقابل درکی رخ داده بود. او اشک می‌ریخت و دیگر نگران جایگاهش به‌عنوان مرتبط با ماورا نبود بلکه دغدغه‌ای کاملا معمولی داشت: ‌به مادرم چی جواب بدهم؟‌

دو سه تا از نسوان چلچراغ به بالینش رفتند و احتمالاتی چون دندانپزشکی و میخ ته کفش را مطرح کردند اما دختر با چشمانی گشاد از خشم و تحیر توصیه‌های آنها را می‌شنید. دست آخر خانمی که اطلاعات پزشکی داشت به او توصیه ساده‌ای کرد که: جواب‌های آزمایش دقیق نیستند و حتما تکرارش کند تا مطمئن شود. دختر با چشمانی اشکبار و در‌هم شکسته دفتر را ترک کرد.

سه چهار روز از او خبری نبود تا این‌که دیدیم یک روز خندان با جعبه شیرینی به دفتر آمد و گفت که آزمایش را تکرار کرده و از ایدز خبری نیست و آزمایش اول اشتباه بوده است. شیرینی را خوردیم و دختر جوان دیگر پس از آن به دفتر چلچراغ نیامد و فکر کنم از ادعای ارتباط با ماورا دست برداشته بود.

‌ دوست خواننده‌ای در یکی از شهرهای مازندران داریم که به شکلی پیگیر در چهار پنج سال گذشته به دفتر روزنامه می‌آید و یادداشت‌های مفصل دست‌نویس در پشت و روی کاغذهای کلاسور تحویل می‌دهد که در آنها مدام تئوری مناظره با چهره‌های مشهور سیاسی و سینمایی را مطرح می‌کند. ایده اصلی‌اش آشتی ملی است اما خودش شیفته رضا‌خان است و می‌خواهد مسئولان سیاسی کشور را متقاعد کند که در مورد رضاخان کم‌لطفی کرده‌اند!

به‌جد دنبال شماره تلفن بزرگان عالم سیاست است و مطمئن است که ایده‌اش آنها را مبهوت خواهد کرد. خودش می‌گوید که شغل و کارش را کنار گذاشته و نیرویش را صرف انجام این ایده کرده است یعنی مناظره بین خودش و بزرگان عالم سیاست در میان اصولگرایان. یکی از راهکارهای مدنظرش هم استفاده از هفت صبح برای ارتباط با چهره‌هایی مثل بهروز افخمی و ابراهیم حاتمی‌کیا و رخشان بنی‌اعتماد بود تا بتواند از نفوذ آنها برای راضی کردن چهره‌های مهم عالم سیاست به مناظره با او استفاده کند.

ایمان داشت که اگر بر روی این ایده پافشاری کند حتما موفق می‌شود!‌‌ محمد فرد‌نیا از مهم‌ترین و صالح‌ترین ژورنالیست‌های اقتصادی کشور است و زمانی قرار بود من و او با هم تهران امروز جدید را کلید بزنیم که او پشیمان شد و رفت. اما در مدتی که با او در روزنامه اعتماد هم اتاق بودم وسواس او در ویرایش خبرهای اقتصادی و خشمش از بی‌مبالاتی خبرنگاران این حوزه کاملا مشهود بود. او برای تشخیص صلاحیت یک خبرنگار اقتصادی تست‌ها و آزمون‌های کوچکی طراحی کرده بود.

نوشتن یک عدد هشت رقمی. مثلا بیست و هشت میلیون و صدو هفت! یا مثلا تقسیم عددهای اعشاری برهم. یا فرمول مساحت مثلث. یا تست‌های راحت‌تر حتی: ‌اسامی 5 وزیر از کابینه مستقر! این‌که تاجیکستان همسایه ایران است یا ترکمنستان و این‌طور چیزها. روزنامه‌های اقتصادی ما به فردنیاهای بیشتری محتاج هستند.

کدخبر: ۴۸۶۰۱۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر