بهترین خلبانان ایران | این داستان پرویز ذبیحی
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| سالها قبل هنگامی که پس از مذاکره با مرکز مطالعات راهبردی نیروی هوایی به خلبانان با سابقه پیشنهاد تدوین کتابی با عنوان «100خلبان برتر ایران» را دادم، عمده آنها با این پیشنهاد مخالف بودند؛ به این دلیل که بهترین خلبانان ایران عمدتا ماه چهارم جنگ را ندیدند و برخی حتی نتوانستند هفته دوم جنگ را ببینند.
خلبانانی که در روزهای شلوغ ابتدای جنگ با روزی 3 ماموریت (خلاف دستورالعملهای رایج) بر حسب اجبار آنقدر به اهداف پر خطر حمله کردند که در بازی با احتمالات، (تقریبا غیرممکن است که یک خلبان از 10 عملیات با درصد احتمال بازگشت 10 یا 20 درصد جان بهدر ببرد) جان خود را گذاشتند و رفتند.
بسیاری از آنها بختی مانند شهیدان عباس دوران، عباس بابایی و علیرضا یاسینی نیز نداشتند تا سالهای بیشتری در خدمت مانده و حداقل نامشان بر بزرگراه یا میدانی نقش بندد. یا نظیر اسطورههایی چون سرتیپ براتپور، سرهنگ شریفیراد، سرتیپ عادلی و سرتیپ خلیلی به کمک رسانهها تا حدودی شناخته شوند و بتوانند با حضور در مراسم مختلف بخشی از عملیاتها را توضیح دهند.
پرویز ذبیحی اترکله یکی از خلبانانی بود که به دلیل شهادت در ماه دوم جنگ چندان اطلاعی از او در دست نیست. ذبیحی متولد اسفند 1322 از سوادکوه، مراحل تحصیلی ابتدایی را در شهرستان جویبار و دبیرستان را در قائمشهر و بابل گذراند.با علاقهای که به خلبانی داشت، سال 1350 وارد نیروی هوایی شد و بعد از آموزش دوره افسری و زبان انگلیسی جهت آموزش عملیات پروازی هواپیماهای رزمی شکاری F-5 از طرف نیروی هوایی ایران به ایالت اوکلاهامای آمریکا اعزام شد .
در این کشور آموزش پیشرفته خود را با هواپیماهای تی۳۷ و تی 41 سپری کرد و توانست با نمرات عالی نشان یا وینگ خلبانی را دریافت کند. وی در سال ۱۳۵۴ به ایران بازگشت و بنابر امریه ستاد نیروی هوایی به جمع خلبانان جنگنده تایگر اف-5 ملحق و در پایگاههای تهران، دزفول، بوشهر و سپس تبریز مشغول به کار شد.
وی با آغاز جنگ، یکم مهر ماه همراه دستههای پر تعداد شکاریها از پایگاه تبریز به سمت اهدافی داخل شمال عراق حرکت کرد و بمبارانهای موفقی به ثبت رساند. دوم مهر نیز درحالی که هواپیماهای دشمن فرصت چندانی برای عرضاندام نیافتند، خلبانان پایگاه تبریز بمبارانهای سنگین مواضع دشمن را مجددا آغاز کردند. ذبیحی در بیشتر این عملیاتهای ماه اول جنگ پیشقراول بود و برخی موارد در هر روز دو ماموریت برونمرزی و یک پشتیبانی نزدیک هوایی انجام میداد.
هفته دوم جنگ عراق به دلیل کمبود سوخت مجبور شد تا از منابع عظیم سوخت شمال کشور استفاده کند و نیروی هوایی با توجه به اطلاعات با ارزش بهدست آمده از یگانهای شناسایی هوایی و اداره دوم ارتش میدانست که باید کدام تلمبهخانهها و انبارها زده شود. نیروی هوایی ارتش عراق نیز با درسهایی که از 7 روز اول جنگ گرفته بود، به این سمت رفت که حتی پدافندهای مستقر در شهرهای متوسط و کوچک را جمع کرده و به اطراف مراکز سوخت و انرژی ببرد.
در یکی از این ماموریتها 4 فروند اف-5 به لیدری سرگرد دانشپور و شماره 2 ذبیحی برای زدن هدفی در کرکوک بلند شدند.دانشپور روز قبل گفته بود که این ماموریت بسیار خطرناک بوده و باید بدون مکالمه، ارتفاع زیر 100 پا و بدون کوچکترین تاخیر انجام شود.5صبح یکی از روزهای نیمه مهر، خلبانان یکی پس از دیگری از باند پرواز پایگاه دوم تبریز کنده شده و با گذر از زاگرس به میان درهها افتاده و در سکوت کامل رادیویی به سمت کرکوک رفتند اما یک دیدهبان عراقی این دسته را دیده و به فرماندهی، ورود آنها به خاک عراق را گزارش داد.
بلافاصله کلیه سامانههای ضد هوایی شمال عراق مسلح شده و پایگاههای هوایی کرکوک و موصل به حالت آمادهباش درآمده و اسکرمبلهای دشمن آماده پرواز شدند.دانشپور با نمایان شدن شهر کرکوک آماده گرفتن ارتفاع شد که ناگهان با دیوارهای آتش مواجه شد.سکوت رادیویی دیگر فایده نداشت و سرگرد باتجربه به خلبانان اعلام کرد که ماموریت لو رفته اما باید انجام شود.
فریاد شماره 3 بلند شد که مدام حرکت موشکهای سام را اطلاع میداد اما 4 خلبان مصمم بودند تا با زدن انبارهای سوخت، ماشین جنگی دشمن را با کمبود انرژی مواجه کنند.خلبانان پس از ریختن بمبهای آتشزا با ایجاد جهنمی واقعی، جنوب کرکوک را به آتش کشیده و به سمت شرق گردش کردند در حالی که اگرچه موشکهای سام از رسیدن به آنها ناکام مانده بودند اما دهها گلوله ریز و درشت به هواپیماها اصابت کرده بود.
دانشپور از آن دوردستها، شبح دو میگ را میدید که به شتاب در حال نزدیک شدن هستند.با صدایی آرام و بم به 3 خلبان گفت:پسسوزها را بزنید و درگیر نشوید.از هم جدا میشویم. میگهای دشمن سعی کردند حداقل یک هواپیما را نشانه بگیرند و آن هواپیما برای ذبیحی بود.سروان ذبیحی با چرخشهای سریع موشکهای میگ لیدر را جا گذاشت و با سرعت سعی کرد خود را به آسمان ایران برساند. میگ دوم چند بار سعی کرد با مسلسل او را بزند اما موفق نشد و عاقبت ذبیحی به فضای ایران رسید.
ممکن است خواننده پرسش کند که چرا چهار اف-5 به سمت دو میگ بازنگشتند و با آنها درگیر نشدند؟ در پاسخ باید گفت که افرادی نظیر دانشپور که از خدایان آکروجت و مانورهای خطرناک بود، میدانست اف-5 جنگندهای سبک با سوخت کم است که بیشتر برای دفاع داخل خاک کشور مناسب است .این هواپیمای فاقد امکانات سوختگیری هوایی در صورت حمله عمقی به خاک دشمن بوده و تنها باید برای زدن هدف و بازگشت سریع اقدام کند.دلیل دستور برای جدایی هم این بود که در بدترین حالت فقط یک هواپیما قربانی شود نه کل دسته. خوشبختانه ذبیحی با مهارت توانست حمله دو میگ را خنثی کرده و کل دسته را نجات دهد.
ماه دوم جنگ به ویژه پس از تسخیر خرمشهر به دست عراق و توقف ماشین جنگی دشمن در پشت دروازههای آبادان نیروی هوایی بهدنبال کاهش حملات در خطوط مقدم (که بسیار آسیب زننده و خطرناک بود)رفت و بهجای آن تداوم ضربه به تاسیسات نفتی و برق و پادگانها و پلها را هدف قرار داد.
یکی از روزهای آخر آبان ماه دستوری به پایگاه هوایی تبریز داده شد مبنی بر نابودی مخازن عظیم سوخت موصل .این مخازن در مجاورت پایگاه هوایی این شهر قرار داشت و بهجز پدافند بسیار قوی، احتمال آنکه اسکرمبلهای پایگاه خیلی سریع به تعقیب مهاجمان بپردازند، بسیار زیاد بود.نیروی هوایی برای ضربه به این هدف گرانقیمت و پایگاه مجاورش خلبانان با ارزشی نظیر سرگرد علی اقبالی، شهید اسدالله بربری و شهید دلحامد را از دست داده بود.
سرهنگ فرزانه فرمانده پایگاه دستور را به سرگرد دانشپور ارجاع داد و دانشپور پس از طراحی یک حمله بینقص، بهترینهای پایگاه را برای حمله انتخاب کرد.او روز قبل نتایج عکسبرداری یک هواپیمای اکتشافی و شناسایی را بررسی کرده بود.سروان ذبیحی، سروان شریفیراد و ستوان اردستانی صبح زود روز 22 آبان در دفتر فرمانده بودند.
دانشپور گفت، این ماموریت بسیار سخت است و همه چیز باید مو به مو انجام شود، در غیر این صورت تلفات خواهیم داشت.هر کدام هم نمیخواهید یا نمیتوانید ادامه دهید، همین جا اعلام کنید. مشکلی نیست. سه خلبان همزمان پا را پیش گذاشته و گفتند تا آخر هستیم. دانشپور ادامه داد: خلبان شناسایی تمام مسیر پس از رشته کوهها را در ارتفاع 9 متری پرواز کرده و سکوت کامل رادیویی داشته است.سپس مسیر کامل را به خلبانان نشان داد و گفت اگر سوالی نیست برویم حین ماموریت هم پاسخی به سوالات نمیدهم.
چنانکه قبلا هم گفتیم، دانشپور نسبت به هر نوع حرکت اضافه در ماموریت حساس بود و بهشدت برخورد میکرد.ساعتی بعد 4 خلبان یکی پس از دیگری از باند کنده شده و از زاگرس گذشتند.خلبانان با 800 کیلومتر سرعت وارد درهها شده و به سمت هدف پیش راندند. در 3 مایلی هدف، دانشپور با گفتن یک کلمه پاپ (افزایش ارتفاع و بمباران) به خلبانان میفهماند که باید بمبها را بریزند.
4هواپیما با رساندن ارتفاع خود به 9هزار پا بمبها را رها کرده و با اصابت بمبها به مخازن عظیم سوخت بدنه آنها شکاف خورده و مانند آتشفشانی خروشان صدها تن ماده مشتعل فوران کرده و جاری میشوند.فرمانده پدافند موصل که کاملا غافلگیر شده بود، در آخرین لحظات دستور داد تا موشکها را به سمت مهاجمان رها کنند و در همان حال دستور میدهد که دیوار آتش تشکیل شود اما دان پور که قصد گردش به شرق را نداشت از شمال شهر به سمت ترکیه ادامه مسیر میدهد تا از روی نوار مرزی بازگردند.
در اینجا سروان ذبیحی یک اشتباه کوچک میکند و اندکی به سمت شرق گردش میکند که اردستانی هشدار میدهد شماره 2 کجا میروی؟ شمال برو. دانشپور میگوید سکوت رادیویی. او میداند که احتمالا اسکرمبلهای موصل که میگهای 23 هستند بهزودی میرسند.ذبیحی دقایقی بعد اشتباه دوم را مرتکب میشود و یک پاسگاه مرزی عراقی را به توپ میبندد و با خوشحالی نابودی آن را اعلام میکند که صدای اردستانی مجددا بلند میشود.
او شبح دو میگ-23 را دیده و هشدار میدهد. میگها! شماره 2 مراقب باش. با این اعلام دانشپور و شریفیراد که میدانند بدون موشک و سوخت بختی برای مبارزه ندارند، پسسوزها را روشن کرده و مخازن خارجی را رها میکنند و با چسبیدن به کف زمین به سمت مرز حرکت میکنند.قصد آنها خروج از نوار مرزی با ترکیه بود.ذبیحی با رسیدن به حداقل ارتفاع یکی از موشکهای قفل شده را رد میکند اما موشک دوم درجا نفس اف-5 را گرفته و خلبان فرصت اجکت نمیباید.3 خلبان دیگر که از او جلو افتاده بودند خبری از او نداشتند تا اینکه با حداقل سوخت در ارومیه و تبریز نشستند و با ناراحتی متوجه شدند که ذبیحی شهید شده است.
به این شکل یکی از بهترین خلبانهای ایران در یک ماموریت برونمرزی شهید میشود و گردانهای جسور پایگاه دوم، خلبانی با سابقه را از دست میدهد. طبق اعلام اسناد نیروی هوایی ارتش در دفاع مقدس، پرویز ذبیحی از آغاز جنگ تحمیلی به مدت ۵۲ روز در ۷۶ مأموریت پروازی شرکت کرد و در همه آنها توانست ماموریتهای محول شده را با موفقیت اجرا کند.
گفتنی است پیکر شهید ذبیحی، 22 سال بعد در سال 1381 همراه با خلبانان شجاع دیگری مثل شهید عباس دوران، علی اقبالی دوگاهه، اسدالله بربری، غلامحسین افشینآذر و مرادعلی جهانشاهلو به وطن بازگشت. طبق اعلام نیروی هوایی ارتش، پیکر این شهید در همان محل شهادتش یعنی شمال موصل پیدا شده بود.