بهترین خلبانان ایران؛ این داستان فریدون علی مازندرانی
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| مازندرانی نمونه کاملی از یک خلبان جسور، ماهر و در عین حال یکدنده بود که گاهی حتی برای فرماندهانش تبدیل به یک «مشکل لاینحل» میشد. او را میتوان ازجمله خلبانان تکخال ایران دانست که نهتنها با فونیکس بلکه با توپ هواپیما چند جنگنده دشمن را به زیر کشیده است.
فریدون علی مازندرانی متولد 20 آذر 1330در خانوادهای نظامی بزرگ شد و به دلیل علاقه به خلبانی، سال 49 وارد نیروی هوایی ارتش شد و با توجه به شایستگیهای لازم، دو سال بعد به همراه خلبانان جوان دیگری نظیر ستوان دوم مصطفی اردستانی برای تکمیل تخصصهای پرواز به آمریکا و ایالت تگزاس رفت.وی ابتدا در سن آنتونیو و پایگاه لکلند دورههای زبان و پرواز با هواپیمای ملخی را دید و سپس در لافلین دوره پرواز با جت تی-37 را گذراند.
مازندرانی سال 53 به تهران بازگشت و یک سال بعد ازدواج کرد و تا سال 56 بهعنوان خلبان اف-5 در پایگاههای مهرآباد و دزفول دورههای پروازی را گذراند. با ورود اف-14 به ایران، نیروی هوایی نیازمند بیش از 200 خلبان وکمک خلبان برای این پرنده تازهوارد شد و با توجه به کمبود وقت و حساسیت به این هواپیما تصمیم فرماندهان بر این شد که بخش بزرگی از خلبانان این هواپیما از بین خلبانان خوب اف-5 دستچین شوند.به همین دلیل آذر 1356 به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد و زیر نظر اساتیدی نظیر آلآقا، فرحآور و ایرج خرم آموزش پرواز با اف-14 را دید.
شرکت در نبردهای قبل از آغاز جنگ
مازندرانی چنانکه قبلا هم گفته شد، اولین عملیات خود را در بال سرگرد رستمی در عملیات سلطان انجام داد اما اولین پیروزی هوایی مازندرانی به یک هفته بعد باز میگردد.26 شهریور او در حال پوشش هوایی غرب کشور بود که رادار دزفول اطلاع داد که دو هواپیمای عراقی در حال حرکت به سمت ایلام هستند.آن روزها هنوز مقامات سیاسی کشور احتمال جنگ را باور نداشتند اما خلبانانی نظیر مازندرانی برای چنین روزهایی آموزش دیده و برای نبرد احتیاجی به اجازه نداشتند.
با ادامه مسیر هواپیماهای عراقی که از نوع میگ بودند، مازندرانی سرعت خود را افزایش داد و با شکستن دیوار صوتی سمت مناسب را گرفته و آماده شلیک شد. «رادارمن» عراقی به میگها خبر داده و آنها بمباران ایلام را ناتمام گذاشته و قصد بازگشت کردند که مازندرانی با همان سرعت بالا موشک فونیکس را روی هواپیمای میگ-23 شماره 2 قفل کرد.خلبانان عراقی که پیبرده بودند با یک اف-14 طرف هستند، با ریختن بمبها خیلی سریع از هم باز شده و سمت جنوب عراق را گرفتند اما سرعت 5 ماخ فونیکس فرصتی به شماره 2 نداد و آن را در آسمان متلاشی کرد.
ساعتی بعد مازندرانی در پایگاه نهتنها مورد استقبال قرار نگرفت، بلکه از او سوال شد که چرا فونیکس را از پشت روی یک جنگنده قفل کرده . این تصور همواره وجود داشته و دارد که فونیکس موشکی راداری است و باید از مقابل یا از پهلو روی یک هواگرد شلیک شود و معلمین این افسر جوان او را بازخواست کردند که چنین شلیکی حتما ناموفق بوده و یک موشک از دست رفته است .پاسخ مازندرانی این بود که هیچ کجای آموزشهای رسمی یا کتابها ننوشته که فونیکس نباید از پشت شلیک شود.بخت با او یار بود که در همین زمان سروان «ایرج امامی» از پایگاه دزفول تماس گرفت و به فرمانده پایگاه گفت که لاشه هواپیمای عراقی پیدا شده و در حال حمل به سمت دزفول است.
جنگ آغاز میشود
با آغاز رسمی جنگ، مازندرانی جزو خلبانان جوان آماده بود که داوطلب شیفتهای طولانی شد.3مهر مجددا با یک دسته 4 فروندی میگ-23 درگیر شد که حاصل آن ساقط شدن 2 هواپیمای دشمن بود. اما سختترین درگیری هوایی او به 22 آبان 59 باز میگردد.او برای بهدام انداختن یک میگ-23 دچار مشکل شد چراکه خلبان هواپیمای مذکور برای درگیر شدن با یک اف-14 از نقطه کور تامکت به آن نزدیک شده و قصد منهدم کردن آن را داشت که مازندرانی متوجه شده و بلافاصله با یک گردش به راست از مسیر گلولههای میگ مذکور کنار رفت. ادامه درگیریها به آنجا رسید که خلبان عراقی برای آنکه اف-14 را مغلوب کند، ارتفاع خود را از 24 هزار پایی به زیر هزار پا رساند. مازندرانی به کابین عقب خود سروان یوسف احمدی گفت فقط مراقب ارتفاعسنج باش.این خلبان با سایرین متفاوت است.
دو هواپیما با سرعتی سرسامآور به سمت زمین گردش کردند. نفس در سینه هر 3 خلبان حبس شده بود.قصد خلبان عراقی آن بود که اف-14 سنگین را در مسیر جاذبه بیندازد بهگونهای که با زمین برخورد کند اما با رسیدن به فاصله 300 پایی این خلبان عراقی و از فرماندهان اصلی گردانهای ناصریه بود که نتوانست هواپیما را بالا بکشد و در برخورد با زمین متلاشی شد. مازندرانی نیز به زحمت سر هواپیما را بال داده و در چند 10 متری زمین جان بهدر برد.
اما شاید بزرگترین اقدام او را بتوان زدن اسکورتهای ژنرال ماهر عبدالرشید در سال 60 دانست.اقدامی که بهخاطرش توبیخ هم شد.قضیه از این قرار بود که دو خلبان اسکورت بالگرد ژنرال عراقی از فاصلهای بسیار دور با موشکهای مازندرانی ساقط شدند و تنها مهارت خلبان بالگرد حامل ژنرال (که سرگردی با تجربه بود ) سبب شد تا فرمانده سپاههای جنوبی عراق از مهلکه جان بهدر ببرد.او با انداختن بالگرد عظیم میل 8 به میان درهها توانست عبدالرشید را زنده به قرارگاه جنوب برساند اما باز هم از مازندرانی بازخواست شد که «چرا زود شلیک کردهای. میتوانستی منتظر بمانی تا آنها داخل خاک ایران شوند و آنگاه عبدالرشید اسیر میشد!» مازندرانی هم میگفت که نمیتوانستم بایستم و ریسک کنم.شاید هدف دشمن نیروهای خودی باشد.
او بین اردیبهشت 60 تا آبان 61 نیز دو میگ دیگر را به زیر کشید که یکی از آنها با مسلسل بود. مدتی بعد به درخواست سرهنگ عباس بابایی او مامور تست عملی موشک هاوک در پروژهای با نام سجیل میشود.موشک هاوک سازهای سنگین و حجیم داشت و اساسا موشکی زمین به هوا بود. استفاده از آن نیز جرات زیادی میخواست.چراکه اگر در عملیات واقعی این موشک عمل نمیکرد یا بد عمل میکرد، خلبان حریف فرصت شلیک دوم را نمیداد.
همین اتفاق نیز رخ داد و هنگامی که مازندرانی و کمکش سروان انصاریان در آبهای جنوبی خلیج فارس با هواپیمای عراقی طرف شده و از 25 مایلی موشک را روی آن قفل کردند با نهایت ناباوری با چرخش موشک پس از شلیک مواجه شده و کم مانده بود که موشک به خود آنها اصابت کند .از آن طرف هواپیمای عراقی، متوجه حضور آنها شده و با مسلح کردن موشکها سعی در ساقط کردن اف-14 داشت که موشک دوم را خلبانان ایرانی از 20 مایلی شلیک کردند.هواپیمای عراقی فرصت شلیک نیافت و در آسمان متلاشی شد.
نبرد با 13 هواپیما
چهارم فرودین 1364 یک دسته هواپیمای عراقی برای بمباران جنوب ایران از پایگاههای جنوب شرقی عراق بلند شده و در یکی از سنگینترین آرایشهای جنگی 5 میراژ و 8 بمبر به سمت بندرامام و خرمشهر در حرکت بودند که رادار به نزدیکترین پرواز گشت که مازندرانی و سروان عباس صنعتکار بود، اعلام وضعیت کرد.مازندرانی اگرچه در یک رخداد کمسابقه آن روز 4 موشک فونیکس و 2 اسپارو حمل میکرد و دلش از این لحاظ محکم بود اما کمبود سوخت او را نگران میکرد.
رادار زمینی هم که این مشکل را دریافته بود به او هشدار داد «تو که سوخت نداری چرا به سمت دسته عراقی میروی» اما مازندرانی تصمیم خود را گرفته بود و به کابین عقب تاکید کرد که مراقب هشداردهندهها باشد و اضافه کرد که باید از چف و فلیر استفاده کند. آنگاه با کاهش ارتفاع به 35پایی به سمت دسته دشمن رفت.روشن شدن چراغ کمبود بنزین صنعتکار را واداشت تا هشدار لازم را به مازندرانی بدهد اما پاسخ مازندرانی عجیب بود، روی هیچ هدفی قفل نکن. مازندرانی میدانست که با موشک نمیتوان با 5 میراژ درگیر شد.
دسته بمبرهای عراقی خیلی زود هنگامی که پیبردند یک اف-14 در ارتفاع پایین در حال نزدیک شدن به دسته است، بمبها را رها کرده و راه خانه را پیش گرفتند. آنها میدانستند که این نبرد بین دو نسل از جنگندههای بزرگ آن سالهاست و جایی برای عرضاندام میگ-23 نیست.میراژها که با دیدن یک تامکت تنها شادمان شده و آن را هدفی راحت میدیدند موشکهای خود را روی آن قفل کرده و به اتفاق رها کردند. صنعتکار با دیدن حجم زیادی از موشک که در رادار قابل مشاهده بود، به مازندرانی هشدار داد.تمامی سامانههای تامکت همزمان شروع به هشدار کردند و مازندرانی در حالیکه با زدن افتربرنر(پس سوز) موشکها را یکییکی رد میکرد متوجه شد که فلیرهای پرتابی توسط صنعتکار هم بیش از 10 موشک را دیفیت (بیاثر)کرده است.
خلبانان عراقی که باور نمیکردند هیچ کدام از موشکها به اف-14 اصابت نکرده است، با چرخش به سمت غرب تصمیم گرفتند تا از چنگ تامکت بگریزند حال آنکه نمیدانستند تامکت مورد نظر ممکن است هر آن بهدلیل کمبود سوخت سقوط کند.مازندرانی که حالا در موقعیت برتر قرار گرفته بود، به شکل چشمی میدید که چگونه 3 میراژ از سمت راست او با حرکات زیگزاگی سعی در فرار دارند.موشکهای او آماده بودند و با اسپارو یا فونیکس میتوانست حداقل دو هواپیما را بیندازد اما هشدار صنعتکار بلند شد :فقط 600پوند سوخت داریم!این یعنی آنکه اگر فقط برای چند ثانیه پسسوز را روشن میکرد هواپیما بلافاصله به دلیل از دست دادن موتورها سقوط میکرد.مازندرانی با ناراحتی هواپیما را به سمت بوشهر بازگرداند.با تماس مجدد با کنترولر رادار تازه پیبرد که در آنسو چقدر هوا پس است.
همه گمان میکردند که او به دلیل از دست دادن سوخت سقوط کرده و یک هواپیما از اصفهان برای پیدا کردن آنها بلند شده بود.کنترلر نیز که گمان میکرد آنها را از دست دادهاند با صدایی بغضآلود و ناامید پیدرپی آنها را صدا میزد.او تا آن لحظه دهها گزارش از نیروهای دریایی و هوایی دریافت کرده بود که خبر از شلیک دهها موشک و سقوط اجسام پیدرپی روی آب داشت و شکی برای کسی نمانده بود که از یک اف-14 بدون سوخت در برابر 5 میراژ مسلح به 20 موشک راداری کاری ساخته نیست اما سرانجام هواپیما را سالم در بوشهر نشاند.
البته گزارشهای رادار و هواپیمای تجسسی با نام خفاش نشان می داد که از آن دسته دو میراژ و یک میگ-27 به دلیل کمبود سوخت به پایگاه بازنگشتند.
نبرد با 6 میراژ
از اواخر 64 به بعد این عراقیها بودند که دست برتر هوایی را در آبها و مناطق مرزی داشتند و بارها حتی برای خلبانان خوب ایرانی نظیر سرگرد هاشم آل آقا تله می گذاشتند.در یکی از این موارد آنها با شناسایی مازندرانی برای انتقام از او، بر روی چاههای نوروز در عمق خلیج فارس ابتدا یک میراژ را بهعنوان تله برای او به پیش می فرستند که مازندرانی به دلیل جسارتش خلاف دستور العملها به سمت میراژ حرکت کرده و در دقایق اخر متوجه می شود که باز هم مجبور است با چند هواپیما همزمان درگیر شود.
میراژهای تازه از راه رسیده از دو سو به سمت او حمله کرده و میراژ اولی درحالیکه میراژی دیگر نیز او را همراهی می کردند از روبرو به او حمله می کند.مازندرانی که می دانست نمی تواند بدون فونیکس از این مهلکه جان بدر ببرد آماده استفاده از سلاح برتر خود شد که سروان شکرایی فر کابین عقب خبر بد را به او داد.سلاحها شلیک نمی شوند.مازندرانی دست به سویچ مستر ارم برد تا از سایر سلاحها استفاده کند که تازه پی برد حتی مسلسل هم عمل نمی کند.
این درحالی بود که میراژهای عراقی با سرعتی مافوق صوت در حال نزدیک شدن بودند و رادار اف-14 نشان می داد که موشکهای زیادی بر روی آنها قفل شده است.مازندرانی تنها راه را در شیرجه به سمت اب و چسبیدن به کف دریا دید .او تا 60 پایی پایین رفت و در نتیجه موشکهای رها شده به سمت او بی هدف به اب برخورد کردند.میراژهای عراقی که همگی توسط بهترین خلبانهای پایگاههای جنوب عراق هدایت می شدند به ویژه وقتی پی بردند به هر دلیل اف-14 قادر به شلیک به سمت آنها نیست با غلط زدنهای پی در پی و گردشهای متوالی سعی کردند تا این تامکت تنها را منهدم کنند اما مازندرانی با مانورهایی که برخی از آنها با گردشی معادل 10 جی انجام شد از چنگ همه انها فرار کرد.با هشدار افسر کنترل رادار عراقی مبنی بر نزدیک شدن هواپیماهای کمکی از پایگاههای جنوبی ایران و همچنین مشکل سوخت سرانجام تمامی میراژها بازگشتند.فشار وارده به اف 14 سبب شد تا این هاپیما از 19 قسمت ترک خورده و تا 2سال و نیم غیر قابل استفاده باشد.
بازنشستگی بدون مزایا
مازندرانی نمونه کامل یک خلبان جوان شجاع و ماهر بود اما مشکل از آنجا اغاز می شد که او در برخی موارد دستورات را نادیده می گرفت و یا در مرحله تصمیم گیری با افسران مافوق وارد چالش و بحث می شد و چنین چیزی در ارتش پذیرفته نبود.شهید بابایی که خود نیز محصول دورزدن سلسله مراتب نظامی بود با این مسئله مشکلی نداشت اما همه فرماندهان به یک شکل با این موضوع برخورد نمی کردند.به همین دلیل خیلی زود پس از جنگ مازندرانی با مافوقهای خود به مشکل برخورد.
وی در دوره فرماندهی شهید ستاری نیز به کار خود ادامه داد و مسئول امور ایثارگران نهاجا،عضو تیم مبادله اسرا و جانشین کمیته تفحص شد اما در دوره فرماندهی سرتیپ بقایی انطور که خود می گوید با او به مشکل برخورد و انطور که سرتیپ مهر نیا در کتاب ستاره های نبرهای هوایی می گوید، دوم فروردین 78 زودتر از موعد بازنشست شده و سپس در بخش غیر نظامی مشغول بکار می شود.پیروزهای های هوایی مازندرانی همگی جذاب و کلاسیک بودند و تا 3 دهه این پیروزیها به نام دیگران ثبت می شد تا آنکه در دهه 90 مشخص شد این پیروزیها مربوط به اوست…