بهترین خلبانان ایران؛ این داستان شهرام رستمی
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| خلبانان اف-14 ایران رکوردهای متعددی را ثبت کردهاند که تقریبا همگی جهانی است. بیشترین تعداد پیروزی هوایی، بیشترین تداوم پرواز، بالاترین ساعت پروازی و اولین پیروزی رسمی بر میگ-25، شکاری رهگیر افسانهای روسها. این رکورد آخری را سرهنگ شهرام رستمی 41 سال قبل در چنین روزهایی بهدست آورد.
رستمی متولد خرداد 1327 با 6 پیروزی ثبت شده قطعی و چندین پیروزی غیرقطعی جزو دومین دسته از خلبانان ایرانی بود که برای فراگیری آموزشهای خلبانی با تامکت به اوشینا (پایگاه هوایی نیروی دریایی آمریکا )در ایالت ویرجینیا رفت.با آغاز جنگ وی با درجه سرگردی از جمله خلبانان با سابقه پایگاه هفتم اصفهان محسوب میشد که با هدف همراهی با فرماندهان جوانتر در اکثر ماموریتها، میداندار اصلی بود.
عملیات سلطان
یکی از معروفترین عملیاتهای هوایی که هنوز هم پس از سالها در هالهای از ابهام و اطلاعات صحیح و شایعات است، عملیات سلطان است.عملیاتی که به منظور بمباران یک پایگاه هوایی در عمق خاک عراق با نام الحوریه انجام شد. جریان این عملیات را در دهه 80 خورشیدی ابتدا خلبان و نویسنده معروف آمریکایی تام کوپر در کتاب «ایران عراق .نبرد در آسمان) نوشت اما هنگامی که نگارنده در دهه 90 به مرکز مطالعات راهبردی نیروی هوایی ارتش رفت، فعالان این مجموعه اگرچه نام چنین عملیاتی را شنیده بودند .
اما هیچ برگه یا سندی مبنی بر وقوع آن نیافتند تا آنکه در یکی از میزگردها سرهنگ خلبان فریدون مازندرانی برای اولین بار چنین ماموریتی را تایید و زمان آغاز آن را در نیمه دوم شهریور ذکر کرد.وی بعدها در مصاحبه با خبرگزاری مهر حتی لیدر این عملیات را هم سرتیپ رستمی (سرهنگ آن زمان )اعلام کرد.همچنین اگر روایت آقای مازندرانی را قبول کنیم، این عملیات به دلایل متعدد بهکلی سری بوده و به همین دلیل هیچ سندی از آن در دسترس نیست.
مازندرانی که آن زمان با درجه سروانی در حال خدمت بوده میگوید:شب 18 شهریور 59 دیدم یک نامه پشت در گذاشتند. نگاه کردم دیدم نوشته است ساعت سه و نیم صبح پست فرماندهی باشید… دیدم جناب شهرام رستمی و 2 نفر از بچههای کابین عقب هم هستند. جناب رستمی طبقه بالای بلوک ما مینشست و او هم اطلاع بیشتری از ماموریت نداشت.
وی میگوید: «فِرگ (دستور پرواز) این بود: «2 فروند F-14 به سرنشینی این اشخاص، (بنده به اتفاق «عبدالرضا بنجواد طالبی»، جناب شهرام رستمی به اتفاق «حسن ظرافتفر» -یعنی کابین عقب را هم خودشان مشخص کرده بودند) در راس این ساعت میپرند، سر فلان ساعت باید زیر تانکر سوخترسان باشند، 4 فروند F-4 آنجا هستند، به آنها میچسبند و با هم به فلان نقطه میروند. فانتومها آنجا را میزنند و برمیگردند.
اف-14ها هم پشت سر آنها میآیند. هرکجا مشکلی پیش آمد، فانتومها برمیگردند و تامکتها درگیر میشوند. بعد هم میخوابند کف زمین و برمیگردند.» این کل دستور بود اما اینکه ماموریت دقیقا چیست و باید کجا را بزنیم، نمیدانستیم. بعدها این عملیات به نام «سلطان» معروف شد.
اما عملیات سلطان چه بود؟ آیا واقعا ایران قبل از جنگ این عملیات را انجام داده است؟هم تام کوپر و هم برخی خلبانان معتقدند این عملیات در 7 آبان 1359 رخ داده و برای اولین بار ایران اف-14ها را به داخل عراق برده است.این عملیات توسط سرهنگ قاسمیان و سرهنگ بهرام هوشیار رشتی از خلبانان با تجربه نيروي هوايي طراحی شد و هدف آن ترساندن گروه 47 نفره مهندسان و تکنیسینها و خلبانان فرانسوی بود که از طرف شرکت داسو برای آموزش خلبانان عراقی با 3 فروند میراژ آمده بودند.
مشكل آنجا بود كه الحوريه در عمق 300 كيلومتري عراق نزدیک موصل قرار داشت و حداقل 12 سايت موشكي سام 2، 3 و 6 و صدها توپ پدافند از آن حمايت ميكردند، مضافاً اينكه ورود به چنان عمقي ميتوانست پايگاههاي شكاري شمالي و مركزي عراق را آگاه کرده و دهها میگ-21 و 23 را به سمت خلبانان ایرانی بکشاند.
قرار بر اين شد كه 4 فروند فانتوم (برخی منابع تعداد فانتومها را 6 فروند ذکر کردهاند)هر كدام مسلح به 12 بمب Mk82 از پايگاه همدان از شماليترين نقطه عراق و در مرز با تركيه وارد خاك دشمن شده و سپس با سمتگيري به سوي جنوب، با عبور از نزديكي موصل، الحوريه را نابود كنند.
دو تانكر 707 و 2 فروند اف ـ 14 نيز اين جنگندههاي سنگين و فاقد موشك هوا به هوا را از نظر سوخت و پوشش هوايي حمايت ميكردند. در حقيقت اين تركيب 8 (یا 10 فروندی) فروندي يكي از بزرگترين تركيبهاي پروازي در هفتههاي دوم جنگ به بعد بود. صبح زود عملیات (نیمه دوم شهریور 59 که البته تام کوپر آن را 7 آبان 59 میداند) فانتومهای مملو از بمب از پايگاه همدان، 2 تانكر 707 (از پايگاه مهرآباد) و 2 تامكت از پايگاه اصفهان پرواز خود را از شماليترين نقطه كشور و هم مرز با تركيه آغاز كردند. با رسيدن به زاويه شمالي مناسب، فانتومها راه خود را به سوي جنوب كج كرده و به همراه بيش از 70 بمب، خود را روي الحوريه رساندند. عمليات آنقدر غافلگيرانه انجام شد كه فانتومها حتي زمان انجام شيرجه روي پايگاه عظيم نگونبخت با شليك از سوي دشمن مواجه نشدند.
در يك لحظه الحوريه در زير آتش و دود گم شد و باندها، ساختمانهاي اداري و هواپيماهاي بيرون از آشيانه شعلهور شدند. طراحان عملیات در حالي لحظه به لحظه اخبار عمليات را از 707 سوخترسان چك ميكردند كه ليدر فانتومها با خوشحالي خبر از موفقيت كامل عمليات و سلامت كليه خلبانان داد. آنها به سرعت سمت شمال شرق را پيش گرفته و از مهلكه دور شدند.
اما چند دقيقه بعد خبرهاي بد مخابره شد. تامكت شماره يك خبر داد كه 4 ميگ-23 در 70 كيلومتري فانتومها قرار دارند. فرمانده عملیات بيدرنگ دستور داد تامكتها هر دو تانكر را رها كرده و فانتومها را نجات دهند. او ميدانست ميگ-23 با موشك هوا به هوا به سادگي از پس فانتوم بدون موشك و سوخت برميآيد. حکایت تام کوپر آن است که یک نبرد سنگین هوایی بین دو اف-14 و میگهای 23 در میگیرد اما روایت دیگر آن است که سرگرد رستمی نبرد را مدیریت کرده و دسته به سلامت باز میگردند.
شکار میگ-25
سرهنگ رستمی اگرچه در ابتدای جنگ بیشتر نقش فرماندهی و مراقبت از مرکز کشور را عهدهدار بود اما به مرور این وظیفه گسترش یافت و به مانند خلبانان دیگر ماموریتهای درگیری مستقیم را نیز عهدهدار شد.رستمی در دو سال اول جنگ چندین میراژ و میگ-23 را از نفس انداخت اما آنچه او را به شهرت بینالمللی رساند، نبرد موفق با میگ-25 بود.میگهای 25 به دلیل سرعت بالا (3ماخ در ساعت) و ارتفاع 80 هزارپایی تقریبا برای عمده شکاریهای غربی موجودی دست نیافتنی بود.
ایرانیها نیز با گذشت ماهها از جنگ نتوانسته بودند هیچ هواپیمای میگ-25 را شکار کنند.اف-14 البته رهگیری قدرتمند بود که میتوانست از پس میگ-25 بر آید کما اینکه قبل از انقلاب نیز موفق به رهگیری میگهای 25 اعزامی از سمت شوروی شده بود اما در میانه جنگ با عراق که دیگر خبری از کمکهای اطلاعاتی آمریکا نبود، شرایط فرق میکرد.
روش کار بدین صورت بود که ابتدا رادارهای عراقی مسیر اف 14ها را ردیابی میکردند و آنگاه میگهای 25 با توجه به مرزهای طولانی عراق و ایران با سرعتی بیش از 2ماخ داخل خاک ایران شده و در کمتر از 15 دقیقه خود را به هدف مورد نظر که معمولا شناسایی بود رسانده و در صورت اطلاع از نزدیک شدن تامکت بلافاصله با روشن کردن پسسوزها از امنترین مسیر که باز هم توسط افسر کنترل رادار عراقی در اختیار او قرار داده میشد از مرز خارج میشد.
میگ-25 سازهای قوی و عجیب داشت و برای آنکه با روشن کردن پسسوزها یا سرعت زیاد دچار کمبود سوخت نشود، تقریبا نیمی از بدنه عظیمش به مخازن سوخت تبدیل شده بود و حتی تا بالهایش مملو از سوخت بود.بنابراین میتوانست برخلاف سایر شکاریها حتی تا 30 دقیقه با سرعتی بالای 1800کیلومتر حرکت کند.
این رقم برای سایر شکاریها 7دقیقه است! بارها تامکتها موفق به رهگیری و حتی قفل راداری روی فاکس بت شده و حتی در مواردی فونیکس شلیک کرده بودند اما گردش سریع فاکس بت و روشن کردن پسسوزها و رساندن سرعت به بالای 3200کیلومتر حتی فونیکس را ناکام گذاشته بود.به همین دلیل است که خلبانهای زیادی مدعی نابودی میگ-25 شدند اما چنین اتفاقی رخ نداد.
آذر 1361 اما این بار خلبان میگ-25 از بخت بد (البته برای او) با استاد خلبان اف-14 شهرام رستمی طرف بود.خلبانی خونسرد که اصلا دنبال شهرت نبود و تنها میخواست با رعایت کلیه پروتکلها این پرنده مغرور را به زیر بکشد. آن روز رستمی به اتفاق خلبان کابین عقب خود ستوان یکم علی محمد رفیعی افسر لایق کابین عقب گردان 81در حال سوختگیری از تانکر برفراز خارک بودند که افسر کنترل زمینی فریاد زد:فرمانده! یک شکاری با سرعت و ارتفاع بالا وارد خاک ایران شد.رستمی با توجه به اطلاعات اعلام شده حدس زد که هواپیمای مورد نظر یک میگ-25 است بنابراین به رفیعی اعلام کرد که آماده افزایش سرعت و استفاده از فونیکس باشد.شکاری عراقی از مسیر جنوب غربی ایران داخل شده و به سمت مرکز ایران در حال حرکت بود.ارتفاع 70هزار پا سرعت 3 ماخ.
رفیعی سریع آماده سرچ رادار و بهکار اندازی فونیکس شد.در شمال شرقی خوزستان عاقبت میگ را پیدا کرد.فرمانده !فاصله 180 مایل با هدف. رستمی که خود در تمامی جلسات بریفینگ چگونگی مبارزه با میگ 25 حضور داشت و میدانست کوچکترین اشتباهی منجر به فرار این شکار گریز پا میشود بدون آنکه قفل راداری انجام دهد با گرفتن ارتفاع 45 هزار پایی و رساندن سرعت به 900کیلومتر مسیر خود را به گونهای تصحیح کرد که از روبهروی میگ-25 درآید.
آنها باید بهگونهای حرکت میکردند که از شرق به غرب حرکت کرده و به سمت هواپیمای عراقی که از غرب به شرق در حال حرکت بود میرسیدند.میگ-25 مجهز به راداری قوی و سامانههای هشدار قفل راداری بود و آنها اگر قفل راداری را زود بهکار میانداختند، خلبان حریف با گردشی سریع به غرب از کمند فونیکس میگریخت.رستمی سرعت خود را به 1500کیلومتر و سپس به دو ماخ رساند.در این لحظه دو هواپیما با سرعتی بالغ بر 4500کیلومتر در حال نزدیک شدن به هم بودند.
در 80مایلی هدف رفیعی اعلام کرد که همه چیز برای شلیک آماده است.رستمی با کاهش سرعت برای افزایش دقت موشک در 70 مایلی دستور شلیک داد و رفیعی موشک را شلیک کرد.فونیکس افسانهای از آویز زیر اف-14 رها شده و سپس با گرفتن ارتفاع به سمت هدف رفت.
رستمی برای آنکه رادار مادر، موشک را گم نکند دماغه را به سمت میگ دشمن نگاه داشت تا آنکه در 40 مایلی انفجار شدیدی را در آسمان مشاهده کردند و مطمئن شدند فاکسبت شکار شده است.در آخرین لحظات رستمی یک نقطه سیاهی نیز دید که در حال نزدیک شدن است.خلبان عراقی در آخرین لحظات یک موشک نیز شلیک کرده بود.رستمی با کاستن از ارتفاع، موشک سرگردان را جا گذاشت و با نزدیک شدن در محل حاثه پی برد که خلبان موفق به اجکت نشده و شکاری مشتعل به میان کوهها سقوط کرد.