بازی تاج و تخت| خرم سلطان در وستروس
روزنامه هفت صبح، محمد طالبیان| بزرگترین اشتباه اچبیاو در رابطه با خاندان اژدها، پخش همزمان آن با پرهزینهترین سریال تاریخ تلویزیون یعنی ارباب حلقههاست. در یک طرف ماجرا آمازون قرار دارد که از پتانسیلهای مالی خود به خوبی استفاده کرده تا دنیای تولکین را به شکلی خیرهکننده و جذاب نمایش دهد. در سوی دیگر اما با خاندان اژدها سر و کار داریم که در بهترین حالت از دید کیفیت تولید در سطح بازی تاج و تخت قرار میگیرد که حالا از آن به دنبال یکی از ناامیدکنندهترین پایانهای تلویزیون یاد میشود.
با وجود این مسئله، خاندان اژدها تقریبا هیچ شباهتی به بازی تاج و تخت ندارد. نه از بازیهای سیاسی پیچیده و جذاب خبری است و نه از نبردهای حماسی که برخی از آنها تعدادی از بهترین لحظات تلویزیون را رقم زده بودند. خاندان اژدها بیش از هر چیزی به حریم سلطان شبیه است. جایی که پادشاه تنها به دنبال ادامه دادن نسل خود است از هر ابزاری برای تولید مثل استفاده میکند. این رویکرد برای دیگر شخصیتهای سریال هم صدق میکند.
هر شخصیت زنی که میبینید، آماده است تا در هر قسمت چندبار وضع حمل کرده و فرقی هم ندارد که این کار را به چه شکل و با چه شخصی انجام میدهد. اصولا اینجا جنگ، جنگ تولید مثل است. هر کدام از طرفین ماجرا سعی دارند با معرفی بچههای بیشتر، پایههای خانواده خود را مستحکم کنند.
بازی تاج و تخت با قرار دادن عناصر مشابه با دنیای واقعی و شکل دادن سیاستها و دشمنهای آشنا سعی داشت همواره مخاطب را درگیر ادامه داستان قرار دهد اما اینجا از همان ابتدا مشخص است که به چه سمتی حرکت میکنیم. هرچه مجموعه داستانهای اصلی جیآرآر مارتین سعی داشت، روایتی غیرقابل پیشبینی را رقم بزند، اینجا مشخص است که تنها با یک تاریخچه ساده و پیش پا افتاده طرف هستیم.
بد ماجرا وقتی مشخص میشود که متوجه میشوید مجموعه تلویزیونی خاندان اژدها عملا داستان و شخصیتپردازی را حتی بهتر از منبع اصلی یعنی کتابها صورت داده. بدتر از آن اینکه تاثیرگذارترین صحنه سریال بداهه است. جایی که دمین تاج را از زمین برداشته بر سر وسریس قرار میدهد، شاید نقطه اوج خاندان اژدها تا به امروز باشد و سازندگان و نویسندگان سریال هیچ نقشی در آن نداشته و تنها به واسطه بداههپردازی بینقص مت اسمیت شکل گرفته.
بودجه کمتر ساخته اچبیاو نسبت به ارباب حلقهها شاید ابتدا در سطح جلوههای ویژه به شدت ضعیف سریال مشخص شود اما تاثیر مستقیمی روی روایت داستان داشته. جایی که شاهد از هم گسیختگی فاجعهباری هستیم و عملا هر قسمت از سریال چند سال به جلو حرکت میکند تا نه تنها در تعداد کمتری قسمت، کلیت داستانی جمع و جور شود بلکه بسیاری از اتفاقات پرهزینه از بخش نمایشی حذف شده و تنها در دیالوگهای جانبی مطرح شوند.
شاید بزرگترین مصداق این ماجرا به سرنوشت مار دریایی ارتباط پیدا کند. یکی از اصلیترین شخصیتهای داستان که در کتابها طی یک نبرد دریایی عظیم از داستان خارج میشود اما اینجا تنها با سه دیالوگ از جریان روایی اخراج میشود. آنچه به وضوح مشخص است، عجله اچبیاو برای آماده کردن این اقتباس از داستان حریم سلطان است. آنها با عجله به سراغ داستانی رفتهاند که در نگاه کلی جذابیت چندانی ندارد و بیشتر شبیه کتاب تاریخ پنجم دبستان روایت میشود.
هرچه به خروجی جورج مارتین بیشتر توجه میکنیم و آن را با دقت بالاتری مورد بررسی قرار میدهیم، مطمئنتر میشویم که او حتی در سطح روزهای بد تولکین هم قرار نمیگیرد و مقایسه این دو تنها خیانتی غیرقابل بخشش در حق خالق ارباب حلقههاست. هرچند مطمئنا بسیاری به دنبال مقایسه داستان بازی تاج و تخت و خاندان اژدها با اتفاقات واقعی دنیای پیرامون ما هستند اما بهتر است اصلا وارد این مسیر نشوید.
هر دوی این سریالها بیش از حد بچگانه، سطحی و شاید در بهترین توصیف آبکی باشند که بتوانیم آنها را با اتفاقات و سیاستهای واقعی دنیا مقایسه کنیم. جایی که پیچیدگی رویدادها و حوادث شاید حتی باعث شود ما به درک درستی از وقایع پیرامون خود نرسیم. عمر ما در این روزگار کوتاهتر از این است که آن را با تماشای سریالهای اینچنینی هدر دهیم.