افسانه تیم شاهین و محمدرضا پهلوی
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اولین موج گرمابخش فوتبال اواخر دهه سی در تهران وزیدن گرفته بود. دورانی که تهران داشت بزرگ و بزرگتر میشد و محلات حاشیهای به سرعت جذب هسته اصلی توسعه تهران میشدند. در سالهای پس از کودتا در دهه سی تیم شاهین با تکیه بر بازیکنان تحصیلکرده و وطندوست خود میان تهرانیها محبوب شده بود.
شاگردان عباس شیرخدایی که بعدها نام عباس اکرامی به خود گرفته بود. بچه دربند تهران که در دوره سازماندهی و باشگاهداری و مربیگری را در انگلستان گذرانده بود و تیم خودش را پایهریزی کرده بود. با یک خط قرمز بزرگ: اول تحصیل. آن شاهین و همزاد دوستداشتنیاش در آبادان یعنی جم فوتبال کشور را تکانی دادند.
حالا در تهران یک سه قطبی شکل گرفته بود؛ دارایی و تاج هردو وابسته به دولت و شاهین مردمی! متشکل از بازیکنانی که عموما تحصیلکرده بودند و شغلهای دیگری داشتند و خودشان خرج شاهین را متقبل میشدند. در میان شاهینیهای نسل اول (چه بازیکن و چه هیات موسس) شما قاضی داشتید (حسن فاخری و شکیبی) بازپرس (فخاری ) مهندس شیمی(فیروز پزشکی و جواد بهشتی ) معاون وزیر (نصیراوغلی ) رئیس دانشکده مخابرات (امیرمسعود برومند) و…
یادمان باشد که در دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه ۱۳۴۰ تیم ملی ایران بیشتر مسابقات بینالمللیاش را باخت، از جمله بازی سال ۱۳۴۱ به لحاظ سیاسی به شدت مهم با عراق را که شاه را عصبانی کرد و باعث شد علی امینی اعلام کند اگر دل در گروی وطن و سلامتی جوانانمان داریم، بهتر است پولی را که میخواهیم صرف اعزام تیم فوتبال ایران به چهارمین دوره بازیهای آسیایی در جاکارتا بکنیم، در میهن خرج کنیم!
بخت تیم ملی کمکم از سال ۱۳۴۳ به بعد باز شد، سالی که در آن ایران توانست تیمهای ملی پاکستان، عراق و هند را شکست بدهد تا به بازیهای المپیک توکیو راه یابد. بعد از پیروزی بر هند در کلکته، وقتی تیم ملی به تهران برگشت، دولت در فرودگاه مراسم استقبال عظیمی برایشان ترتیب داد. هر بازیکن را سوار بر جیپی روباز و با حلقهای گل به گردنش و پرچمهای سه رنگ ایران در دو طرفش به شهر بردند.
فوتبال روزبهروز مهمتر میشد. قهرمانی حماسی شاهین در مسابقات سال ۱۳۴۴ تهران نقطه عطف قطعی در فهم میزان محبوبیت مردمی این تیم بود… حضور ۳۰هزار نفر در بازی سرنوشت ساز شاهین مقابل تاج و روی دوش قرار دادن ستارههای شاهین مثل بهزادی و دهداری و شیرزادگان توسط مردم در انتهای بازی حساسیت روی شاهین را دو چندان کرده بود.
از طرفی شاهین به خاطر چند چهره شاخص خود (از جمله امیر مسعود برومند) به تیم ضد حکومتی ملیگرا معروف شده بود. افسانهای وجود دارد که بر مبنای آن نمونهای از مشکلات شاهین با حکومت را میتوانید ببینید: در مراسم بازگشایی مسابقات قهرمانی کشور سال ۱۳۴۲ که پیش از بازی دارایی - شاهین در حضور محمدرضا شاه در ورزشگاه امجدیه برگزار شد، گروهی از هواداران شاهین فریاد میزدند «شا» و گروهی دیگر در پاسخ فریاد میزدند «هین»…و این به هر حال توهینی به مقام اول سلطنت بود.
در ادامه فشار سکوها به اندازهای افزایش یافت که شاه ورزشگاه را ترک کرد و بازی نیمه کاره ماند.
سپهبد پرویز خسروانی، نظامیای که ارتباطاتی نزدیک با سران حکومت داشت، مالک تاج بود. ولیعهد هم پس از گذر از نوجوانی طرفدار تاج بود. به هرحال در سال ۱۳۴۶ و در دو هفته مانده به انتهای بازیهای تهران به شکل ناعادلانهای مجوز باشگاه شاهین پس از ۲۵ سال فعالیت لغو شد.
شاهینیها دورهای کوتاه لباس پیکان را که توسط محمود خیامی برپا شده بود بر تن کردند و سپس جذب باشگاه تازه تاسیس پرسپولیس شدند که پشتش یک سرمایهدار متنفذ به نام علی عبده قرار داشت و حتی از قرار بخشی از سهامش در اختیار یکی از خواهران شاه بود. پرسپولیس روی موج محبوبیت مردمیشاهین برپا شد اما نسبت چندانی با سنت خاص و منحصربهفرد شاهینیها نداشت.
در مورد قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا در سال ۱۳۴۷ زیاد نوشتهام اما این ماجرا از فینال بازیهای آسیایی تهران در سال ۱۳۵۳ را که آن هم میان ایران و اسرائیل بود حیفم آمد انتهای این قسمت قرار ندهم به روایت تاریخ ایرانی. هرچند زیاد به بقیه مطلب ربطی ندارد:
سال ۱۳۵۳ سال بعد از جنگ اکتبر میان اعراب و اسرائیل، ایران و اسرائیل باز هم در تهران رودررو شدند؛ این بار فینالیستهای بازیهای آسیایی بودند. فقط یک سال بعد از اینکه چهار برابر شدن قیمت نفت حکومت ایران را ثروتمند کرد، این حکومت میخواست با استفاده از میزبانی بازیهای آسیایی، وجهه بینالمللی ایران را هم بهبود ببخشد.
اگر موفق میشد، احتمالا خیزی بود به سمت میزبانی بازیهای المپیک، بازیهایی که وقتی سال ۱۹۶۴ ژاپن میزبانش شد، جایگاه این کشور را در میان کشورهای صنعتی تثبیت کرد. هدف شاه این بود که در شمارش کلی مدالها دوم بشوند، بعد ژاپن و خودش و وزیر دربارش، امیراسدالله علم، بازیها را از رادیو تعقیب میکردند. برای نیل به این هدف چین (بامزه است که چین به لطف وساطت ایران در بازیهای آسیایی پذیرفته شده بود) کشوری بود که باید شکست میخورد.
مقامهای ایران برای بالا بردن بختشان برگزارکنندگان را ترغیب کردند (ظاهرا با توزیع سخاوتمندانه مقادیری خاویار و فرش) که در ورزشهای گروهی به هر کدام از بازیکنها یک مدال بدهند؛ در نتیجه پیروزی در برابر اسرائیل، ایران را صاحب هفده مدال میکرد و همین برای رسیدن به جایگاه دومیکافی بود. در بازی فقط اسرائیلیها گل زدند، اما به خودشان و بنابراین ایران یک بر صفر بود. البته که درجا شایعه شد اسرائیلیها عمدا باختهاند! داستان فوتبال را در روزهای بعد پی میگیریم.