کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۹۱۵۵
تاریخ خبر:

صد سال صد قصه دیگر؛ آبا‌ و‌ اجداد‌ بنی‌صدر

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | دیروز از زندگی سیاسی بنی‌صدر به شکل مفصل نوشتیم اما تبار بنی‌صدر هم نکات خواندنی فراوانی دارد. پدر او سید‌نصرالله بنی‌‌صدر بود‌. نسب پدری سید نصرالله در اصل به ‎‏سادات آل‌کبود بیجار می‌رسید اما خودش در روستای باغچه از توابع کبودرآهنگ همدان متولد شده بود. معروف شده بود به صدرالعلمای همدان.

در نجف درس خوانده بود و با همسر یکی از خوانین مشهور منطقه کبودرآهنگ ازدواج کرده بود و پس از مرگ پدر همسرش‌، ثروتمند شد و در کنار تدریس و امور روحانی وارد خرید و فروش املاک شد و با استفاده از شم تجاری‌اش‌، ثروتی دو‌چندان به‌هم زد و در میان تجار و بازاریان همدان به چهره‌ای تاثیرگذار بدل شد.

روایت است که مالک ده‌ها روستا در منطقه مهربان در شمال‌غرب همدان بود و می‌گویند اتومبیل بنز با راننده در خدمتش بوده است. خدم و حشم و نوکر و خدمتکار داشت‌. برخی از املاکش در کنار املاک سرلشکر زاهدی قرار داشت و با اتکا به روابط خوبش با زاهدی که او هم همدانی بود، به املاک خود نیز برق کشیده بود.

آن‌هم در دورانی که حتی بسیاری از مناطق تهران برق نداشتند‌. با اتکا به این ثروت و رابطه دوستانه‌اش با سرلشکر زاهدی‌، مدرسه زنگنه را که توسط رضاشاه به دبیرستان دولتی بدل شده بود در دهه سی از دولت پس گرفت و آن را دوباره به حوزه علمیه تبدیل کرد و هزینه‌هایش را هم با بازپس‌گیری برخی موقوفات تامین می‌کرد. حتی روایت است که پس از کودتا و تشکیل حکومت توسط زاهدی وقتی آیت‌الله کاشانی اعلام مخالفت کرده بود، به تهران آمده و به مذاکره با آیت‌الله کاشانی پرداخته بود تا دست از مخالفت با زاهدی بردارد.

در این دوران مردی بسیار متنفذ و محبوب در همدان بود تا آنجا که ماموران دولتی و دیوانی شهر هم به‌شدت از او حرف‌شنوی داشتند‌. رقابت او با آخوند ملاعلی معصومی هم از داستان‌های جالب توجه بود، چرا‌که مردم همدان خمس و زکاتشان را به آخوند ملاعلی معصومی می‌دادند که زندگی بسیار ساده‌ای داشت، در حالی‌که خود سید‌نصرالله بنی‌صدر به‌خاطر ثروتش مشمول پرداخت خمس و زکات می‌شد.

آیت‌الله بنی‌صدر از حامیان آیت‌الله خمینی بود اما به‌تدریج و پس از تبعید آیت‌الله خمینی ترجیح داد به سازش با حکومت پهلوی روی بیاورد و به مسائل روزمره روحانی و تجاری خود برسد. او چهار پسر داشت که درس‌خوان و باهوش آنها ابوالحسن بود. او آرزو داشت که ابوالحسن جانشین او شود و برای همین او را به آموزش درس‌های حوزوی گماشت‌. در همان سال‌ها از همان روستای باغچه دختری نوجوان به‌نام عذرا حسینی را به عقد ابوالحسن درآورد‌.

اما ابوالحسن جاه‌طلبی‌های بیشتری داشت و حتی روایت است که در همان سال‌ها گفته من روزی رئیس‌جمهور ایران می‌شوم (همین است که می‌گویند آدم باید مواظب آرزوهایی که می‌کند باشد!‌)او در نهایت از خواسته پدرسرپیچی کرد. اختلاف پدر و پسر در نهضت ملی شدن نفت به اوج خود رسید. پسر طرفدار مصدق بود و پدر طرفدار شاه. درگیر شدن هرچه بیشتر ابوالحسن در مسائل سیاسی و بازداشت شدن‌هایش موجب می‌شد تا سید‌نصرالله مدام از نفوذ خودش استفاده کند و در نهایت پس از ۱۵خرداد ۱۳۴۲ و بازداشت دوباره ابوالحسن بنی‌صدر‌، سید‌نصرالله با استفاده از نفوذش در دولت‌، موجب شد تا احسان نراقی یک بورس تحصیلی در دانشگاه سوربن برای ابوالحسن دست و پا کند و پسر نافرمان به پاریس فرستاده شود.

در آنجا بنی‌صدر با اتکا به پول پدر خانه‌ای گران در محله کشان می‌خرد و چندان هم در قید و بند حضور مستمر در کلاس‌های سوربن نیست. با این حال روابط پدر و پسر اما هیچگاه ترمیم نشد. پدر در اواخر عمر برای معالجه چشم راهی پاریس شد اما پسر به ملاقاتش نیامد و این سید‌نصرالله بود که دست آخر به دیدار پسر رفت. اما دیداری که بسیار پرتنش از آب درآمد و ابوالحسن با ادبیاتی تهاجمی و توهین‌آمیز به لباس روحانیت و جایگاه پدر توهین کرده بود. سیدنصرالله در سال ۱۳۵۰ در پاریس درگذشت و پیکرش در نجف اشرف به خاک سپرده شد. بقیه داستان بنی‌صدر را که دیروز برایتان روایت کرده بودیم.

کدخبر: ۴۱۹۱۵۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر