صد سال صد قصه| شوهر اشرف علیه اسپیلبرگ
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | شماره قبل داستان چند تا تولیدات سینمایی مشترک در ایران را روایت کردم. امروز به داستان فیلم آنسوی دیگر باد میرسم. فیلم پر آب و تابی که اورسن ولز در دهه هفتاد میخواست بسازد. حاصل ملاقات ولز با همینگوی در اوایل دهه شصت و با بازی جان هیوستن در نقشی که ملهم از کاراکتر همینگوی بود. تا یکجاهایی هم فیلمبرداری را پیش برده بود که دولت آمریکا مالیات سنگینی بر استودیوی شخصی ولز بست و کار عملا متوقف شد.
او یک تهیهکننده جوان در اسپانیا پیدا کرد بهنام ویسنته گومز. اما او گفت حداکثر ۲۵۰هزار دلار میتواند سرمایهگذاری کند. ولز در پاریس با کمک دوستی فرانسوی، با موسسه مهدی بوشهری مکاتبه میکند و بوشهری اعلام میکند که دولت ایران با نمایندگی خانه فیلم ایران در پاریس، حاضر است ۳۵۰هزار دلار برای ساخت این پروژه سرمایهگذاری کند. خب ولز در ۲۶سالگی همشهری کین را ساخت و توانسته بود کمپانیهای فیلمسازی آمریکایی را به تخصیص بودجههای کلان به او که تازهکار هم بود، وادار کند.
شکست تجاری همشهری کین موقعیت او را متزلزل کرد و بعد هم آمبرسونهای باشکوه فیلم بعدیاش با سانسور شدید روبهرو شد و راه ساخت پروژههای بزرگ برای او بسته شد. او در ۳۰سال بعدی، تنها سه فیلم در آمریکا ساخت و پروژههای متعددی را در مراکش، فرانسه، اسپانیا و نقاط دیگر دنیا کلید زد که عموما با شکست روبهرو شده بودند. او در دورهای هم با ریتا هیورث بازیگر آشوبگر آمریکایی ازدواج کرد که بعد از ازدواج آرتور میلر با مریلین مونرو مقام دومین ازدواج نامتجانس هالیوود را با خود یدک میکشد.
برگردیم به سال ۱۹۷۳ یا ۱۳۵۲٫ ولز خوشحال از این اتفاق رفت تا به کار و زندگی خودش برسد و فیلمش را بسازد. به همراه معشوقهاش اوکجا. اما طرف اسپانیایی مدعی میشود که ایرانیها خلفوعده کردهاند. سخت بودن ارتباطات موجب میشود تا ولز نتواند اصل ماجرا را از ایران و یا بوشهری و اشرف پهلوی جویا بشود. از قرار تهیهکننده اسپانیایی با حیلهگری تا یک میلیون دلار پول از دولت ایران اخذ کرده بود و رقم بسیار ناچیزی را در اختیار ولز میگذاشت.
در اصل ایرانیها پولشان را پرداخته بودند و طرف اسپانیایی پول را به شکلی ناملموس بالا کشیده بود و بعد هم مهاجرت کرده بود به فرانسه و در دهه نود میلادی برای تهیه فیلم بل اپوک اسکار بهترین فیلم خارجی را نیز بهدست آورد و هنوز هم در قید حیات است! حاصل این اتفاق نیمهکاره ماندن این پروژه بزرگ بود با ساعتها فیلم بدون تدوین و با یک دعوای بزرگ حقوقی سر مالکیت آن. در سال ۱۹۷۹ تنها ۴۰دقیقه از فیلم تدوین شده بود و پس از آن رها شد.
در سالهای پس از انقلاب مهدی بوشهری با چنگ و دندان از حقوق خود بر این فیلم دفاع کرد. او به سرعت خانه فیلم ایران در فرانسه را به اسم شریک فرانسویاش کرد تا دولت پس از انقلاب نتواند ادعای حقوقی داشته باشد. دولت هم بهتدریج و در آن دعواهای متعدد مالی این پروژه یک میلیون دلاری را فراموش کرد. ولز در سال ۱۹۸۶ فوت کرد و بوشهری اعلام کرد دوسوم فیلم شخصا بهخود او اختصاص دارد. او سعی کرد با همان شم اقتصادیاش کل پروژه را به مبلغ دو میلیون دلار به یک کمپانی کانادایی بفروشد اما موفق نشد.
تلاش دختر ولز برای احیای این پروژه و به میان کشیدن پای چهرههایی مثل اسپیلبرگ و کلینت ایستوود در جهت اتمام فیلم در معرکه دعوای حقوقی با شوهر اشرف بهجایی نرسید تا اینکه بالاخره مهدی بوشهری در سال ۲۰۰۶ فوت کرد. وراث بوشهری با قراردادی نامشخص، فیلم را برای تکمیل در اختیار دختر ولز قرار دادند و او هم با کمک پیتر باگدانویچ و بعدها با سرمایهگذاری نتفلیکس این فیلم را تکمیل کرد که خب پارسال پنجاه سال پس از شروع فیلمبرداری بالاخره عرضه شد و دیدنش هم کار بسیار سختی است.
به این ترتیب آنسوی دیگر باد در کنار صحرای تاتارها و کاروانها مجموعه سرمایهگذاریهای ناکام دولت ایران در ساخت پروژههای بینالمللی در دهه پنجاه شمسی هستند. البته ایران در همان دوران ساخت آنسوی دیگر باد، روی دیگر فیلم اورسن ولز یعنی ت مثل تقلب هم در کنار فرانسه و آلمان غربی، سرمایهگذاری کرده بود که خب این یکی که فیلمی مستند بود، سریع به سرانجام رسید. یک شبهمستند درباره جعل، فریب و دروغ در عالم هنر.