کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۹۸۰۹۱
تاریخ خبر:

چند خبر کوتاه از تازه‌های کتاب و ادبیات را بخوانید

روزنامه هفت صبح|‌ غلط‌خوانیِ شاملو! اخیرا عباس حمیدفر در مجله «نقد و بررسی کتاب تهران» در یادداشتی به «بدخوانی شعری از نیما یوشیج» پرداخته. او در بخشی از یادداشت خود درباره شعر «خانه‌ام ابری‌ست» نوشته است: «نیما کلمه ابر و ابری بودن در این شعر را تنها و تنها برای ترسیم و بیان ترور و خفقان حاکم و شرایط اجتماعی آن مقطع زمانی معین مورد استفاده قرار داده است.

پس اینجاست که بایستی بپذیریم این توصیف مختص آن شرایط خاص بوده و تا پایان شعر همچنان پا برجا و حتی با بسط آن به سراسر زمین تعمیم می‌یابد: خانه‌ام ابری‌ست/ یکسره روی زمین ابری‌ست با آن/ از فراز گردنه خرد و خراب و مست/ باد می‌پیچد. تشبیه ترور و خفقان به ابر و بادی که از سوی حاکمیت بر جامعه در گذر است و حتی آن را تا حد ویرانگی دنیا بسط می‌دهد… در ادامه و توصیف شرایط و برملا نمودن وضعیت، دل‌نگرانی خود را از ابرها هم پنهان نمی‌دارد.

و این‌طور اعلام می‌کند که حتی ابرها هم نازا و گرفته‌اند و بارانی در موجودیت آن‌ها نمی‌بیند: خانه‌ام ابری‌ست/ اما اَبرِ بارانش گرفته‌ست. دقیقا همین‌جاست که آن بزرگان این بیت را بدون کسره لازم خوانده‌اند. بدین صورت «اما ابر، بارانش گرفته‌ست» یعنی تمامی آن مفاهیم مورد نظر نیما با بارش باران نفی می‌شود. در حالی که نیما با این حال و هوا و گرفتگی ابر هیچ امیدی به باراش باران ندارد.» در واقع مقصود نویسنده این یادداشت، خوانش کسانی چون «احمد شاملو» بوده است.

عشق سال‌های غم
حنیف قریشی، رمان‌نویس و فیلمنامه‌نویس گفته است که پس از زمین خوردن در شهر رم، ممکن است دیگر هرگز نتواند راه برود یا از قلم استفاده کند. این نویسنده پاکستانی- انگلیسی پس از زمین خوردن در ایتالیا، از پايیز هنوز در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستانی در شهر رم قرار دارد و به گفته خودش دیگر توان راه رفتن و یا در دست گرفتن قلم را ندارد. قریشی با بیان این‌که شرایط کنونی‌اش تحقیرکننده و باری بر دوش دیگران است گفته ستون فقرات خود را عمل کرده و در اسرع‌وقت فیزیوتراپی و توانبخشی را آغاز خواهد کرد.

این رمان‌نویس ضمن تشکر از پزشکان و پرستاران بیمارستان به‌خاطر مراقبت فوق‌العاده‌شان، از خوانندگان خود پرسید که آیا هیچ‌یک از آنها سخت‌افزار و نرم‌افزاری با کمک صوتی می‌شناسند که به او اجازه دهد بنویسد و دوباره شروع به کار کند و به‌نوعی بقیه عمرش را ادامه دهد. قریشی متولد 1954 است و موضوعات آثارش بیشتر حول محور نژاد، ملی‌گرایی، مهاجرت و… است. او در کینگز کالج لندن فلسفه خواند و همیشه بزرگ‌ترین مشکل خود را اختلاف فرهنگی میان افراد می‌دانست.

حنیف قریشی نخستین بار در سال ۱۹۸۵ برای فیلمنامه نامزد اسکار فیلم «رختشویخانه زیبای من» به کارگردانی «استیون فریرز» که درباره یک مرد جوان پاکستانی-بریتانیایی است، مورد تحسین بین‌المللی قرار گرفت. او نگارش هفت رمان شامل «بودای حومه‌نشینان» برنده جایزه ادبی ویتبرد، «عشق سال‌های غم»، «انتهای خط زندگی»، «جذب کردن حرارت»، «سرزمین مادری»، «حومه» و «خط مرزی» و… را در کارنامه دارد.

سنگ، کاغذ، قیچی
کتاب «سنگ، کاغذ، قیچی» نوشته آلیس فینی داستانی وهم‌آلود، هیجان‌انگیز و معمایی‌ است که با ترجمه سحر قدیمی به چاپ رسیده. آلیس فینی، نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز و ساندی تایمز است که کتاب‌های او به بیش از 25 زبان ترجمه شده و اغلب برای اقتباس سینمایی و تلویزیونی انتخاب شده‌اند. کتاب «سنگ، کاغذ، قیچی» چهارمین رمان اوست که پس از انتشار برای اقتباس تلویزیونی خریداری شد. این کتاب با ترجمه سحر قدیمی و به همت نشر نون منتشر شد و در مدت کوتاهی به چاپ هشتم رسید.

زندگی زناشویی آدام و آملیا به‌خاطر مشکلات متعدد و جدی در خطر است. آنها که به وضوح از یکدیگر دلسرد شده‌اند، تصمیم می‌گیرند تا برای چاره‌اندیشی به کلیسایی کوچک و بازسازی شده در کوه‌های اسکاتلند سفر کنند تا به دور از هیاهوی شهر، مشکلات‌شان را حل کنند؛ اما همه‌چیز با رسیدن به مقصد هیجان‌انگیز می‌شود چون نه‌تنها کلیسا در منطقه‌ای دورافتاده، برفی و وهم‌آلود واقع شده بلکه بنایی بسیار قدیمی و متروک دارد، بنابراین مخاطب در این نقطه از داستان وارد فضایی دلهره‌آور و نامعلوم می‌شود.

در این لحظه، نویسنده با وارد کردن شخصیت‌ رابین به داستان شرایط بی‌اعتمادتری را به وجود می‌آورد. فینی در هر فصل از داستان با روایت آدام، آملیا و رابین به پرسش‌هایی از چرایی ازهم‌پاشیدگی زندگی این زوج پاسخ می‌دهد و با یادآوری خاطرات و وقایع، از رازهایی پرده برمی‌دارد که در نهایت مخاطب را با نتیجه‌ای که انتظارش را نداشته، مواجه می‌کند. «سنگ، کاغذ، قیچی» از سوی نشر «نون» به چاپ رسیده است.

نقاش کامو و همینگوی
۱۱۶ سال قبل در چنین روزهایی هم‌زمان با شروع سال جدید میلادی، «ژان گرزو»، نقاش و تصویرگر ارمنی-فرانسوی با نام اصلی «گارنیگ زولومیان» در حلب، سوریه متولد شد. سبک نقاشی او را می‌توان سوررئالیسم دانست؛ همچنین رنگ روغن ابزاری بود که او در تابلوهای نقاشی‌اش از آن استفاده کرده است. قابل توجه است که تصویرگری رمان‌های «آلبر کامو» و «ارنست همینگوی» از جمله آثار او به‌حساب می‌آید.

«ژان گرزو» وحشت و ترس خود را از پدیده‌هایی چون جنگ و نسل‌کشی با استفاده از خط‌های ممتد سیاه که گاه به خط‌خطی می‌ماند با خلق مناظر ویران شده، کاخ‌های مخروبه، بلوک‌ها و ریل‌های پیچیده به تصویر می‌کشید. همچنین ترس او از دنیای صنعتی را می‌توان در آثارش مشاهده کرد. اما نکته قابل توجه در آثار این هنرمند این است: در عین حال که «ژان» از دنیای صنعتی و جنگ وحشت داشت، در نقاشی‌هایش هاله‌ای از امید و زنده شدن دوباره زمین به چشم می‌خورد.

گرزو در قاهره مصر تحصیل کرد و سپس در سال ۱۹۲۴ میلادی برای آموزش معماری به پاریس رفت. در سال ۱۹۷۷ میلادی او به عضویت فرهنگستان هنرهای زیبای بنیاد فرانسه درآمد. در نقاشی‌هایش، خطوطی که در‌هم فرو رفته‌اند، شبکه‌ای از خطوط ریل قطارها را تداعی می‌کنند اما هم‌زمان به درهم‌رفتگی جهان معاصر هم اشاره دارند. در واقع با توجه به جهان‌بینی ویژه گرزو، می‌توان دریافت که چگونه تصویرگری رمان‌های بعضی نویسندگان بزرگی نظیر آلبر کامو به او واگذار شده بود. آثارش به‌ویژه دقیقا آثار کامو را در ذهن تداعی می‌کرد.
***

کدخبر: ۴۹۸۰۹۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر