چغر و بد بدن| نور از نواقص میتابد

روزنامه هفت صبح، رضا فراهانی| یک: حسن یزدانی پسر دوستداشتنی و بینظیری است که سالها خوشحالمان کرده، کشتیبلد است و کیفیتش را میشود در لحظه لحظهاش دید اما فقط یک نفر در دنیا از او بهتر است.یزدانی کمنیست اما بهترین نیست، نقص ندارد اما فقط یک نفر او را و کشتیاش را بهخوبی میشناسد طوری که هر بار او را میبرد و یزدانی وعده پیروزی را یک مسابقه به تعویق میاندازد.
تکلیف ما با تیلور مشخص نیست، از طرفی این مقدار صلابتش را میستاییم و هر بار با دیدنش روی تشک بهوجد میآییم اما از اینکه مدام آرزوی حسن برای قهرمانی را بر باد میدهد، حرصمان درمیآید، از آن دست ورزشکارانی است که زور دعا و غیرت بچههای ایران به او نرسیده و یزدانی هنوز آنطور که باید نتوانسته شکستش بدهد و رفته در لیست کشتیگیرانی که رویای بردنشان دیگر خاطره شد، همچون کوترالتزه گرجستانی که خادم و حیدری و جدیدی را آنقدر برد که یا تغییر وزن دادند یا به بیش از نقره نیندیشیدند.
یا همردیف جردن باروزی که نشد حتی یکبار با خیال راحت روی بردنش حساب کرد یا خیلیهای دیگر… تیلور هم به آن سیاه اضافه شده و حالا یک ملت منتظرند شاید در المپیک دیوارش فرو ریخت و یزدانی مدال خوشرنگتر را به گردن آویخت.
دو: هنوز هم بعد از سالها داغ بازی با بحرین در سینههای ما زنده است، یکی از بهترین نسلهای تاریخ ایران در شبی کابوسوار در مملکت حذف شد و رقص پرچم عربستان مقابل دیدگان ما نمک بیشتری روی زخم ما ریخت.ما میتوانستیم راهی جامجهانی شویم اگر کمی خوششانس بودیم و بحرین موی دماغمان نشده بود، سالها از آن اتفاق گذشته و ما بارها و بارها بحرین را بردهایم و حتی در آزادی شش گلهشان کردهايم اما هنوز کفه ترازو بهنفع آنها سنگینی میکند.
آنها تیمی از ما را حذف کردند که شایسته و پرستاره بود، آنها مهر اخراج بلازوویچ جذاب را امضا کردند و ما را به جهنم دوبلین فرستادند و حسرت حضور در کره و ژاپن ۲۰۰۲ را روی دلهایمان گذاشتند.تیم آن روزهای ما خوب بود اما ناقص بود، حفرههایی داشت که نور از همانجا میتابید، تیمی که به جامجهانی نرفت اما هنوز دوستشان داریم. تیمی که به دست حریفی چغر حذف شد.