صد سال صد قصه دیگر؛ هالیوودیها در ارگ بم
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سرمایهگذاری روی پروژههای مشترک سینمایی ایده مهدی بوشهری همسر اشرف بود که به شکل تقریبا دائم در پاریس اسکان داشت و آنجا دم و دستگاهی برای خودش ساخته بود. رستوران، فروشگاه و یک دفتر فیلمسازی. بوشهری کاری به اشرف نداشت و اشرف هم گذاشته بود تا عنوان داماد پهلویها بر اسم این تاجر خوشقیافه سهلگیر باقی بماند.
اشرف وقتی فرانسه هم میرفت ترجیح میداد تا با معشوقههای خودش سرگرم باشد و بوشهری هم که به تهران میآمد سرگرم کسب و کار خودش میشد و ترجیح میداد دور و بر اشرف تندخو و کمحوصله سروکلهاش پیدا نشود. و خب اشرف متولد سال ۱۲۹۸ بود و در دهه پنجاه زنی جاافتاده محسوب میشد اما خودش چنین احساسی نداشت و اتفاقا به لحاظ روابط مهرورزانه و غیرافلاطونی، دهه پنجاه را طوفانی پشتسر گذاشت!
بگذریم. بوشهری با زرنگی به ریاست سازمان گسترش صنایع فیلم ایران رسید که با سرمایهگذاری بانک توسعه صنایع و معادن شکل گرفته بود و یک سرش در وزارت فرهنگ و هنر بود که وزیر مادامالعمر آن باجناق بوشهری یعنی مهرداد پهلبد بود و یک سر دیگرش هم به دفتر فرح میرسید که آنجا هم یک سرسپردگی ویژه به هر چیز فرانسوی وجود داشت و برایشان سینمای روشنفکرانه اهمیت دوچندانی پیدا کرده بود.
دو چهره نزدیک به فرح یعنی رضا قطبی با تلفیلم و لیلی ارجمند در کانون پرورش فکری این پازل را کامل میکردند. بیجهت نیست که اینقدر فیلمهای روشنفکرانه و متفاوت و عموما مرغوب در دهه پنجاه در ایران تولید شده است. بوشهری به کمک مدیر اجرایی سازمان گسترش یعنی بهمن فرمانآرا چند پروژه سنگین بینالمللی را رقم زدند. (بوشهری فرمانآرا را در جشنواره کن دیده بود چون فیلم شازده احتجاب در دو هفته کارگردانها پذیرفته شده بود). سینماییها و مشاهیر هالیوودی و اروپایی این دوران با رغبت به ایران میآمدند. سطح پذیرایی شاهانه از آنها باب طبعشان بود.
الیزابت تیلور خاطرات خوشی از سفر توریستیاش به ایران بازگو کرده است یا فرانک سیناترای مشهور که در سال ۵۴ در کاخ نیاوران یک کنسرت خصوصی برای خانواده سلطنتی و مهمانانش برگزار کرد و بعد هم در ورزشگاه سرپوشیده ۱۲هزار نفری تهران (آریامهر آن زمان و آزادی امروز) کنسرتی تمام و کمال برگزار کرده بود. هرچند دکور و نورپردازی سالن فرقی با مسابقات کشتی نداشت و مایه دلخوری سیناترا را فراهم کرده بود!
در سال ۱۳۵۲ هم پازولینی بخشهایی از فیلم پرتبوتاب خود یعنی هزار و یکشب عربی را در مسجد شاه اصفهان (مسجد امام) فیلمبرداری کرد و حضور بازیگران زن نهچندان پوشیده(!) در صحن مسجد با یک مقدار اندک از لباسهای باستانی و فیلمبرداری از آنها خودش آشوبی را بهدنبال داشت که در همین هفتصبح ابراهیم افشار داستانش را روایت کرده است. به هرحال در چنین اتمسفری جاهطلبیهای سازمان گسترش صنایع فیلم ایران گل کرده بود و اولین پروژه بینالمللیشان صحرای تاتارها ساخته والریو زورلینی را کلید زدند.
فیلمی بهغایت کند اما سنجیده که در ارگ بم فیلمبرداری شد. فهرست بازیگران فیلم حیرتانگیز است: ژاک پرن، ماکس فون سیدو، ویتوریو گاسمن، فیلیپ نوآره، ژان لویی ترنتینیان، فرناندو ری و البته دو صحنه کوتاه هم از محمدعلی کشاورز و کامران نوزاد. فیلم در ایامدیبی با امتیاز خوب ۷٫۶ ارزیابی شده است و خب شکست تجاری سنگینی رقم زد. فیلم بعدی پروژهای جاهطلبانهتر بود. قرار بود چیزی در ردیف لارنس عربستان و شیروباد باشد و با حضور ستارههای درجه اولی مثل رابرت ردفورد و فی داناوی و آنتونی کویین و به کارگردانی سیدنی پولاک.
اما ردفورد و داناوی و پولاک به دلایل حقوق بشری و در اعتراض به سرکوب سیاسی در ایران ترجیح دادند در این پروژه سنگین ۸میلیون دلاری شرکت نکنند و در نهایت فیلمساز میانمایهای مثل جیمز فارگو کارگردان فیلم شد و آنتونی کویین و جوزف کاتن و جنیفر اونیل بازیگران فیلم که با توجه به انصراف تیم قبلی با دستمزدهای کلان حاضر به بازی در این فیلم شدند و البته بهروز وثوقی و قریب افشار که آنها هم از این افزایش ناگهانی دستمزدها سود بردند. (وثوقی ۵۰ و قریب افشار ۲۵ هزار دلار دریافت کردند!) در مورد خانم جنیفر اونیل این نکته جالب است که در طول زندگیشان ۹ بار ازدواج کردهاند و موقع فیلمبرداری فیلم کاروانها ۲۸ساله بودند و گرفتار همسر چهارم خود!
قرار بود ایران فقط ۵۰درصد هزینه را تقبل کند اما در نهایت همه بودجه به دوش ایران افتاد و به مرز ۱۴میلیون دلار رسید و حاصل هم فیلمی ضعیف و بیرمق ازآب درآمد که در اطراف اصفهان فیلمبرداری شد و الان هم در ایامدیبی با امتیاز ۶٫۱ ارزیابی شده است. در همین دوران کمپانی کلمبیا تقاضای ۳۰ میلیون دلار از دولت ایران برای سرمایهگذاری در ۵ تولید سینمایی کرد. یکی از این ۵ فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم ساخته استیون اسپیلبرگ بود که خب این مشارکت شکل نمیگیرد و جریانات انقلاب ماجرا را به شکل کامل محو میکند.
اما این تولیدات مشترک با دو پروژه سنگین و بسیار جنجالی از اورسن ولز شکل و شمایل دیگری پیدا میکنند که داستانش را میگذارم برای پسفردا.