یادداشت آرش خوشخو درباره علی کریمی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | فوتبالدوستان تقریبا متفق هستند که تاج بهترین بازیکن تاریخ فوتبال را روی سر کریمی بگذارند. بالاتر از علی دایی و پرویز قلیچ و علی پروین و احمد عابدزاده. دوران نه چندان طولانی درخشش کریمی آنچنان تاثیر مهیبی روی حافظه جمعی ما گذاشته که هنوز هم در اینستاگرام و یوتیوب و کانالهای تلگرامی میتوانید تاثیراتش را ببینید.
فیلمهای متعددی از دریبل زدنها و سر توپ زدنهای علی کریمی که با موسیقیهای حماسی همراه شدهاند و نشانه شیفتگی فوتبالدوستهای ایرانی به اوست. بگذارید این را بگوییم که سرنوشت به لحاظ استعداد و فیزیک بدنی برای او سنگ تمام گذاشته است. در مقایسه با تیپیک دریبلزنها او از هیکلی درشت و مستحکم برخوردار بود.
شیوه دریبل زدنش بیشتر از آنکه به سرعت متکی باشد (مثل محمدخانی و خداداد عزیزی) به شیوههای خاصش و دریبلهای کشویی و سرتوپهایش مرتبط بود. قدرت بدنیاش او را در پست هافبک هم موفق نشان میداد. در بایرن مونیخ در دورهای هافبک دفاعی بازی میکرد و اتفاقا در توپگیری از حریف موفق هم بود،در ضربات سر فوقالعاده خوب بود.
گلی که در فینال بازیهای آسیایی به کویت زد یا گلی که در دربی تهران و دقیقه ۸۷ به استقلال زد و یا گلی که در یک چهارم نهایی جام ملتهای ۲۰۰۳ به کره جنوبی زد همه نشانههایی از توانایی خوب او در سرزنی بودند. این کلکسیونی از تواناییهای فیزیکی و تکنیکی است که در وجود او به ودیعه گذاشته شده بود.
اما علی کریمی هیچ وقت به آن چیزی که ظرفیتش را داشت دست نیافت. بخشی از آن به خاطر تقدیرش بود و بخشی به خاطر تصمیمهای غلط خودش.او در اوج جوانی دو جام جهانی را مفت و مسلم از دست داد. اولی به خاطر تقدیر بود. اگر درخشش خیرهکنندهاش سه چهارماه زودتر شروع میشد میتوانست عضو تیم در جام جهانی ۱۹۹۸ باشد.
آن هم در سن ۲۰سالگی. او را مربیاش با یک کیف ورزشی به اردوی بروجرد فرستاد تاایویچ او را تست کند اما طبیعتا ایویچ این شکلی بازیکن به تیم ملی نمیفرستاد. این جوان بازیکن فتح بود و کسی او را نمیشناخت. او جام جهانی نرفت تا با کریم باقری و مهدوی کیا یک خط هافبک رویایی شکل دهد و در نتیجه استیلی پست خودش را حفظ کرد.
تنها شش ماه پس از جام جهانی ۱۹۹۸ کریمی در بازیهای آسیایی بانکوک و در پست عجیب پیستون چپ (از بازی دوم جانشین محمد نوازی شد) درخشید و آنقدر دریبل زد که ولاپان ایستاده برایش دست میزد اما خب بازیهای آسیایی کجا و جام جهانی کجا. در جام ملتهای آسیا در سال ۲۰۰۰ فرصت گل فوقالعادهای را مقابل کره جنوبی از دست داد و در همین بازی هم اخراج شد.
در واقع او در بهترین دوران بازیاش نتوانست آن بازیکن سرنوشت ساز موعود باشد. در جام جهانی بعدی هم شانس با او یار نبود.او در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ درخشان بود اما در دوبلین در بازی پلی آف مقابل ایرلند دوبار به شکلی باورنکردنی مقابل شی گیون متوقف شد و جام جهانی را از دست دادیم.
بهترین دوران او به جام ملتهای ۲۰۰۳ بر میگردد که زیر نظر برانکو پنج گل زد تا ایران به مقام سوم آسیا برسد. بهخصوص هت تریک به یاد ماندنیاش مقابل کره جنوبی. بعدش هم که جام جهانی ۲۰۰۶ و میلیونها ایرانی که منتظر درخشش ستارهشان در ویترین جام جهانی بودند و خب این اتفاق نیفتاد.
مصدومیت و بدخلقی،کریمی را محو کرد و رقابت کودکانهاش با دایی و مدیریت برانکوی جوان آن سالها که توانایی مهار و کنترل ستارههایش را نداشت. شخصا کریمی را ستایش میکنم اما جزو بازیکنهای محبوبم نیست. بار انتظارات تماشاگران به شکلی بود که او یک سپر بدخلقی برای خود ساخته بود.
بدخلقیاش نه برای مدیریت و کنترل همبازیها که برای تماشاگران بود. نوعی تفرعن حساب شده که بهترین نور صحنه را همیشه به او اختصاص میداد. مثل مارلون براندو که در تنهایی عالی است اما هیچگاه به بقیه همبازیهایش کمکی نمیکرد. کریمی برای همین هیچ وقت به یک مهندس طراح حملات بدل نشد.
پاسهای کوتاه و بلندش آن ظرافت قایقران و جباری را نداشت.همیشه نیم متر جلو و عقب بود. شوتهایش هم عموما اینگونه بود، یک وجب بالای دروازه! کریمی مثل ژنرالها رفتار میکرد ولی ژنرال نبود. حداقل در سالهای آخر فوتبالش.هنگام صاحب توپ شدن در هر نقطهای از زمین به قالب یک وینگر دریبلزن فرو میرفت و دریبل میزد و دریبل میزد.
نوعی کاهلی شیرین در بازیاش بود که احتمالا یادگار چندین فصل بازی در لیگ امارات بودند. او برای همین هم بعید است هیچگاه مربی بزرگی شود. او نگران پوزیشن و جایگاه خودش است و آنقدر با شبح انتظارات دیگران از خودش دست و پنجه نرم میکند که فعلا شانسی برای تبدیل شدن به یک استراتژیست ندارد.و البته همه این انتقادات در جایگاه او به عنوان مهمترین مدعی کسب تاج و تخت بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران تفاوتی ایجاد نمیکند.