درباره دختر محبوب ملکالشعرای بهار که در ۹۴سالگی درگذشت

روزنامه هفت صبح | ملکالشعرا بهار در قصیدهای به نام خانواده فرزندانش را اینچنین معرفی کرده است:«دادم دو پسر خدای و سه دختر، هر پنج بزاده از یکی مادر/ هوشنگی و ماهی و ملکدختی، چارم پروانه، مهرداد آخر». پروانه بهار که در خانه ملک پروانه نام داشت، در ۹۴سالگی و به دلیل کهولت سن ۱۴ مرداد ماه در آمریکا درگذشت تا ملک چهرزاد که در زمان سروده شدن این قصیده هنوز به دنیا نیامده بود، تنها بازمانده خانواده ملک الشعرای بهار باشد.
محمدتقی بهار (ملکالشعرا) یکی از مهمترین شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران و سیاستمداران اواخر دوره قاجار و دوران پهلوی بود. غزل جمشیدی - خواهرزاده ملکپروانه بهار- در صفحه اینستاگرامش با انتشار شعری از پدربزرگش اعلام کرد خالهاش دار فانی را وداع کرده است:« آن شمع دلافروز از خانه من رفت، پروای گلم نیست که پروانه من رفت.»
پروانه بهار یار همیشگی پدرش بود. او در سالهای آخر عمر ملک الشعرا بهار همراه او به سوئیس رفت تا پدر در دوران سخت بیماری و دوری از وطن تنها نباشد. ملک پروانه در همان زمان کتابی به نام مرغ سحر، خاطرات پروانه بهار را نوشت که در سال ۱۳۸۲ در ایران منتشر شد. در این مطلب ۷ نکته خواندنی درباره ملک پروانه چهارمین فرزند محمدتقی بهار شاعر نامدار ایرانی را میخوانید.
ملک پروانه در سال ۱۳۰۷ متولد شده و بعد از ملک هوشنگ، ماه ملک و ملک دخت، چهارمین فرزند ملکالشعرا، بود. ملک مهرداد و ملک چهرزاد هم بعد از ملک پروانه به دنیا آمدند. ملک چهرزاد هم اکنون در تهران زندگی میکند. مادر پروانه یک شاهزاده قجر بود. ملک الشعرای بهار بعد از مرگ همسر اولش با سودابه صفدری از نوادگان فتحعلی شاه قاجار ازدواج کرد. او فرزند صفدر میرزای قاجار، از خاندان دولتشاهیهای کرمانشاه بود.
سودابه صفدری را بعد از ازدواج، به خواست ملکالشعرا «بهار جون» صدا میکردند. سودابه در تابستان ۱۳۵۸، در دهم مرداد ماه درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد.ملکالشعرا که در کابینه قوام در سال ۱۳۲۴ چند ماهی وزیر فرهنگ هم بود ،در سالهای آخر عمر به بیماری سل مبتلا شد و برای معالجه به سوئیس رفت. اما دخترش او را تنها نگذاشت و همراه پدر راهی سوئیس شد. قصیده «به یاد وطن» یکی از بهترین و درخشانترین آثار شاعر نامدار ایرانی هم همان زمان در سوئیس سروده شده است.
پروانه حدود یکسال با پدرش در این کشور ماند و خاطرات همراهی با پدر را در یک کتاب به نام مرغ سحر، خاطرات پروانه بهار منتشر کرد.
پروانه اواخر دهه بیست و بعد از قطع امید پزشکان از بهبود پدرش همراه محمد علی جمالزاده و ملکالشعرا بهار، راهی فرودگاه ژنو شد، تا پدرش را که میخواست در خاک وطن از دنیا برود، همراهی کند. او در کتاب مرغ سحر درباره خاطره آن روز نوشته است:
« تمام محصلان ایرانی که در ژنو تحصیل میکردند به اضافه بقیه ایرانیان مقیم سوئیس در فرودگاه بودند… پدرم با یکیک ایرانیها دست داد و به آنها تذکر داد: یادتان باشد که ایرانی هستید، وظیفه شماست که به ایران برگردید… بعد به طرف جمالزاده رفت. آن دو همدیگر را در آغوش گرفتند.»
دو سال بعد از بازگشت پروانه و پدر به ایران، وضعیت مالی و حال بهار وخیم شد. به گفته پروانه هر چه داشتند فروختند حتی بهار برای رئیس بانک ملی ایران که از دوستانش بود نامهای مینویسد و از او میخواهد که خانه و باغ را در ازای ۱۰ هزار تومان به گرو بگذارند. پروانه حامل نامه میشود و نامه پدر را به بانک ملی میدان فردوسی میبرد، اما رئیس بانک، به او جواب منفی میدهد.
پروانه پریشان در راه بازگشت پای مجسمه فردوسی، از شباهت سرنوشت فردوسی و پدرش میگوید و اینکه دولت هرگز از پدرش قدردانی نکرده است. البته ملک پروانه با کمک یکی از دوستانش و از طریق مدیر شرکت بیمه خانه پدری را در ازای ۱۰هزار تومان به گرو میگذارند. مدیر آن شرکت بیمه، علیاکبر خسروی بعدها از پروانه خواستگاری کرد و و سالها با هم زندگی کردند.
ملک پروانه بعد از مهاجرت به آمریکا ادامه تحصیل داد و در رشته کتابداری فوق لیسانس گرفت. پروانه دو فرزند به نام بابک و سودابه دارد که در آمریکا زندگی میکنند. پروانه در سال۱۹۶۰ و در دوران دانشجویی به عنوان عضو هیاتمدیره انجمن دانشجویان دانشگاه انتخاب شد. بعد از اعتراضهای دانشجویی نسبت به رفتار با بومیان آمریکایی و سیاهپوستان، به جنگ آمریکا با ویتنام هم اعتراض کرد.
دختر ملک الشعرا بهار سالها مدیر کتابخانه صندوق بینالمللی پول بود. البته او مثل پدرش به غیر از کار و نویسندگی به سیاست هم پرداخت و فعال اجتماعی بود. ملک پروانه یکی از زنان ایران بود که در نهضت آزادی زنان و مبارزه علیه نژادپرستی در آمریکا مبارزه کرد. اولین مبارزه او با تبعیض علیه زنان در آمریکا زمانی بود که برای ادامه تحصیل در دانشگاه، رشته حقوق را انتخاب کرد. در دهه ۱۹۵۰ و ابتدای دهه ۱۹۶۰ زنان برای ادامه تحصیل به خصوص در رشتههایی مثل حقوق، طب، مهندسی و معماری محدودیتهای زیادی داشتند.
۱۰ نفر اول از میان مردان انتخاب میشدند. پروانه هم به دلیل اینکه رتبه یازدهم را به دست آورده بود به دلیل سهمیهبندی جنسیتی از ورود به دانشگاه حقوق محروم شد. ملک پروانه در بخش فارسی کتابخانه کنگره، نسبت به این تبعیض اعتراض کرد. او بعد از اینکه نتوانست در رشته حقوق تحصیل کند به پیشنهاد دوست کتابدارش و بهدلیل علاقه زیادی که به کتاب و کتابخانه داشت در رشته کتابداری فوق لیسانس گرفت.