شکست مطلق سیتکامهای سیما
«دربندون» تازهترین سریال تلویزیونی است که در تعریف سیتکام قرار گرفته. وجه مشترک این اثر با نمونههای متاخر، به کیفیت پایین آن برمیگردد
هفت صبح| شبکه سه به یکباره و بهطور ناگهانی سریال «دربندون» را روانه آنتن کرد. حسن لفافیان، کارگردان این سریال در گفتوگو با صبا عنوان کرده: « نگاه «دربندون» تقریبا سیتکامی است ولی ما نگاه را محدود به آن نکردیم و بخش اعظم را به لوکیشنهای داخلی و شخصیتهای محدود و خود ریتم کار و این فضا اختصاص ندادیم.» فعلا دعوا و جدلی برسر عنوان این سریال نداریم؛ همانطور که چند کمدی متاخر هم در این ژانر دستهبندی شدند. مهمتر از هر اسم و ژانری این است که کمدیهای مذکور فاقد کیفیت هستند و این یعنی شکست سیتکام (به قول دوستان)؛ در حالی که روزگاری چنین آثاری به آنتن تلویزیون رونق میبخشیدند.
مورد اول| دربندون
داستان «دربندون» با بازی هومن برقنورد و امیرحسین رستمی در نقشهای اصلی، در دهه 50 روایت میشود. این دو رفیق و نیز فامیل، به شهری کوچک تبعید شدهاند؛ شهری با عقاید عجیب که به وضوح میتوان پیبرد، نویسندگان و کارگردان در پی کنایه به رژیم سابق و انتقاد از برخی ضعفهای فعلی بودهاند. ایرادهای اصلی «دربندون» قصه ضعیف و کشدار به همراه ضعف در خنداندن است. با توسل به شوخیهای برخاسته از داروی مسهل، اشتباه گرفتن شخصیتها، کاراکتر خودشیفته شهربانی و ... نمیتوان مخاطب را خنداند. حتی اگر بپذیریم «دربندون» یک سیتکام است، به سختی میتوان ویژگیهای ژانری را در سریال پیدا کرد.
مورد دوم| چرخ گردون
«چرخ گردون» به کارگردانی جواد مزدآبادی سال پیش روی آنتن شبکه دو رفت و اعلام شد قرار است فصل دوم هم داشته باشد. داستان این سریال در یک پارک میگذشت و محور اصلی قصه، رقابت کریم آشی و غلام عدسی (حمید لولایی و علیرضا خمسه) بود. اتفاقات دیگری هم در قصه وجود داشت و هر بار ماجرایی پیش میآمد. پیشتر نوشتیم «چرخ گردون» ظاهرا کمدی است اما سهلپسندترین سلیقه را هم نمیتواند بخنداند. خنده پیشکش؛ قادر نیست لبخندی به لبها بیاورد. از ضعفهای دیگر سریال به عدم توفیق دو بازیگر مطرح سریالهای کمدی یعنی حمید لولایی در نقش کریم آشی و علیرضا خمسه در نقش غلام عدسی میتوان اشاره کرد. وضع برای بازیگران دیگر سریال هم همینطور بد بود؛ مثل کمند امیرسلیمانی در قامت مدیر پارک.
مورد سوم| پلاک 13
سریال «پلاک 13» روایت داستان زندگی چند شخصیت بود که در یک خانه بزرگ کنار هم زندگی میکردند. مشابه این سریال با چنین ساختار و حال و هوایی (سیتکام) پیشتر در تلویزیون تجربه شده بود. «پلاک 13» از معدود سریالهای سال 1400 است که غالب رسانهها نقدهایی تند علیه آن نوشتند. «پلاک 13» برای ایجاد خنده گاه متوسل به شوخی با مسئولان ارشد میشد و گاه به اصغر فرهادی متلک میانداخت. چنین تلاشهایی اما نهتنها جواب نداد که پاشنه آشیل سریال هم شد. شوخیهای موسوم به منشوری هم در سریال وجود داشت که با واکنش برخی رسانهها مواجه شد. مثلا کانال تلگرامی هفتراه نوشت:« اساسا محتوای طنز این سریال سخیف، توهینآمیز و در برخی موارد با تیکههای جنسی فراوان پخش میشود.» نویسنده سریال هم توپ را در زمین کارگردان انداخت و آرش معیریان را متهم به عدول از فیلمنامه کرد!
مورد چهارم| چشمبندی
شبکه سه سال پیش در باکس غیراصلی «چشمبندی 2» ساخته شاهد احمدلو را روانه آنتن کرد که کیفیت پایین آن اعتراض رسانهها را در پی داشت؛ حتی جریان همسو. فصل اول سریال هم مورد توجه قرار نگرفت تا جایی که شبکه سه حاضر به پخش آن در باکس اصلی نشد. این سریال هم به معنای متعارف، سیتکام نبود اما نشانههایی از این ژانر را داشت. در تعریف دو فصل «چشمبندی» باید گفت یک کمدی ضعیف و بیمزه با قصهای خستهکننده و غیرجذاب.
مورد پنجم | ماه چراغ
سهم شبکه پنج در سال 1402 از آثار جدید، فصل سوم «ماه چراغ» ساخته آرش داودی بود که ماه رمضان روی آنتن رفت؛ یک سیتکام ضعیف و غیرقابل دفاع! این سریال را البته نه کسی دید و نه رسانهای دربارهاش صحبت کرد. ما که بر حسب وظیفه آن را تماشا کردیم، چیزی جز حسرت نصیبمان نشد؛ حسرت از عقبگرد تلویزیون در ساخت سیتکام.