نماد ترس در جادههای زاگرس

مردی که یک حادثه تلخ خانوادگی، مسیر زندگیاش را به خشونت کشاند
هفت صبح| در دل رشتهکوههای زاگرس و میان درهها و دشتهای پرپیچوخم جنوب استان ایلام، شهری کوچک اما پرحادثه قرار داشت: آبدانان. دهه ۱۳۴۰، این شهر مرزی و کوهستانی، با جادههای خاکی و صعبالعبور، تابستانهای داغ و زمستانهای سرد، به نقطهای خطرناک برای مسافران و رانندگان تبدیل شده بود. شبهای طولانی و تاریک، همراه با مسیرهای پرپیچ و خم، کافی بود تا کوچکترین غفلت به حادثهای مرگبار ختم شود.
در این فضای مرزی و پرخطر، نامی بر سر زبانها افتاد: صادق آبدانانی، معروف به «صادق کرده». مردی که یک حادثه تلخ خانوادگی، مسیر زندگیاش را به خشونت کشاند. روایتها میگویند همسرش در یک سفر، توسط یک راننده کامیون آسیب جنسی دید و همین حادثه، خشم و حس انتقام را در دل صادق شعلهور کرد. از آن پس، او به جادههای جنوب و غرب کشور رفت و رانندگان کامیون را هدف گرفت.
گزارشهای محلی و پروندههای پلیس نشان میدهند صادق کرده با صبر و نقشهای دقیق عمل میکرد. او ابتدا به رانندگان نزدیک میشد، با آنها گفتوگو میکرد و آنها را میسنجد. گاهی چند ساعت گفتوگو پیش از وقوع حادثه طول میکشید. سپس، بدون هشدار، خشونت رخ میداد و راننده یا قربانیان دیگر به قتل میرسیدند. هر عبور او از جاده، مانند لحظهای معلق میان زندگی و مرگ بود. کسانی که با او برخورد میکردند، اگر زنده میماندند، گاه تا سالها از نامش وحشت داشتند.
ماموران ژاندارمری بارها تلاش کردند او را دستگیر کنند، اما هر بار صادق چند قدم جلوتر بود. کمینها در مسیرهای اندیمشک تا اهواز بینتیجه ماند. حتی گزارشها از کشته شدن چند مامور در کمینهای کمفکرانه حکایت میکنند. برخی از روایتها حاکی است که رئیس یکی از پاسگاهها به دلیل ناکامی در دستگیری صادق، بازداشت و تبعید شد. این وقایع، نام صادق کرده را به نمادی از ترس و تعقیب ناپذیری در جنوب غرب ایران تبدیل کرد.
حادثهها در مسیرهای تاریک و دشتهای خالی رخ میدادند. رانندگان تنها با چراغهای کامیون و صدای باد در کوهستان مواجه بودند و هر توقف کوتاه میتوانست آخرین توقف باشد. در برخی گزارشها، صادق کرده شبها در کنار جادههای پرتردد کمین میکرد و صبورانه منتظر میماند. وقتی راننده غافل میشد، عملش انجام میشد. هر حرکت، هر توقف و هر صدای کوچک میتوانست آخرین لحظه زندگی یک نفر باشد.
این داستان، سالها بعد توجه ناصر تقوایی، فیلمساز ایرانی، را جلب کرد. او با تحقیق و گفتوگو با اهالی منطقه و مطالعه گزارشهای محلی، با شخصیت صادق کرده آشنا شد. تقوایی تصمیم گرفت فیلمی جنایی و واقعی بسازد. نه قهرمانسازی از قاتل، بلکه بازنمایی مردی پیچیده که تحت فشار حادثه و محیط اجتماعی، دست به خشونت میزند.
فیلم «صادق کرده» با بازیگران مطرح آن زمان، روایت خشونت و تعلیق را به پرده نقرهای آورد. استفاده از تکنیک فلاشبک باعث شد بیننده، همانند رانندگان در جاده، در اضطراب و ترس غوطهور شود. فیلم، تصویری از جادههای خاکی و تاریک، شبهای سرد، دشتهای خالی و کوهستانهای صعبالعبور ارائه داد. محیطی که خود یکی از عوامل شکلگیری خشونت و قتلهای صادق کرده بود.
امروز، نام صادق آبدانانی هنوز در میان روایتهای محلی و خاطرات رانندگان قدیمی زنده است. مردی که از رنج شخصی خود مسیر خشونت ساخت و نشان داد چگونه شرایط محیطی و اجتماعی، سرنوشت یک انسان را به مسیر انتقام و خطر میکشند. هر چند دههها از این حادثهها گذشته، اما داستان او هنوز هراس و تعلیق شبهای جادههای جنوب غرب ایران را در ذهن مردم زنده نگه داشته است.