بداقبالان خوش سیما
درباره بازیگرانیکه نتوانستند فرصتی برای نمایش استعدادهای خود درعرصه سینما پیدا کنند
هفت صبح| ترانه علیدوستی در دوران بازی خود نقشهای مهم بسیاری را به چنگ آورد و توانست نام خودش را در عرصه تاریخ سینمای ایران ثبت کند. بسیاری او را به عنوان یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینمای ایران میستایند و گروه دیگری هم هستند که «اگو»ی شخصیتی او را در نقشهایش غیرقابل کنترل میدانند و میگویند او نمیتواند این « اگو»ی سرکش را مهار کند و نقشهایش عموما یکسان هستند. این منتقدین عقیده دارند که حمایت و توجه سینماگرانی مثل اصغر فرهادی و مانی حقیقی دلیل اصلی توفیق ترانه علیدوستی بوده است.
الناز شاکردوست هم این بخت را داشت که با حمایت نرگس آبیار دو نقش بسیار مهم در شبی که ماه کامل شد و ابلق به دست بیاورد و در کنار این دو نقش عالی دو بازی بسیار خوب در تی تی و خفهگی را هم به یادگار بگذارد و با این توشه از دوران بحران سینمای ایران که با حوادث سال 98 و بعد هم کرونا شروع شد و در ناملایمات سیاسی سالهای 1401 و 1402 شعله ور شد، جان سالم به در ببرد. یا پریناز ایزدیار که از حمایت سعید روستایی و حسن فتحی برخوردار بود و در دوران نه چندان طولانی فعالیت سینماییاش بارها و بارها در نقش اول ظاهر شد و به یک ستاره مهم سینمایی بدل شد. البته که تواناییهای او به عنوان بازیگر (درست مثل شاکردوست) در این موفقیتهای پیاپی موثر بودهاند اما این حامیان متنفذ و امتیازات فیزیکی هم نقش مهمی در این موفقیتها داشتهاند. بیجهت نیست که این سه نفر یعنی ترانه علیدوستی و الناز شاکردوست و پریناز ایزدیار مهمترین ستارههای سینمای ایران در یک دهه و حتی دو دهه گذشته بودهاند(طبیعی است که در مورد جایگاه لیلا حاتمی و نیکی کریمی و هدیه تهرانی که از نسل قبل بازیگران زن سینمای ایران بودهاند همه چیز بدیهی و مشخص است و یا در سالهایی که مهناز افشار از قالب یک چهره تجاری به سمت یک بازیگر محبوب سینمایی در حرکت بود)
اما برعکس ترانه و پریناز و الناز، ستارههایی بودهاند که از این اقبال بلند برخوردار نبودهاند. جزو گعدههایی سینمایی قرار نداشتند و سرنوشت فرصت درخشش در شاه نقشهای سینمایی را به آنها نداد آن هم در حالیکه هر سه نفر از استعدادهای مسلم سینمای ما بوده و هستند.
سحر دولتشاهی. درست وقتی که میرفت تا به عنوان یک ستاره جایگاه خود را در سینمای ایران تثبیت کند موج کرونا و بعد هم موج ناملایمات سیاسی چندین سال از فعالیت او در بهترین لحظات عمرش را تحتالشعاع خود قرار داد. پرونده سینمایی او بسیار باریک است و به چند نقش مکمل در آتابای، عصر یخبندان، عرق سرد و بارکد محصور شده است. هیچکدام از این فیلمها نتوانسته تمام ظرفیت او به عنوان یک بازیگر بااستعداد درجه یک را متجلی کند. او در ذهنیت عامه به عنوان ستاره سریالهای خوش ساخت عامه پسند شناخته شده است و با ماجراهای ازدواج و طلاقش با رامبد جوان و همایون شجریان. سینمای ایران به او بدهکار است. یک شاه نقش. او برعکس ترانه علیدوستی و یا پریناز ایزدیار و الناز شاکردوست هیچ وقت یک حامی و مشوق پیوسته در فضای سینمای کشور نداشت.
طناز طباطبایی. ستاره حرفهای سینمای ما بخش مهمی از دوره فعالیت خود را به خاطر انتخابهای اشتباه و بداقبالیهای زنجیرهای از دست داد. از میانه دهه نود بود که با دقت بیشتری دست به انتخاب میزد و سینماگران متوجه شدند که او دریایی از استعداد است و به صرف چهره خوبش قرار نیست به جاذبه گیشه محدود شود. بازی در نقشی دشوار در شنای پروانه او را به بازیگری بسیار جدی بدل ساخت و بعد بازی سختش در فیلم بیرویا او را به قله دوران بازیگریاش رساند اما این اوج درست همزمان شد با افول قلب تپنده سینمای اجتماعی ایران. بی رویا حتی به اکران عمومی هم نرسید و مجبور شد یک اکران آنلاین را تجربه کند. تماشاگر عادی هنوز او را با نقشش در سریال یاغی به یاد دارد.
آزاده صمدی. تلاش او برای این که نشان دهد یک بازیگر درجه یک و بسیار جدی است همزمان شد با خارج شدنش از مهمترین گعدههای سینمای ایران (به خاطر جدا شدنش از هومن سیدی) و سپس کرونا و بعد هم جنجالهای سیاسی. این بازیگر بسیار پراستعداد مثل طناز طباطبایی این خطر را در تمام مسیر حرفهای خود داشت که به عنوان یک بازیگر مردم پسند از ایفای نقشهایی که شایستگی آنها را دارد دور بماند. او یکی از ماهرترین بازیگران سینمای معاصر ماست که هم در کمدی و هم در درام فوقالعاده موفق عمل میکند. او میتوانست خیلی مشهورتر و موفقتر باشد. خیلی جدیتر از محدود شدن در نقشهای دوم سریالهای پرطرفدار شبکه نمایش خانگی.
پ.ن: بگذارید به چند چهره دیگر هم اشاره کنیم که در بهترین دوران کاری خود از فضای سینما محروم شدند. مثل هستی مهدوی که ناسازگاریهای سالهای اول بازیگریاش وقتی با پختگی شخصیتیاش رفع شد فرصتی برای نمایش تواناییهای خود پیدا نکرد و حالا با سریال آکتور دیدیم که چه تواناییهایی دارد. همینطور ماهور الوند که نقش کوتاهش در غلامرضا تختی میتوانست سکویی برای پرش او باشد. بسیاری میگفتند او میتواند جانشین لیلا حاتمی در ژانر دختران و زنان ظریف درونگرا باشد اما شانس با او یار نبود.
باز هم هستند. هدی زینالعابدین که حالا به یکی از ستارههای شبکه نمایش خانگی و سریالها بدل شده و شانسی برای بازی در یک فیلم سینمایی مهم را به دست نیاورده است. و همین طور پردیس احمدیه که استعداد و عمر خود را صرف بازی در سریالهای گوناگون نمایش خانگی کرده است. و خب کیست که نداند این سریالها هرگز در حافظه تاریخی ما ثبت نخواهند شد و راهی برای جاودانه شدن پیدا نخواهند کرد....