هفت صبح، افشین امیرشاهی| امروز در روزنامه هفت صبح گزارشی درباره ثبت جهانی آیین «سمنوپزان» به نام تاجیکستان منتشر شد. پیش‌تر نیز گزارش دیگری درباره ثبت جهانی سبک مینیاتور بهزاد به نام افغانستان منتشر کرده‌ایم. این دو خبر واکنش‌های گسترده‌ای در رسانه‌ها و افکار عمومی به همراه داشت. وزارت میراث‌فرهنگی توضیحاتی در این زمینه ارائه کرده است. قائم‌مقام وزیر میراث‌فرهنگی در پاسخ به انتقادات گفته: نخست آن که چیزی تحت عنوان رقابت بین کشورها وجود ندارد. دوم آن که چیزی به‌عنوان مصادره اثر از یک کشور به کشور دیگر نیست. سوم اینکه اصلا چیزی به نام مالکیت در این موضوع مطرح نیست؛ چون مالکیت در مورد سرزمین و میراث طبیعی و فرهنگی و ملموس مطرح است.


 باوجود توضیحات ارائه شده، به نظر می‌رسد افکار عمومی همچنان قانع نشده است. در این میان یک نکته اساسی وجود دارد که هم وزارت میراث و هم دولت در بسیاری مواقع از آن غافل هستند. یونسکو برای ثبت جهانی یک میراث معنوی، تنها اصالت تاریخی آن را ملاک قرار نمی‌دهد، بلکه زنده‌بودن مراسم و آیین‌ها در جامعه، میزان مشارکت مردم و فعالیت‌های جاری در آن سرزمین نیز نقش مهمی در تصمیم‌گیری دارد؛ بنابراین اگر کشوری بتواند نشان دهد که یک آیین به‌صورت فعال و جمعی برگزار می‌شود، حتی اگر ریشه آن آیین در جای دیگری باشد، شانس ثبت جهانی آن بالا می‌رود.


 حالا بیایید به ماجرای سمنوپزان بازگردیم. در تاجیکستان، پخت سمنو به مراسمی زنده و پرجنب‌وجوش تبدیل شده است. مراسم سمنوپزان با شعرخوانی، سرود و موسیقی همراه است، به شکل گروهی برگزار می‌شود. مردم محلی فعالانه در این آیین شرکت می‌کنند، مقامات و دولتمردان از آن حمایت می‌کنند و رسانه‌ها نیز پوشش گسترده‌ای به آن می‌دهند. چنین شرایطی باعث می‌شود که تاجیکستان بتواند سمنوپزان را به ثبت جهانی برساند، درحالی‌که ایران تاکنون از این امکان بهره نبرده است. این روند الگویی است که در پرونده‌های متعدد دیگر نیز تکرار شده و نشان می‌دهد که زنده‌بودن آیین و مشارکت فعال مردم، نقش تعیین‌کننده‌ای در ثبت جهانی میراث معنوی دارد.


 در مقابل ایران تاکنون در برگزاری این مراسم به شکل گروهی و فعال، همانند تاجیکستان یا برخی دیگر از کشورهای جهان موفق عمل‌نکرده است. واقعیت این است که شاهد نوعی انفعال و کم‌تحرکی در سازماندهی و اجرای مراسم و آیین‌های ملی و محلی در کشورمان هستیم. بسیاری از دست‌اندرکاران کشورمان در اغلب موارد قادر نبوده‌اند جشن‌ها و آیین‌های متعدد کشور را به‌صورت ملی و فراگیر برگزار کنند.


به‌عنوان نمونه مراسم مهرگان را نام ببریم. برای مهرگان که پس از نوروز در ایران باستان یکی از مهم‌ترین جشن‌های ملی محسوب می‌شد، تلاش‌های بسیاری صورت گرفت تا رئیس‌جمهور این آیین را تبریک بگوید، اما متاسفانه این اقدام ساده هم به نتیجه نرسید. بسیاری از مراسم و آیین‌های ملی و باستانی ایران طی چهل و چند سال گذشته مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. شاهدیم که اقدامی جدی برای برگزاری و احیای این مراسم انجام نمی‌شود و بدتر این که در سایه سکوت و بی‌خبری روزبه‌روز کم‌رنگ‌تر شده و هیچ بازتابی در جامعه پیدا نمی‌کنند.


 از این زاویه، کسانی که معتقدند ریشه این مشکلات به بی‌توجهی دولت و وزارت میراث محدود نمی‌شود و بخشی از آن به شکاف میان جامعه ایرانی و آیین‌های سنتی‌اش برمی‌گردد، اشتباه می‌کنند. واقعیت آن است که متولیان اصلی، یعنی مسئولان و دستگاه‌های فرهنگی، عملا شرایط و زیرساخت‌های لازم برای برگزاری این جشن‌ها، آیین‌ها و سنت‌های ملی را فراهم نمی‌کنند.
 فرصت‌های فراوانی برای گرامیداشت آیین‌ها و سنت‌های ملی کشورمان وجود دارد، اما در کمال تاسف این فرصت‌ها یکی پس از دیگری از دست می‌روند. نتیجه این کم‌توجهی آن است که نسل جدید ارتباط کمتری با آیین‌ها و مراسم محلی پیدا می‌کند، بسیاری از جشن‌ها و مراسم‌ها به شکل محدود و کم نمایش باقی می‌مانند و بخش عمده‌ای از سنت‌های نوروزی و آیین‌های فصلی به حاشیه رانده می‌شوند.


 اگر امروز برخی مسئولان نگران‌اند که جوانان سراغ سنت‌های غربی مانند ولنتاین، هالووین و جشن‌های مشابه می‌روند، باید بدانند که ریشه این مسئله در بی‌توجهی خود آنان است. متاسفانه در سال‌های اخیر، جشن‌ها و آیین‌های خارجی بیش‌ازپیش در ایران برگزار می‌شوند و حتی گاه چهره شهرها را دگرگون می‌کنند. فروشگاه‌ها و بازار نیز با تبلیغات گسترده، مردم را به خرید و شرکت در این جشن‌ها ترغیب می‌کنند. این موضوع شایسته توجه و حساسیت بیشتر است. چون نفوذ چنین عناصر خارجی می‌تواند باعث نوعی آشفتگی در افکار و رفتار فرهنگی ما شود. درنتیجه جشن‌ها و آیین‌هایی که دلیل و کارکرد مشخصی در فرهنگ ما ندارند، به‌سادگی جایگزین آیین‌های بومی می‌شوند و ارتباط نسل‌ها با میراث‌فرهنگی‌شان کاهش می‌یابد.


 چه می‌شد اگر وزارت میراث‌فرهنگی خود متولی برگزاری جشن‌ها و آیین‌های باستانی و ملی کشورمان می‌شد؟ آیا تابه‌حال دیده یا شنیده‌اید که چنین اقدامی انجام شده باشد؟ تصور کنید اگر وزارتخانه اعلام کند که امسال جشن سده، جشن سپندارمذگان، جشن‌های گاهنبار و دیگر آیین‌های سنتی برگزار خواهند شد، چه تحول فرهنگی و اجتماعی‌ای رخ می‌دهد. واقعیت آن است که در هر استان ایران تعداد بی‌شماری مراسم، جشن و آیین محلی وجود دارد که تنوع و گستردگی‌شان به حدی است که شمارش و مدیریتشان برنامه‌ریزی دقیق و توجه بالا می‌خواهد.

 

تک‌تک این مراسم، میراث‌فرهنگی کشورمان را بازتاب می‌دهند و پیوندی عمیق میان مردم، تاریخ و طبیعت کشور برقرار می‌کنند. اگر مدیریت و برنامه‌ریزی درست برای برگزاری این جشن‌ها انجام شود، می‌توان نسل جدید را با ریشه‌های فرهنگی‌شان پیوند زد و حضور مردم در این آیین‌ها را تقویت کرد. امید که شاهد این اتفاق در سرزمینمان باشیم.