کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۳۱۸۲
تاریخ خبر:

همه راه‌ها گویا به تهران و روم ختم می‌شوند

همه راه‌ها گویا به تهران و روم ختم می‌شوند

سینما و تلویزیون غرب در آثار جدید خود، بازتاب‌هایی از تقابل تمدن‌ها و روایت‌های تاریخی ارائه داده‌اند. به نظر می‌رسد این آثار بیش از سرگرمی، پیام‌های عمیق‌تری در خود پنهان دارند.

میرحمیدرضا قادری:

 
حالا شاید این تلاقی‌ها اتفاقی باشند - اگر به چیزهای اتفاقی معتقدید - و محصول فیلم‌بینی و سریال‌بینی پشت‌سرهم که خود همین سلوک مستمر دیدن، البته می‌تواند چیزهایی را پیش چشم بیاورد که شاید در دیدارهای گذری و باری به هر جهت و پرکردن اوقات فراغت دیده نشوند؛ یک‌بار باید درباره اهمیت این مناسک و سلوک فیلم‌بینی و سریال‌بینی چیزکی بنویسیم.
بگذریم!
در پایان دیدن دو فیلم سینمایی گلادیاتور ۲ ساخته ریدلی اسکات و فیلم مگالوپلیس ساخته فرانسیس فورد کاپولا - هر دو محصول سال ۲۰۲۴ - یک نکته مشترک جلب توجه می‌کرد: روم.
گویی روم و خاطره آن، ترومای فروپاشی‌اش، تمدن و خوش‌گذرانی‌ها و شکوهش در ذهن شهروند غربی همان کارکردی را دارد که سلسله هخامنشیان و ساسانیان برای باستان‌گراهای ایرانی دارد یا صفویه و هنر تیموری و سلجوقی برای شیفتگان مباحث هنر ایرانی و اسلامی و مباحث شیعه صفوی و علوی و ایران‌شهری.
می‌شود برای این اهمیت روم در نظرگاه شهروند غربی - که فیلمسازان هم جزوشان است - گزاره‌های صادق زیادی آورد که مدنظر این نوشتار کوتاه نیست. ولی سرنوشت آن امپراطوری و علل فروپاشی و اضمحلالش یحتمل همان چیزی است که سال‌هاست ذهن مستشرقین یا تحلیل‌گران ایرانی را مشغول کرده است: علل فروپاشی امپراطوری ساسانی و سقوط اصفهان و پایان صفویه.
همین بانی هشدارها و سوزنامه‌های اسکات و کاپولای پیر شده بود در دو فیلمی که یکی داشت آمریکای امروز را تالی‌تِلو روزهای شکوه ظاهری و اندکی‌مانده به فروپاشی روم جلوه می‌داد و در پیرانه‌سری چون حکیمی انذازشان می‌داد که ساختمان‌های مستحکم و باشکوه و جشن‌های بیکران و گناه‌آلود تضمین‌کننده پایداری‌تان نیست.
در گلادیاتور هم، برآمدن پردسیسه برده‌ای سیاه‌پوست و آزادشده در سرزمین فرصت‌ها، روم، با بازی دنزل واشنگتن، با خطر فروپاشی روم همراه بود که در نهایت یک رومی شجاع و شریف - در گلادیاتور ۲ شریف یعنی هم‌خون، هم‌نژاد ولو به آن تصریح نکند؛ چون بوی فاشیسم و برتری‌طلبی نژادی می‌دهد - آن را حل کرد.
این کارکرد روم در این دو فیلم اسمی و پرخرج امسال نمی‌تواند صرفاً اتفاق باشد وقتی پشت دوربین‌ها دو پیرمرد استخوان‌خردکرده صنعت سینما هستند.
***
در پایان دیدن سریال‌های شبح بیروت محصول ۲۰۲۳ - سریالی درباره روند ترور عماد مغنیه از اعضای ارشد عملیاتی حزب‌الله لبنان - و سریال سازمان (agency) محصول ۲۰۲۴ - سریالی درباره روزمره و روند مواجهه اعضای یک سازمان جاسوسی غربی با سوژه‌هایی در ایران، اوکراین، روسیه، سودان - و یکی‌دو محصول سینمایی و سریالی دیگر مثل فیلم سینمایی The union با بازی مارک والبرگ یا مورد فاش‌تر یعنی سریال Teheran، در کنار نام‌های همیشگی دشمنان سازمان‌های عریض و طویل غربی، کوبا و کره شمالی و روسیه، نام ایران آرام‌آرام برده می‌شود. همیشه یک جای کار، یک‌سر هر عملیاتی یا توطئه‌ای تهران است. این در کارهایی قدیمی‌تر هم بود اما به نظر می‌رسد به مرور، هرچقدر پروژه هسته‌ای ایران، جنگ‌های سایبری، مسئله فلسطین چالشی‌تر می‌شوند، یکی از دشمنان فرضی فیلم‌ها و سریال‌ها ایران است. معمولاً هم کاراکترها، چهره‌های شرقی، مسلمان، باهوش، قاطع، بی‌رحم و خشن دارند و گاه حتی برخلاف انتظار مخاطب غربی، اهل این‌که دمی خلوت کند با نازک‌بدنی یا شادنوشی کند هم هست.
در فیلم سینمایی اتحاد (the union) که برای نخستین‌بار شخصیت امنیتی و بزن‌بهادر فیلم، مارک والبرگ، در یکی از سکانس‌های تعقیب و گریز، با نفرت و کمی چاشنی طنز، به پیکر یک مامور امنیتی ایرانی زخمی لگدی هم می‌زند در پایان کار که خوانش‌های فرامتنی جالبی دارد.
***
حالا می‌تواند همه‌چیز اتفاقی باشد و محصول زیاد و پشت‌سرهم‌ فیلم‌دیدن نگارنده ولی، به نظر می‌رسد شبیه عصر اشکانیان و ساسانیان، نزاعی میان روم و ایران، در جریان است که تا علنی‌تر و فاحش‌تر نشود، مسئله‌شدنش قابل چشم‌پوشی باشد و حتی برخی دوست‌داشته باشند در همین سطح بماند. یعنی سرنوشت روم باستان برای شهروند نگران غربی مسئله شده است: احوالات آمریکای زمان ترامپ، سلطه ایلان ماسک‌ها بر افکار عمومی، تروما و پدیده جنگ نمادین روسیه و اوکراین این را تشدید کرده است.
حضور ایران در معادلات منطقه هم مسئله دیگری شده است برای شهروند غربی.
و چه ادوات و ابزارهای دراماتیکی بهتر از این دیالکتیک قدیمی و جدید؟
این‌که باید چه کرد؟ کاری باید کرد؟ چه تاثیری در نقدهای فنی دارد؟ آیا دیپلماسی فرهنگی-هنری ممکن است؟ و...نکته بعدی است.
به نظر باید با حساسیتی بیشتر از نقد فرمال، به چنین نزاعی نگریست. کمی عقب‌تر که بایستیم گویی داریم آغازین‌روزهای یک جنگ قدیمی را می‌بینیم. مثل جنگ‌های طولانی ایران و روم بر سر ارمنستان. چیزی شبیه جنگ‌های صلیبی.
شاید باید دعا کرد این نزاع در سطح نگاتیو و همین دست‌آثار بماند که بشود روی میز تدوین روی کیفیت رودروریی، دخل و تصرفی کرد و تلطیف. اما تجربه نشان داده همیشه این‌طور نمی‌ماند.
شاید فعال‌تر شدن بازوهای بین‌المللی سینمای ایران را باید جدی‌تر گرفت. رفت‌وآمدها، ورک‌شاپ‌ها و..
***
این‌جای نوشته که رسیدم یادم افتاد یکی از ایرانی‌ترین محصولاتی که امسال دیدم، آواز بوقلمون محصول ۲۰۲۴ کانادا بود. محصولی غریب و پربرف که ماحصل علاقه فیلمسازی کانادایی بود به ایران و شخص کیارستمی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. فیلمسازی که روز اکران فیلمش در جشنواره فیلم تورنتو Tiff با گز از صف تماشاگران استقبال کرد.
کدخبر: ۵۷۳۱۸۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر