داستان خواندنی نجف فرزند خلف ناخدا خلف

امروز سالروز تولد نجف دریابندری است؛ متولد 1 شهریور سال 1307 در حمام جرمنی آبادان
هفت صبح| جنوبیها آدمهای گرمی هستند؛ آبادانیها باز هم بیشتر؛ و نجف در چهره و زبان و خاطره و زندگی و روایتها و نوشتههایش یک جنوبی است...
از او چه میدانیم؟
نجف فرزند ناخدا خلف بود. خلفها از خاندان مرفه آبادان به حساب میآمدند اما وقتی ناخدا خلف سال ۱۳۱۴ از دنیا میرود، (9سالگی نجف) همه چیز عوض میشود و به قول نجف دریابندری آنها از یک خانواده اعیان به خانواده فقیر آبادان تبدیل میشوند. نجف دوره ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی میگذراند و بعد وارد دبیرستان معروف رازی آبادان میشود. او در سال سوم دبیرستان درس و مشق را رها میکند و به دنبال کار میرود.
حضور انگلیسیها در پالایشگاه آبادان باعث شد که نجف به یادگیری زبان انگلیسی علاقهمند شود و اینگونه شد که نجف دریابندری به صورتی کاملا خودآموز مثل همه مردم آن زمان آبادان زبان انگلیسی را یاد بگیرد. همین حالا هم اگر به آبادان بروید، اثرات حضور انگلیسیها کاملا به چشم میآید؛ چون نام تمام خیابانها و محلهها به زبان انگلیسی و کمی تغییر یافته با لهجه آبادانی است. بگذریم...
همزمان با چاپ کتاب وداع با اسلحه در سال ۱۳۳۳، به دلیل فعالیتهای سیاسی و عضویت در حزب توده، در آبادان به زندان میافتد و بعد از یک سال به زندان تهران منتقل میشود. نجف پس از تحمل چهار سال زندان، سال ۱۳۳۷ آزاد میشود و درنهایت به عنوان سردبیر موسسه انتشارات فرانکلین (17 سال؛ تا سال 1354) مشغول به کار میشود.
همسر
همسر اول نجف دریابندری، ژانت د. لازاریان از روزنامهنگاران پرآوازه و گالریداران ارمنیتبار بود که متولد ۱۳۱۹ و درگذشته ۱۳۹۳ است. همسر دومش را که قطعا میشناسید؛ فهیمه راستکار از هنرپیشههای سینما و تئاتر و از دوبلورهای سرشناس سینما و تلویزیون. راستکار آذر ۱۳۹۱ در سن 79سالگی پس از گذراندن یک دوره بیماری طولانی فوت میکند. نجف دارای دو فرزند از ژانت و یک پسر از راستکار شد.
دستور غذا، تاریخ آشپزی یا یک کتاب کاملا جدید؟
روزبه زهرایی، پسر محمد زهرایی صاحب انتشارات کارنامه به هفتصبح توضیح داد که همینقدر بدانید کتاب بهسرعت به چاپهای بعدی رسید. دریابندری در این کتاب پیشنهاد کرده که به جای مایکروویو از معادل فارسی آن یعنی فر موجپز استفاده شود، حتی بهجای فریزر، از کلمه یخبند استفاده میکند و به سس پاستا هم میگوید خورش پاستا. گویا قرار بوده اسم کتاب هم بشود «آنچه بزرگان خورند» اما دریابندری اسم «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» را انتخاب میکند.
یک توصیف ناب از دریابندری
ناصر فکوهی نویسنده و مترجم در «کتاب پنجاهوپنج» در روایتی، نجف دریابندری و ترجمههایش را چنین توصیف کرده: «جنوبیها آدمهای گرمی هستند؛ آبادانیها باز هم بیشتر؛ و نجف در چهره و زبان و خاطره و زندگی و روایتها و نوشتههایش یک جنوبی است. آبادان پر از انگلیسی است؛ و او بیزار از مدرسه.
پیرمرد در قایقش میان دریای پرجوش و خروش چه دردها که نمیکشد تا ماهی خود را صید کند. همینگوی با موها و ریش سفیدش همیشه آنجاست. از «وداع با اسلحه» تا «پیرمرد و دریا» و «برفهای کلیمانجارو». نجف در زبان غرق میشود؛ زبان را میآفریند.
شخصیتها از درون ذهن آدمهایی بینهایت متفاوت بیرون آمدهاند. آنجا کنار همینگوی، لورکا نشسته است، کاسیرر و راسل و فاکنر و تواین؛ حتی جایی هم برای سوفوکل باز کردهاند. اما کتاب «مستطاب آشپزی» حال و هوای دیگری دارد. باید به میان مردم رفت، برسر سفرهشان نشست، غذاهای مردم را پخت و داستان این سیر و سیاحت را در روایتی از متن و تصویر به تاریخ زبان فارسی سپرد.
حال بیمارستانی و تختی هست؛ و سکتهای. توان اندکی دارد. حال، نجف است و خاطراتش که رفتهرفته محو میشوند. میراث بزرگش برای زبان فارسی. پیرمرد از دریا نمیترسد؛ دریا خانهاش است؛ زندگیاش، لذتها و دردهایش. دریای نجف، دریای ادبیاتی است با زبانی گرم و پذیرا و دوستداشتنی.
آبهای آبادان گرماند؛ و جنوبیها مهربان. همیشه میتوان به سراغ صید یک ماهی دیگر رفت؛ یک ماهی بزرگتر؛ و نجف خواب است. از دریا برگشته. خواب دریاهای آرام و سبز و گرم زیر آسمانهای آبیِ بیابر را میبیند.»