کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۵۱۱۱
تاریخ خبر:

صندلی‌های ارثی

صندلی‌های ارثی

پسر خوب، داماد محبوب، برادر معتمد؛ سیاست یا دفتر خانوادگی

بابک نبی دبیر گروه سیاسی

بابک نبی | در جهان پیچیده‌ سیاست، جایی که صندلی‌های قدرت گاهی با گره‌هایی نامرئی به هم دوخته می‌شوند، اغلب جای پای خانواده‌ها پیدا می‌شود. آن‌جا که سیاست‌مدار، دفتر کارش را با خانه‌اش اشتباه می‌گیرد و تصمیم‌گیری‌ها بوی صمیمیت‌های خانوادگی می‌گیرد، داستان تازه‌ای متولد می‌شود؛ داستانی که از یک نگاه، شاید حکایت اعتماد و نزدیکی باشد و از نگاهی دیگر، بوی تبعیض می‌دهد.

در همین روزها، در قاب دوربینی که جلسه‌ فعالان اقتصادی حوزه گردشگری در نوشهر را ثبت کرده، چهره‌هایی دیده می‌شوند که نام‌ خانوادگی‌شان کافی‌ست تا گرد و خاکی در فضای مجازی بلند شود: همسر و فرزند محمدرضا عارف، معاون اول دولت، در نشستی نیمه‌رسمی کنار مسئولان و سرمایه‌گذاران حضور دارند؛ بدون هیچ عنوان رسمی، بدون دلیل مشخصی برای بودن‌شان، جز همان نامی که روی شناسنامه‌شان حک شده است. این تصویر، نه اولین است و نه آخرین. پیش‌تر هم از داماد و پسر رئیس‌جمهور گفته شده بود که بی‌هیچ تعارفی در دولت حضور دارند، صاحب سمت‌اند و در حلقه‌ قدرت، جا خوش کرده‌اند. انگار حلقه‌ سیاست، در چشم برخی، حلقه‌ای خانوادگی‌ست و فقط این خانواده‌ها هستند که با هر انتخاب تغییر می‌کنند.

اما این قصه فقط به اینجا ختم نمی‌شود و البته فقط قصه‌ ما نیست. هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر، در کاخ سفید، همین ماجرا بارها تکرار شده. جان اف. کندی، وقتی رئیس‌جمهور بود، برادرش را دادستان کل کرد و نپرسید کسی معترض است یا نه. 

دونالد ترامپ هم دختر و دامادش را به عنوان مشاوران ارشد به کاخ سفید آورد و زیر بار انتقادهای سنگین رسانه‌ها هم شانه خالی نکرد. همه‌  اینها، در کشوری که قانون آشکارا علیه استخدام خویشاوندان است. اگر سری به شرق بزنیم، در سریلانکا خانواده‌  راجاپاکسا آن‌قدر قدرت را بین خودشان تقسیم کردند که مردم یک‌صدا فریاد زدند: «این کشور برای ماست، نه برای خانواده‌ شما!»

در تاجیکستان، فرزند رئیس‌جمهور همزمان ریاست مجلس و شهرداری پایتخت هم بر عهده دارد.در دوران حکمرانی قزافی در لبنان و بشار اسد در سوریه و صدام حسین در عراق، خانواده آنها بخش‌های کلیدی قدرت را در اختیار داشتند.

اما بیایید منصف باشیم. همیشه این انتصاب‌ها بد نیست. گاهی نزدیکی خانوادگی می‌تواند به انسجام در تصمیم‌گیری‌ها، اعتماد در تیم و سرعت عمل در مدیریت منجر شود. بعضی‌ها معتقدند چه کسی بهتر از یک فرد مورد اعتماد برای همراهی در مسئولیت‌های بزرگ؟ اما درست در همین نقطه، باید ایستاد و یک سوال پرسید: اگر این اعتماد جای شایستگی را بگیرد چه؟ اگر استعدادها پشت درهای بسته بمانند چون برادر یا دامادی در کار نیست، آن‌وقت تکلیف چیست؟

مسئله، فقط حضور یک فرزند یا همسر در یک جلسه نیست. مسئله، آن مرز باریکی‌ست که بین اعتماد خانوادگی و فساد سیستماتیک کشیده شده؛ آن خط نازکی که اگر رد شود، دیگر فرقی نمی‌کند چقدر کارآمد و سالم باشی، چون ذهن مردم پر شده از تردید و بی‌اعتمادی. مردمی که سال‌هاست چشم‌شان به سفره‌ دولت خیره مانده، حق دارند بپرسند این صندلی‌ها سهم چه کسانی‌ست؟ خون تا کجا مجوز ورود می‌دهد؟

در روزگاری که هر تصویر، هزار تماشاگر دارد و هر قاب می‌تواند به سوژه‌ای برای هزار قضاوت تبدیل شود، حضور حتی بی‌صدای یک چهره‌ آشنا، بی‌توضیح و بی‌دلیل، پرسش‌برانگیز می‌شود. لبخند یک فرزند در گوشه‌ تصویر، شاید در واقعیت چیزی جز یک همراهی ساده نباشد، اما وقتی مخاطب نداند چرا، ذهنش دنبال چرایی می‌گردد. آن‌چه میان مردم و صاحبان قدرت فاصله می‌اندازد، الزاماً تصمیم‌های بزرگ نیست؛ گاهی یک حضور بی‌توضیح است، در یک قاب رسمی.

امروز، سکوت خود به‌خود معنا می‌سازد و نبود توضیح، فضا را برای گمانه‌زنی باز می‌گذارد. دوره‌ای نیست که بتوان گفت «مسئله مهمی نیست»، چون حالا هر چیز کوچک، تکه‌ای از پازل بزرگ بی‌اعتمادی یا اعتماد عمومی‌ست. این‌که نام‌های تکراری در حلقه‌ تصمیم‌گیری ظاهر شوند، بدون آن‌که درباره‌شان شفاف‌سازی شود، دقیقاً همان چیزی‌ست که ذهن جامعه را مشغول می‌کند، بیشتر از خودِ تصمیم‌ها.

اعتماد دیگر یک امتیاز پیش‌فرض نیست؛ چیزی‌ست که باید ساخت، باید توضیح داد، باید مراقبش بود. و هر غفلت، هر سایه، حتی اگر واقعی هم نباشد، می‌تواند آن‌چه ساخته شده را سست کند. در دنیایی که همه چیز دیده می‌شود، غیبت توضیح، خود تبدیل به روایت می‌شود.

 

کدخبر: ۵۸۵۱۱۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
پربازدیدترین گوناگون