قاب تاریخ| جنجال تحریم مینیژوپ در دهه ۴۰، فروش لاشه میگ عراقی در اوراقفروشیهای تهران و شایعات ناروای پیرامون پیکان
عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکسهای فوتبالی و...
هفت صبح| با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.
قاب مشاهیر
مسیح کردستان در کنار آیتالله هاشمی- سال 1360 . در تصویر، آیتالله هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با شهید محمد بروجردی در حاشیه دیدار از یکی از قرارگاهها در دوران جنگ ایران و عراق دیده میشود.
قاب نوستالژی 1
داستان پیکان و شایعات ناروای پیرامون آن؛ بخشی از کتاب «پیکان سرنوشت ما» خاطرات احمد خیامی، موسس ایرانناسیونال (ایرانخودرو)، به نقل از انتخاب؛ «پس از آن... تعدادی پیکان به سرعت و براساس قیمت هر دستگاه 15هزار تومان پیشفروش شد اما در طول سال با مشکلات بسیاری از نظر فروش پیکان مواجه شدیم، زیرا سایر فروشندگان علیه این خودرو تبلیغات فراوانی میکردند.
مثلاً در ماههای اول مردم تصور میکردند موتور پیکان جوش میآورد و علت این بود که این مدل چون جدید بود، ترتیبی در ساخت موتور داده شده بود که حرارت آب در داخل موتور به ۱۲۰ درجه سانتیگراد میرسید. اتومبیلهای سواری که وارد ایران میشدند درجه حرارت آب که روی داشبورد مقابل راننده بود، طوری تنظیم شده بود که درجه را به خط قرمز نرساند در صورتی که در انگلستان این اشکال را در نظر نگرفته بودند و در رادیاتور را طوری ساخته بودند که منفذی نداشت و چون ارتفاع فلات ایران از سطح دریا بیشتر از هزار متر است، درجه حرارت آب کمی بالا میرفت و در نتیجه درجه به خط قرمز میرسید.
رانندگان هم در رادیاتور را برای کنترل مقدار آب رادیاتور باز میکردند و آب جوش فواره میزد. این مسئله به جایی رسیده بود که نشریۀ توفیق کاریکاتوری کشیده بود از ماشین پیکان و روی رادیاتور آن سماوری کار گذاشته بود و بخار آب از سماور به آسمان میرفت در تصویر قوری چای هم پیدا بود و کسی در استکان، چای میریخت. با اینکه همین اتومبیل در انگلستان به فروش رسیده بود و از این نظر هیچ عیبی نداشت، تصمیم گرفتیم به پروانه آن دو پره اضافه و رادیاتورها را نیز قویتر کنیم. اوایلی که با شکل جوش آوردن موتور پیکان روبهرو شده بودیم متوجه شدیم این مسئله کاملاً جنبه روانی دارد.
یک روز که به تعمیرگاه رفته بودم، به ایرج سالاری، مدیر تعمیرگاه گفتم دستگاه حرارتسنج پیکان را باز کنید و دستهای را که در داخل حرارتسنج حرکت میکند و به درجه قرمز میرسد، طوری پایین بیاورید که در موقع مسافرت و طی راه طولانی عقربه نشاندهنده درجه حرارت به نقطه قرمز نرسد. درجه حرارت سه دستگاه پیکان را پایین آوردیم و آنها را در اختیار سه راننده گذاشتم و گفتم هرکدام اتومبیل را در جادههایی لااقل با سرعت 100 کیلومتر راه ببرند.
پس از بازگشت عقربه دستگاهها حتی به نزدیک خط قرمز هم نرسیده بود. گفتم با تمام پیکانهایی که برای سرویس اولیه میآورند، همین کار را بکنند. دیگر مسئله جوش آمدن به کلی منتفی شد و مشتریان کمال رضایت را داشتند اما برادرم چون مقدار زیادی رادیاتور چهارلوله و پروانه شش پره برای سرد کردن بیشتر آب سفارش داده بود، زیر بار پایین آوردن عقربه درجه حرارت نمیرفت لذا به تعمیرگاه دستور دادم هر اتومبیل پیکانی که برای سرویس اولیه میآید این کار را در آن انجام دهند.
اینکه مردم تصور میکردند موتور پیکان جوش میآورد، ناشی از همین مسئله جزئی بود. ضمناً کلاچ پیکان در جادههای خاکی ایران خوب کار نمیکرد و به مشکلاتی برمیخورد . این نواقص را هم با همکاری متخصصان روتس رفع کردیم. شایعات و حرفهای ناروا روند کار را مشکلتر میکرد...
قاب نوستالژی 2
جنجال تحریم مینیژوپ در دهه ۴۰؛ مینیژوپ دامنی10، 20 سانت بالای زانو بود که در تهران دهه40 مد شد و بلوایی به پا کرد. برخی خانوادهها ابدا با این طرز پوشش دخترانشان کنار نمیآمدند تا جایی که گاه منجر به جدالهای سخت میان آنان میانجامید؛ گواه آنکه در نیمه دوم دهه 40 یک بار کیهان در صفحه حوادث خود تیتر زد: «دختری را که مینیژوپ میپوشید، از خانه بیرون کردند...»
برخی ادارات دولتی نیز به پوشیدن مینیژوپ واکنش نشان دادند. در همین زمینه یکی از تیترهای کیهان در همان برهه این بود: «پوشیدن مینیژوپ در بعضی ادارات ممنوع شد» و در توضیح چرایی این ممنوعیت آمده بود: «رئیس یکی از ادارات اعلام کرد که استقبال خانمهای کارمند از مینیژوپ باعث شده که کارمندان مدتی از وقت اداریشان را صرف چشمچرانی کنند.»
این پوشش تازه باعث اختلاف بین برخی زوجها هم شد. کیهان در این زمینه هم در صفحه حوادث خود خبری با این تیتر داشت که «مینیژوپ باعث جدایی زن و شوهر شد...» بلوای مینیژوپ در سال ۴۵ به آنجا رسید که برخی معتمدان محلی در غرب تهران علیه آن قیام و به خانوادهها و کسبه پیشنهاد کردند: «مینیژوپ را محکوم کنید. مینیژوپپوشها را به میان خود راه ندهید. با آنها همصحبت نشوید و معامله نکنید. مینیژوپ برای جوانان محروم ما خاصیت یک سم جنسی را دارد...»
یک سال بعد قضیه همچنان جنجالبرانگیز بود تا جایی که در مهرماه ۱۳۴۶ مجله «زن روز» تصمیم گرفت در این زمینه یک پژوهش و نظرسنجی میدانی انجام دهد؛ پدرها چه میگفتند؟ از میان 100پدری که خبرنگاران زن روز دیدگاهشان را درباره مینیژوپ پرسیدند، ۵۰ نفر با هرگونه دامن بالای زانو مخالفت داشتند و ۲۰ نفر بر این عقیده بودند که تا چند سانتیمتر بالای زانو عیبی ندارد.
یک نفر حتی بحث در این باره را گناه دانست و گفت: «آقا حرف دامن را با من نزنید، مگر حرف قحط است؟» محمدعلی مشاور، دبیر آموزش و پرورش گفت: «در محیطی که از گلدسته مسجد هر خیابانش هر صبح و شام صدایالله اکبر میشنوید، این افراط و تفریطها را چگونه میتوان توجیه کرد؟»
نگاه مادران تابعی از دیدگاه پدران: دولتبانو شهرزادی، آموزگار گفت: «مسخره است. مینیژوپ برای دخترانِ بار، بیشتر از زنهای نجیب و خانهدار مناسب است...» هیلدا وارطانیان، کارمند شرکت نفت: «من احساس میکنم این دامنهای کوچولو، شان و شخصیت زن را پایین میآورد. از او یک مانکن، یک مطرب، یک عروسک میسازد که میخواهد با نشان دادن پر و پای لختش نظرها را به خود جلب کند. افراط در هر کاری غلط است.»( فهیمه نظری/ خبرآنلاین)
قاب تاریخ
عاقبت شخصی که لاشه میگ عراقی را به یکی از اوراقفروشیهای تهران فروخت؛ به گزارش خبرآنلاین، روز دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۵۹ درست ۲۲ روز پس از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق، روزنامه کیهان خبر جالبی را در صفحه دوم خود منتشر کرد. خبر از این قرار بود که فردی تکههای عظیم از یک جنگنده میگ عراقی را که توسط نیروی هوایی ارتش ایران منهدم شده بود، به قیمت خوبی به یکی از اوراقفروشیهای تهران در حوالی خیابان فداییان اسلام میفروشد.
کمی بعد پایگاه یکم شکاری از این ماجرا باخبر میشود و به اوراقی مزبور هشدار میدهد که دست نگه دارد و شخص فروشنده را نیز پیدا کند و تحویل دهد. اوراقفروش یادشده در گفتوگوی کوتاهی با خبرنگار کیهان ماجرا را اینطور شرح داده است: چند روز قبل شخصی قسمتی از یک میگ عراقی را که وزن آن بیش از یک تن بود به بنگاه آورد و فروخت.
چون جنس آلومینیوم بهکاررفته در این میگها فوقالعاده است، شروع به جدا کردن قسمتهای مختلف آن کردیم. وقتی روز گذشته یکی از افراد پیگاه یکم شکاری به ما مراجعه و اعلام کرد که ما حق این کار را نداریم تا وقتی که متعاقبا چگونگی مسئله به شما اعلام شود، ما نیز دست از سر میگ برداشتیم. حال منتظریم که شخص فروشنده را پیدا کنیم و میگ را به او برگردانیم یا او را همراه با میگ خریداریشده به پایگاه یکم شکاری تحویل دهیم.