قاب تاریخ| خواب عجیب ناطق نوری، بولینگبازی دختران، مری لیلی و آیتالله هاشمی رفسنجانی در شهرک ستارهها
عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکسهای فوتبالی و...
هفت صبح| با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.
ناطق نوری شب انتخابات ۷۶ چه خوابی دید که باعث شد تا با خیال راحت به خاتمی تبریک بگوید؟ مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: رقابت اصلی بین کاندیداها، در انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶، بین دو نفر یعنی حجتالاسلام ناطق نوری و حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی بود. علاوه بر این دو، سیدمحمد زوارهای و محمد محمدی ریشهری نیز کاندیدا بودند. خاتمی توانست با ۲۰ میلیون رأی به پاستور راه یابد و ناطق نوری هم با ۷ میلیون رأی، نفر دوم این انتخابات شد.
ناطق نوری در خاطرهای از خوابی تعریف کرده است که شب انتخابات دیده . او در جلد دوم کتاب خاطراتش که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسانده، اگرچه تأکید دارد که در تصمیمات سیاسیاش با خواب تصمیمی نگرفته اما این خوابش را یک رویای صادقانه توصیف کرده که بدین شرح است:«از نظر شخصی هیچ رغبت نداشتم که رئیسجمهور شوم، بلکه بهعنوان تکلیف آمده بودم.
شب انتخابات، حال خوشی به من دست داد، حالت توسلی به من دست داد، وضو گرفتم و پیش از خواب از خدا هم خواستم که خدایا امشب شب سرنوشت این مملکت و نظام است، همچنین سرنوشت معنوی من و آخرتم نیز مطرح است. آنچه خیر است و به مصلحت، همان را به انجام برسان. نزدیکیهای صبح خوابی دیدم که بسیار عجیب بود، از خواب بیدار شدم.
خواب دیدم که در یک دریای وحشتناک در یک قایقی قرار دارم که کف ندارد، ولی در آب فرو نمیروم، مثل قایق کفدار بود و من روی آب خوابیده بودم. تنهای تنها بودم و میگفتم: «خدایا چطور است که من تنهایم و اینجا هیچکس نیست، محافظها کجا هستند؟!» در همین حال که داشتم حرف میزدم، دستم به دیوار ساحل خورد. همانجا گفتم: «عجب خدایی است که آدم را خیلی راحت نجات میدهد.»
در این هنگام سه نفر جوان آمدند و سلام کردند، من طاقباز خوابیده بودم، گفتند: «مادرت منتظرت است» مادر من فوت کرده است، من این جوانها را نمیشناختم و از صحبت آنها اطمینان نداشتم. پرسیدم: «شما چه کسی هستید؟» گفتند: اهل فلان روستاـ از روستاهای نزدیک روستای زادگاهمـ هستیم، به هرحال یقین کردم که آشنا هستند، به همراه آنان حرکت کردم تا به سرگروه محافظان خودم، آقای «دانا»، رسیدم. به ایشان گفتم: «کجا بودی و چرا من را تنها گذاشتی و هیچکس با من نبود؟»
ایشان گفت: «حاج آقا موج دریا خیلی خطرناک بود، نمیشد ایستاد.» جلوتر که آمدم دیدم مرحومه والده هم ایستاده و گریه میکند. به ایشان رسیدم و احوالپرسی کردم و گفتم: «حاج آقا کجایند؟» ـ پدر من هم مرحوم شده استـ گفتند: «حاج آقا دارد نماز میخواند.» رفتم و دیدم عدهای به ایشان اقتدا کردهاند، من هم اقتدا کردم و نمازم را خواندم که یک مرتبه از خواب بیدار شدم.»
«با خودم گفتم این خواب باید معنا داشته باشد، البته این خواب در تصمیم من اثری نداشت. برخی معتقدند یک آدم سیاسی خواب را در تصمیمگیریهای سیاسی، دخالت نمیدهد، بله خواب حجت نیست که من با آن تصمیم بگیرم و تصمیم هم نگرفتهام اما این یک علامت و رؤیای صادقه بود. صبح به ستاد انتخاباتی نرفتم و آمدم به دفتر بازرسی که الآن هستم. آقای معزی از دوستان قدیمی من آنجا بودـ ما بیش از 40 سال است که با هم دوست هستیمـ گفتم: آقا عبدالحسین یک چنین خوابی دیدم، ایشان هم گفت: کار تمام است، این خواب نشان میدهد که شما انتخاب نمیشوی، تعبیر خواب همین است.
درباره مری (مهری) لیلی قرهگوزلو ؛ لیلی دختر دکتر علینقی قرهگوزلو و کاترین لد بود. او در سال ۱۳۰۶ در همدان به دنیا آمد . پدرش از بزرگان همدان و پسر مهدیخان قرهگوزلو سفیر ایران در آمریکا بود. علینقی پس از پایان تحصیلاتش در سوئیس و فرانسه به آمریکا رفت و با کاترین که کتابدار دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور بود ازدواج کرد. آنها آرزویی جز آمدن و زندگی در ایران نداشتند و نهایتاً نیز به انجام این کار موفق شدند.
در دوران اقامت خانواده در تهران، آنها هر سال تابستان را در روستای ورکانه همدان که از املاک مهدیخان بود و اداره آن را پدر لیلی به عهده داشت، میگذراندند. در آنجا نقیخان درمانگاهی برای اهالی ساخته بود و به مداوای بیماران میپرداخت. او در این روستای دور افتاده که لیلی بعدها آن را «روستایی زیبا و سردسیری بدون جاده کوهستانی و در موقعیتی بینظیر و شاعرانه» به یادمیآورد، در آغوش پدرش بر زین اسب مینشست و به گشت و گذار در کوهستان میپرداخت؛ ولی با مرگ نابهنگام پدر در سن ۳۷ سالگی در سال ۱۳۱۲، این دوران خوش پایان یافت.
لیلی از کودکی با اسب آشنا بود. چه پیش و چه پس از درگذشت پدرش، آنها همواره اسبهای متعددی در اصطبل ملک روستایی خود داشتند. پس از آن نیز سرلشکر حسن ارفع قیم لیلی، یکی از افسران عالیرتبه سواره نظام بود که برای دخترش و لیلی امکان شرکت در فعالیتهای سوارکاری سواره نظام را فراهم کرده بود. لیلی بعد از مدتی اسب عربی رضاخان را خریداری کرد و این اولین برخورد او با نژاد اسب اصیل بود.
مهری لیلی قرهگوزلو به دلیل تلاشهایش برای حفظ و احیای نژاد اسب اصیل عرب در ایران شناخته شده است و از کودکی به اسب علاقهمند بود. او در سال ۱۳۲۸ با مجید بختیاری، یک پرورشدهنده اسب، ازدواج کرد و با او به پرورش اسب روی آورد. در سال ۱۳۴۸ مجید بختیار در یک سانحه هوایی بهطور مشکوکی درگذشت و شرایط زندگی لیلی تغییر بسیار کرد. با این حال او به تلاشهای خود در زمینه پرورش و معرفی اسب اصیل ادامه داد.
او با سفر به مناطق مختلف ایران و دیدار با پرورشدهندگان محلی، تلاش کرد تا اطلاعات بیشتری در مورد نژاد اسب اصیل عرب کسب کند. در سال ۱۳۵۳، او با فرستادن چند رأس اسب اصیل عرب ایرانی به انگلستان، تأییدیه سازمان جهانی اسب عرب (WAHO) را در خصوص اصیل بودن نژاد اسب اصیل ایران دریافت کرد. قرهگوزلو همچنین مؤسس کانون اسب اصیل ایران بود که در سال ۱۳۵۷ تأسیس شد.
این کانون به حفظ و احیای نژاد اسب اصیل عرب در ایران کمک کرد. قرهگوزلو در سال ۱۳۸۱ درگذشت. او به عنوان مادر پرورشدهندگان اسب اصیل ایران شناخته میشود. لیلی در اواخر عمر خانهای به سبک معماری سنتی ایران در کوهپایههای غربی تهران ساخت و سالهای آخر عمر را در آنجا در کنار اسبهایش سپری کرد. پس از فوت او، دوستان بسیاری از سراسر کشور به مراسم یادبودش آمدند. اسبهای او نیز با زین و برگ کامل به کنار آرامگاهش آورده شدند تا در کنار دیگران در مراسم خاکسپاری او حضور داشته باشند.
آیتالله هاشمیرفسنجانی در شهرک فضایی؛ انتخاب نوشت: سیام خرداد ماه ۱۳۶۸ آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در صدر هیاتی بلندپایه وارد مسکو شد. این اولین سفر یک مقام عالیرتبه ایران به شوروی محسوب میشد. در این سفر تنی چند از مقامات و شخصیتهای بلندپایه کشور و فرزند ایشان مهدی نیز هاشمیرفسنجانی را همراهی میکردند. در این تصویر آیتالله هاشمی رفسنجانی از شهرک ستارهها بازدید میکند.
تصویری کمیاب از رئیسجمهور ایتالیا در تهران؛ جیووانی گرونچی سیاستمدار اهل ایتالیا بود. او در سال ۱۳۳۶ به تهران سفر کرد و تمبر یادبودی نیز از این سفر به چاپ رسید.
بولینگبازی دختران در تهران - سال 1377 . عکس از هنگامه فهیمی