ستون| جای چه کسی در جهان خالی است؟
یادداشت یاسر نوروزی در ستون چهارشنبه
هفت صبح| چرا اغلب آدمها مجذوب موجودات عجیب و غریباند؟ جن، جنزدگان، بشقابپرندهها، موجوداتی از فضا و چه و چه؟ پرسش جالبی که نویسنده کتاب «زاده شده برای ایمان» مطرح میکند، فوقالعاده قابل تأمل است.
دکتر اندرو نیوبرگ در این کتاب میگوید آیا دلیل این جذابیت این نیست که چنین امکانی در مغز ما برای تفسیر و جستوجو طراحی شده است؟ در واقع بر این باور است که اعتقادات ما هرچقدر هم معمولی یا خارقالعاده، قرار است مسائل رازآلود زندگیمان را معنا دهد، به ما انگیزه ببخشد، از ما موجوداتی منحصر به فرد بسازد و در نهایت حتی ساختار و عملکرد مغز ما را تعیین کنند.
دکتر اندرو نیوبرگ و دکتر مارک والدمن نویسندگان کتاب «زاده شده برای ایمان» که در 2007 منتشر شده، برای نخستین بار نشان دادهاند که چگونه فعالیتهای عصبی مغز، قادر است نگرشها، خاطرات، خرافات، اخلاقیات، اعتقادات و فرضیات ما را در مورد واقعیت و جهان پیرامونمان شکل بدهد. در واقع، مغز ما ظرفیت ایجاد و حفظ سیستمی از باورها را دارد که میتواند ما را بسیار فراتر از نیازهای مبتنی بر بقای صرف ببرد؛ سیستمهایی که نه تنها اخلاقیات را در ما شکل میدهند، بلکه میتوانند شفای جسم و جان و تقویت روابط صمیمانه را موجب شده و تجربیات معنوی را عمق ببخشند.
علاوه بر اینها این باورها میتوانند برای کنترل و دستکاری باور سایرین مورد استفاده قرار گیرند، زیرا همه ما با این تمایل بیولوژیکی زاده شدهایم که سیستم اعتقادی خود را به دیگران القا کنیم؛ در نتیجه، قدرت ذاتی باورها که برای التیام دادن یا آسیب رساندن، ایجاد تنش یا صلح اجتماعی توانایی دارند، موضوع اصلی این کتاب است.
اندرو نیوبرگ، دانشیار رادیولوژی و روانپزشکی و استادیار مطالعات مذهبی در دانشگاه پنسیلوانیا و همچنین مدیر مرکز «ذهن و معنویت» است. او یکی از نویسندگان کتابهای «چرا خدا همیشه هست» و «ذهن عرفانی» هم بوده.
مارک والدمن هم دانشیار مرکز ذهن و معنویت در دانشگاه پنسیلوانیا است؛ درمانگر و نویسنده 9 کتاب و علاوه بر این، مؤسس مجله دانشگاهی «پژوهشهای فراشخصی». آنها با بسط موضوعی که در کتاب «چرا خدا همیشه هست» مطرح کرده بودند، پارادوکس دروغگو را بررسی کرده و گفتهاند: «حقیقت را نمیتوان کاملاً شناخت، مهم نیست که تا چه اندازه شواهد گوناگونی جمعآوری کرده باشید، اطلاعات شما همواره ناقص خواهند بود».
آنها معتقدند حقایقی که هر فرد به آنها باور دارد، منحصراً ترکیبی از ادراکات حسی و باورها است؛ البته لازم به ذکر است که ادراکات حسی به راحتی میتوانند تحریف شوند. آنها با تحقیقات گسترده و منابع علمی معتبر برای نظریاتشان به قدر کافی خواننده را به تجدید نظر در مفاهیم حقیقت، واقعیت و باور فرا میخوانند.
شاید این جمله پاسکال را شنیده باشید که میگوید: «همه ما در قلبمان خلأیی به شکل خدا داریم»، اما تا به حال به این فکر کردهایم که «باور و اعتقاد» در واقع همان هدفی است که مغز را وادار به جستوجو درباره آن کرده است؟ در واقع به نظر میرسد حالا جهان به نسلی از انسانهای باورمند احتیاج دارد که با اطلاعاتی کامل بتوانند با سایرین بحث و تبادل نظر کنند و تنها به باورهای شخصی خود ارجاع ندهند.
این نویسندگان با بهرهگیری از علم، روانشناسی و دین، توصیههایی برای تمرین مغز به منظور ایجاد طیفی از نگرشهای منعطف و مؤید زندگی ارائه میدهند. در واقع دانستن اینکه مغز چگونه معنا، ارزش، معنویت و حقیقت را در زندگی ما رقم میزند، نگاه ما را به خودمان و جهان برای همیشه تغییر خواهد داد. این دو، نظریهای مستند، متفکرانه و بیولوژیک ارائه میدهند که برای تمام ابناء بشر. توصیه میشود که کتاب «زاده شده برای ایمان» را نه به یک بار بلکه در فواصل زمانی کوتاه مطالعه کنید؛ کتابی که توسط انتشارات «سایلاو» با ترجمه «میلاد رستگاری فرد» همین امسال ترجمه و منتشر شده است.