گفتگوی خواندنی با کارگردان فیلم «آبادان یازده۶۰»
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | «آبادان یازده ۶۰» تازهترین فیلمی است که به سراغ دوران دفاع مقدس رفته. به سیاق غالب فیلمهای دهه ۹۰، این فیلم تلاش کرده نکتهای مغفول را برجسته کند. «آبادان یازده ۶۰» را نمیتوان فیلمی کامل دانست، اما به اندازه خود توانسته حق مطلب را ادا کند. حالا وقتی اسم رادیو نفت میآید مخاطب میداند در زمان جنگ چه بر سر این رسانه آمده و چه نقش حیاتیای بهویژه در روزهای آغازین جنگ داشته است.
پرونده امروز هفت صبح به فیلم «آبادان یازده ۶۰» اختصاص دارد. با کارگردان آن گفتوگویی انجام دادهایم و در کنار آن به سراغ فیلمهای شاخص دهه ۹۰ رفتهایم. حالا و در ۴۰ سالگی دفاع مقدس این دوران را میتوان جور دیگر دید و از کلیشهها فاصله گرفت. بهرغم همه ضعفها، سینمای جنگ در دهه ۹۰ شرایط بدی ندارد.
«آبادان یازده۶۰» سومین فیلم سینمایی مهرداد خوشبخت است که بهتازگی اکران عمومیشده. این فیلم داستان واقعی گروهی چند نفره است که تا پای جان برای سر پا ماندن رادیو نفت ملی آبادان تلاش میکنند. شهر در آستانه اشغال توسط نیروهای بعثی است و اگر رادیو تعطیل شود، روحیه مردم از بین خواهد رفت و این یعنی شکست. کارکنان رادیو اما جان خود را کف دست میگیرند تا صدای رادیو قطع نشود. «آبادان یازده۶۰» روایتی سرگرمکننده و غرور انگیز دارد.
*** خودمان در دل جنگ بودیم
* در فیلمهایی که سالهای اخیر در حوزه دفاع مقدس تولید شده، سعی شده به بخشهایی مغفول از تاریخ معاصر و روایتهایی نو در این باره پرداخته شود. ایده این قصه از کجا شکل گرفت؟ پیشنهادخودتان بود یا اوج؟
حدود سه چهارسالی بود که با این قصه درگیر بودم. به هرحال آبادان قصههای بسیاری دارد برای اینکه دستمایه ساخت یک فیلم باشند و من هم که اهل آبادان و با این قصهها آشنا بودهام. در تحقیقاتی که انجام شد، به نظرم ماجرای رادیو نفت آبادان سوژه خوبی برای اینکه تبدیل به یک فیلم سینمایی شود آمد و سعی کردم شخصیتهای قصه را پیدا کنم.
توسط محققمان خانم تینا میرکریمی که خودش از گزارشگران با تجربه رادیوست آقای صابری را پیدا کردیم که قرار بود گفتوگوهایشان درباره موضوع فیلم تبدیل به کتاب شود که در همان اثنای تولید فیلم هم این اتفاق افتاد. من طرح را که نوشتم فیلمنامه را با خانم نسیم خراشادیزاده پیش بردیم ایشان از تیم ما جدا شد و در پیش تولید حسین تراب نژاد به ما اضافه شد و فیلمنامه را نهایی کردیم.
* شما در زمان جنگ احتمالا نوجوانی ده دوازده ساله بودید. از مواجهه شخصی خودتان با آغاز جنگ و آن روزها بگویید.
آغاز جنگ برای ما خیلی ناگهانی بود. ما در قلب جنگ بودیم. در همان بمباران روز اول، تانکفارم انبار نفت آبادان مورد حمله قرار گرفت و ماهها در آتش شعلهور بود و میسوخت. آنقدر غلظت این آتش زیاد بود، روز آبادان را به شب تبدیل کرده بود به شکلی جلوی نور خورشید را گرفته بود. هنگام حمله و بمباران هواپیماها در شب، تصوری که از گلولههای ضد هوایی داشتیم این بود که انگار هواپیماهای زیادی بر روی آسمان شهر هستند در حالی که اینها گلولههای ضدهوایی بودند. تقریبا در روزهای اول نمیدانستیم باید چه کنیم. مثلا وقتی صدای خمپاره میآمد، به اطراف نگاه میکردیم. بعدها یاد گرفتیم که با سوت خمپاره باید روی زمین دراز کشید!
*** نقش رادیو در زندگی آبادانیها
* سهم رادیو در زندگی آن زمان چقدر بوده؟ چیزی در خاطرتان از رادیو باقی مانده؟
بله. خصوصا شبها که تلویزیون برنامهای نداشت و نوع زندگی مردم آبادان هم به خاطر گرما، زیست شبانهای بود، شنیدن رادیو یکی از سرگرمیهای معمول ما بود. حتی در گردشهای دسته جمعی و خانوادگی هم رادیو همراه ما بود. خصوصا رادیو نفت آبادان که اخبار شرکت نفت را منعکس میکرد و به نوعی یک رادیو محلی هم بود و تقریبا همه مردم گوششان به رادیو بود.
* در روزهای جنگ چطور؟
در روزهای جنگ هم این قصه به شکلی دیگر ادامه پیدا کرد. خصوصا اینکه اعتمادی که مردم به رادیو آبادان داشتند بیشتر از رادیو سراسری بود.
* تا چه زمانی در آبادان بودید؟
بعد از اینکه خانهمان مورد اصابت راکت قرار گرفت و برادر و مادرم زخمی شدند ما هم از شهر خارج شدیم و به قول آن روزها جنگ زده شدیم و دامادمان هم چشمش را از دست داد؛ شوشتر، ماهشهر و شیراز و بعد هم تهران و اهواز آواره شدیم. این ماجرا ادامه داشت تا این که چند سال بعد به عنوان عکاس ۱۶ ساله جهادسازندگی برای عکاسی از نصب پل روی اروند کنار به آبادان رفتم. در شب عملیات فاو، من بعد از مدتها در آبادان بودم.
* در ابتدای فیلم سوالی که مطرح میشود این است که این قصه یک خطی چقدر برای مخاطب کشش ایجاد میکند. در واقع این قصه که با یک صدا شروع میشود چقدر قابلیت دراماتیزه شدن داشت؟
به هرحال نوشتن درباره یک ماجرای واقعی سخت و دشوارتر است. از این لحاظ که همه این ماجراها و اتفاقات در یک فیلم ۹۵ دقیقهای نمیگنجد و طبعا نمیتوان به همه زوایای آن پرداخت و از طرفی همه کسانی که به نحوی با این ماجرا درگیر بودند، امروز خدارا شکر در قید حیات هستند و قاعدتا فیلم را نقد میکنند.
* و وقتی فیلم را دیدند چه واکنشی داشتند؟
بعد از نمایش، همگیشان فیلم را دوست داشتند و خوشبختانه از این لحاظ، روسفید شدیم. درباره آن وجه دراماتیک بودن قصه که اشاره شد، بالاخره ما مجبور بودیم که تابع قصهای یک خطی باشیم که شاید چفت و بست محکمی هم نداشت. در واقع بیشتر موقعیتهایی بود که سعی کردم با جذاب کردن شخصیتها در این موقعیتها به جای پیچیده و شلوغ کردن قصه، تماشاگر را با فیلم همراه کنم. امیدوارم که این کار نتیجه داده باشد. خصوصا نسل جوان که ارتباط کمتری با جنگ داشتند، ارتباط خوبی با فیلم برقرار کردهاند.
*** از شعار پرهیز کردم
* به شخصیتهای فیلم اشاره شد. یکی از نگرانیها شاید این بود که دوباره با شخصیتهای آشنا و تکراری جنگ روبهرو شویم اما هرچه فیلم جلو میرود، میبینیم که اینطور نیست. شخصیت حسن معجونی و همینطور علیرضا کمالی که دغدغه مند هستند اما شعاری نیستند. چقدر سعی شد که عقیده را فدای هدف نکنید؟
از همان ابتدا سعی کردیم که سراغ فیلم کلیشهای و شعاری نرویم و از فضای«حاجیها» و «سیدها» بیرون بیاییم و واقعیتهای جنگ را روایت کنیم. «آبادان یازده۶۰» فیلمی با قصهای واقعی است که بر پایه تحقیقات محکم و قوی نوشته شده و حس و حال فیلم هم از همین پژوهشها شکل گرفته است. در واقع کاراکترهایی که در فیلم میبینید، هر کدام نماینده قشری از آدمهای روزگار هستند که در یک کاراکتر جمع شده و به نمایش درآمده است.
حمیدرضا محمدی در نقش یک مذهبی تندرو یا علیرضا کمالی در قالب یک شخصیت مذهبی اما میانه رو آن دوره است. کاراکتر خانم ویدا جوان که با جنگ غریبه است و وارد این فضا شده یا ادیک که نماینده اقلیتها است که به هرحال وارد فضای جنگ شده و مشغول دفاع از شهر است. نادر سلیمانی هم یک آبادانی ساده با تمام ویژگیهای یک آبادانی تمام عیار است.
* این کاراکترها ما به ازای بیرونی دارند؟ یعنی اینکه مثلا فلان کاراکتر شبیه شخص خاصی باشد. اصلا به این سمت رفتید؟
منظورم از اینکه هرکدام از این کاراکترها نماینده قشری بودند، به لحاظ عقیده و تفکر بود. به هرحال هدف مشترک اینها، دفاع از شهر آبادان است. حالا یکی از طبقه اقلیت، دیگری یک انقلابی تندرو و الی آخر. همه آدمهایی که در آبادان یا خرمشهر ایستادند و دفاع کردند به نوعی از جنس همینها هستند؛ هر کدام با یک تفکر یا عقیده.
* یعنی مثل فیلم ۲۳ نفر آقای جعفری این شخصیتها در واقعیت هم بودند؟
بله. دقیقا. مثلا شخصیت ادیک یک ما به ازای بیرونی دارد به نام خاچاطوریان که روز سوم جنگ، خانهاش بمباران شد و به شهادت رسید.
*** ماجرای حضور سراج در فیلم
* یکی از نکات جالب توجه فیلم، انتخاب یک قطعه از آثار حسامالدین سراج برای این فیلم است. حضور سراج در رادیو نفت هم واقعی است؟
از خود آقای سراج خواستیم تا آهنگهایی که در آن زمان خواندهاند و مردم میشناسند را معرفی کنند. در نهایت دو قطعه را معرفی کردند که یکی را انتخاب کردیم و در فیلم میشنوید. آقای سراج یک بار هم به آبادان رفته بودند و این اتفاق کاملا واقعی بود.
* ناگفتههای بسیاری درباره جنگ وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. با این همه سوژهای که در این باره وجود دارد چرا کسی به سراغ آنها نمیرود؟ انگار فقط موسسه اوج است که از این طرحها و سوژهها استقبال میکند؟
بله. واقعا دوست داشتم که این قصه را جای دیگری کار کنم اما نمیشد. موسسه اوج واقعا از این کار حمایت کرد و تهیه کننده فهیمی هم داشتیم به نام آقای حسن کامی. آنها حمایتی بی طرفانه داشتند بهرغم اینکه همه ما میدانیم که اوج وابسته به سپاه است. ما در «آبادان یازده ۶۰»، کاراکتر سپاهی به آن معنا نداریم و آنها هم یکی هستند مثل بقیه، اما اوج از یک فیلم مردمیو در واقع مقاومت مردمیحمایت کرد که اتفاق خوبی برای ما بود.
اینکه چرا کمتر به سراغ این سوژهها میرویم شاید به این خاطر باشد که بیشتر مسئولان در حمایت از سینمای دفاع مقدس تنها به شعار بسنده میکنند. حداقل شش هفت ارگان و نهاد وجود دارند که بابت حمایت از حوزه فرهنگ و دفاع مقدس، ردیف بودجهای مستقیم و مشخص دارند اما در عمل شما چیز شاخصی نمیبینید؛ آن هم در چهلمین سالگرد دفاع مقدس. ببینید چقدر سوژه و قصه واقعی درباره جنگ داریم. ادبیات جنگ و کتابهای دفاع مقدس، سرشار از سوژههای بکر و ناب است اما کسی سراغ ساخت این آثار نمیرود چون هزینه و دردسر دارد. کسی حوصله این دردسرها را ندارد؛ نه فیلمسازش و نه مسئولی که باید در این باره پاسخگو باشد.
*** نقش مهم تحقیقات
* یکی از نگرانیها درباره فیلمهای واقعی، این است که نکند نتیجه با واقعیت منافات داشته باشد. راه گریز شما چه بود؟
خب یک قدم بزرگ در فیلمهای واقعی، بخش تحقیقات است. در سریال «شهر دقیانوس» که درباره سرقت آثار تاریخی بود هم تحقیق و پژوهش نقش مهمی داشت. به نظرم باید در تحقیقات یک فیلم غرق شد و باید شبیه شخصیتهای قصه فکر کرد تا بتوان حس و حال زمان وقوع قصه را به تماشاچی منتقل کنیم. به نظرم لحن فیلم درآمده و کاراکترها شعاری نیستند و جزئیات دیگر، تماشاچی را اذیت نمیکند.
* جلوههای ویژه هم به فضاسازی مطلوب فیلم کمک کرده و تماشاچی را وسط موقعیت میبرد. چقدر به این مسئله توجه داشتید؟
یک بخشی فارغ از جلوههای بصری و میدانی فیلم بود که آن هم میکس و صداگذاری است که توسط آقای علویان انجام شد و انصافا هم برای این کار انرژی گذاشت و همینطور موسیقی بهزاد عبدی و فیلمبرداری مهدی جعفری. فیلم را اگر در سینما ببینید با پخش در VODها تفاوت دارد. حدود ۸۵ درصد فیلم در لوکیشن رادیو میگذرد و با صدا توانستیم تماشاچی را به فضای جنگ و قلب اتفاقات ببریم.
* چرا از تصاویر مستند استفاده کردید؟ لحن فیلم دوپاره نشده؟
ما میخواستیم واقعیتها را نشان دهیم و بگوییم بیرون از رادیو و در شهر چه میگذرد. میخواستیم نشان دهیم که این بچهها در آن زمان و موقعیت چه زحماتی کشیدند. متاسفانه از لحاظ مالی و زمانی شرایط مناسبی وجود نداشت تا فضاها را بازسازی کنیم. ایدهای که به ذهنم رسید، استفاده از تصاویر مستند بود که اتفاقا بسیار در باورپذیر شدن فیلم تاثیر داشت.
* در «آبادان یازده۶۰» بخشی از فرهنگ شناسی مردم آبادان هم مورد اشاره قرار گرفته است. نمایش امید به زندگی و روحیه شاد و با نشاط مردم جنوب جزو دغدغههایتان بود؟
یکی از ویژگیهای مردم خوزستان به خصوص آبادان و خرمشهر همین روحیهشان است. مردمیکه در شرایط سخت جنگ و حتی همین الان هم روحیه خود را حفظ کردهاند. با اینکه در آبادان و خرمشهر کاستیها و کمبود امکانات بسیاری وجود دارد اما باز هم مردم با مهمان نوازی و خونگرمی از مهمان خود استقبال و پذیرایی میکنند.
برای اینکه به شما خوش بگذرد سعی میکنند که خودشان را شاد و خوشحال نشان دهند. در صورتی که مردم آبادان سختیهای بسیاری را تحمل کردهاند. البته در همه شهرهای مرزی ایران، مردم سختیها و مشکلات خاص خود را دارند و من نمیدانم چرا این نگاه تبعیض آمیز به مردم این مناطق وجود دارد. خودم هیچ وقت نتوانستم یک سال تحصیلی را در یک مدرسه بگذرانم چرا که به دلیل شرایط جنگ و خانواده در حال مهاجرت از محلی به محل دیگر بودیم. این مسائل از نظر فرهنگی تاثیرگذار است. هنوز در جنوب، خانوادههایی هستند که پس از سالها نتوانستهاند کنار هم جمع شوند.
*** واکنش آبادانیها به فیلم
* مردم آبادان چه واکنشی نسبت به فیلم داشتند؟
بازخوردها و واکنشها مثبت بود. چند روزی که سینماها باز بود و مردم به تماشای فیلم رفتند، اکثرا کامنتهای مثبتی برایم گذاشتهاند. در جشنواره هم که جزو منتخبین آرای مردمی بود.