یک تحلیل سیاسی درباره مهمترین کنسرت این روزها
روزنامه هفت صبح | شامگاه بیستوهفت تیر، آخرین شب کنسرت همایون شجریان با عنوان «بهرنگ صدا» در تیرماه برگزار شد. اجرای تازه این کنسرت از ابتدای مردادماه ادامه خواهد یافت. گفته میشود که همایون، سی اجرا در تالار وزارت کشور خواهد داشت و این یعنی آنکه بیش از ۶۰ هزار نفر مخاطب کنسرت او هستند.
چنین کنسرتی و نیز کنسرت سیصد در کاخ سعدآباد، نسبتی با فضای فرهنگی و اجتماعی فعلی کشور ندارد. در شرایطی که طیفی از اصولگرایان قدرتمند، بهدنبال اعمال معیارهای محافظهکارانه خود در حوزه فرهنگی بهخصوص حجاب هستند. پس با چه منطق سیاسی باید این کنسرت را تحلیل کرد؟
کنسرت همایون، در یک مفاهمه عجیب دو طرف بهوجود آمده است. بین همایون شجریان و حاکمیت. این مفاهمه از این نظر عجیب است که اساسا حاکمیت و گروه مقابلش (طبقه متوسط یا طبقه روشنفکر) اساسا این روزها با هم گفتوگو نمیکنند و بیشتر در پی تقابل یا تسلط هستند. بنابراین ظاهرا جاییکه نمیدانیم کجاست و زمانی نمیدانیم کی است؛ این دو با هم گفتوگو کردند و حرف هم را فهمیدهاند.
البته شاید ماورای این باشد و تصمیم گرفتند که کاری به کار هم نداشته باشد. همایون، در کنسرتها، به شهادت آنان که رفتند سخن نمیگوید. ظاهرا به این دلیل که میخواهد کیفیت صدایش را نگه دارد ولی میدانیم که چنین کاری برای فرد حرفهای مثل او آسانتر از آن است که با چند کلمه حرف زدن به خطر بیفتد.
بنابراین او تصمیم گرفته «موضع» نگیرد. چیزی که این روزها بسیاری از سلبریتیها، درگیر آن هستند. جامعه مخاطب بهخصوص در اینستاگرام از آنان صرفا یک اثر هنری نمیخواهد و بلکه «موضع» هم میخواهد و همایون تا توانسته از این ماجرا فرار کرده است. از سوی دیگر حاکمیت هم متوجه سرمایه گرانقدری مثل او شده است.
حاکمیت حتی شاید متوجه شده که آنچه با شجریان پدر انجام داد، نه لازم بود و نه مطلوب ولی متاسفانه دچار همان سندرمی شد که بارها دچار آن شده است. سندرمی که میگوید هرگونه تغییر در سیاستها و روندها بهمعنای شکست نظام است! در صورتیکه در اطراف ما، عربستان، ترکیه و در سراسر جهان کشورهای زیادی حتی ماهانه سیاست خود را تغییر میدهند و هیچ احساس شکست هم نمیکنند.
نکته بعدی آن است که حاکمیت متوجه آن شده است که موسیقی سنتی (تلاش میکنم از کلمه فاخر فرار کنم تا اسیر ادبیات فرهنگی دوره صفار هرندی نشوم) چه جایگاه رفیعی در ایران دارد. جایگاهی که حتی موسیقی پاپ با این سطح از همهگیری در میان عامه مردم و حتی موسیقی رپ با این سطح از محبوبیت در بین نوجوانان و جوانان ندارد.
امید اینکه متوجه شود که میتواند فراتر از این هم برود و با تقویت افرادی مثل شجریان و مثلث افراد جاودانه نزدیک شجریان یعنی کلهر و علیزاده و ناظری و نیز رویکرد به چهرههایی مثل علیرضا قربانی یا حتی محمد معتمدی، وحید تاج و سالار عقیلی، کمی در تربیت گوش موسیقیایی جامعه هم کوشا باشد.