کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۷۸۰۶
تاریخ خبر:
گفت‌وگو با پیمان خاکسار «مترجم»

مترجم خوب لزوما مترجم وفادار ‌نیست

مترجم خوب لزوما مترجم وفادار ‌نیست

‌ترجمه پلی است میان دو زبان؛ پلی که تنها با درک روح نویسنده پابرجا می‌ماند

هفت صبح، فاطمه برزویی|  وقتی به سراغ کتاب‌های ترجمه ‌شده می‌روی، مخصوصا اگر طرفدار نویسنده‌های خارجی باشی فرقی نمی‌کند ادبیات روسیه باشد یا انگلیس و فرانسه یکی از اولین چیزهایی که به آن توجه می‌کنی، نام مترجم است. برای یک کتابخوان حرفه‌ای، مترجم نقش بسیار مهمی دارد و بر اساس کیفیت ترجمه، قیمت و ارزش کتاب تغییر می‌کند. پشت هر کتاب ترجمه ‌شده، تلاش بی‌وقفه مترجم پنهان است؛ از زمان و انرژی گذاشته شده گرفته تا مواجهه با محدودیت‌ها و فشارهای مالی.

 

یک مترجم خوب، کسی است که بتواند زبان و معنای اثر را به گونه‌ای منتقل کند که خواننده نتواند کتاب را زمین بگذارد و غرق داستان شود. کار مترجم فقط انتقال ساده‌ کلمات نیست؛ آنها باید ظرافت‌های زبان را حفظ کنند و همزمان به متن اصلی وفادار بمانند. همه اینها در کنار ویرایش دقیق و مدیریت زمان، کاری است که به مهارت و تجربه زیادی نیاز دارد. ترجمه مثل پلی است که ادبیات را به زبان‌های دیگر وصل می‌کند، اما این پل تنها وقتی پایدار می‌ماند که مترجم بتواند حس و حال نویسنده را به خواننده منتقل کند. 

 

در ادامه، با پیمان خاکسار درباره دنیای ترجمه صحبت می‌کنیم. پیمان خاکسار از سال ۱۳۸۵ به ترجمه روی آورد و ابتدا به پیشنهاد دوستانش ترجمه اشعار بوکوفسکی را شروع کرد و با استقبال خوبی مواجه شد. خاکسار بعدتر سراغ نویسندگان کمتر شناخته ‌شده در ایران رفت و کتاب‌های مهمی مثل «اتحادیه ابلهان» و «جزء از کل» را ترجمه کرد. ترجمه‌ او از «اتحادیه ابلهان» در سال ۱۳۹۱، در میان مترجمان و نویسندگان، به عنوان بهترین ترجمه انتخاب شد.

 

 شما از ابتدا ترجمه شعر را شروع کردید و به تدریج وارد ترجمه رمان شدید. چه نقطه عطف یا تجربه‌ای باعث شد این مسیر برایتان شکل بگیرد؟

حقیقت این است که ترجمه شعر، نخستین تجربه من در زمینه ترجمه بود؛ اما این به معنای علاقه زیادم به شعر نبود. علاقه اصلی‌ام به خود اشعار بوکوفسکی بود و به همین دلیل ابتدا سراغ ترجمه شعر رفتم. پس از آن، تمرکز و علاقه‌ام بیشتر به سمت رمان و ادبیات داستانی تغییر کرد. در مورد شعر بوکوفسکی باید بگویم که به نظرم شعر او معنای کلاسیک شعر را ندارد.

 

خودش گفته دوست دارد شعر را از معنای همیشگی و سنتی‌اش تهی کند و به زبان روزمره و محاوره‌ای نزدیک شود؛ زبانی که در سطح کوچه و بازار هم قابل فهم و تاثیرگذار باشد. من هم این ویژگی را خیلی دوست داشتم و به همین دلیل سراغ ترجمه آثار او رفتم. اگر شاعر دیگری بود، احتمالا اولین ترجمه‌ام شعر نمی‌شد.

 

 در ترجمه آثار مختلفی از بوکوفسکی، استیو تولتز، جان فاولز و دیگر نویسندگان کار کرده‌اید. آیا برای هر نویسنده سبک ترجمه متفاوتی انتخاب می‌کنید؟ چه معیارهایی در انتقال سبک و لحن نویسنده برایتان مهم‌ترین است؟

متن همان راهنمای اصلی است که مشخص می‌کند چگونه باید کتابی را ترجمه کرد. یعنی لحن و سبک نویسنده، نوع واژگان و ساختار نثرش، حتی حال و هوای طنزآمیز یا جدی بودن اثر، همه اینها مسیر ترجمه را برای من روشن می‌کنند. در واقع، متن به من می‌گوید که چه نوع زبانی و سبکی باید در ترجمه به کار برود و این به نوعی «هویت» اثر است که به مترجم تحمیل می‌شود.

 

من همیشه معیار مشخص و ثابتی ندارم. وقتی با یک اثر مواجه می‌شوم، مخصوصا در فصل اول، کارم این است که ببینم چگونه می‌توانم نزدیک‌ترین لحن به نویسنده را در زبان مقصد به دست بیاورم. این فرآیند بیشتر در حین نوشتن اتفاق می‌افتد، نه فقط هنگام خواندن متن اصلی. وقتی رمان را می‌خوانم، معمولا هنوز نمی‌توانم دقیق بفهمم چگونه باید آن را به فارسی برگردانم؛ اما وقتی شروع به نوشتن می‌کنم و با آزمون و خطا پیش می‌روم، به تدریج نثر مناسب شکل می‌گیرد و متوجه می‌شوم کدام سبک برای انتقال حس و لحن نویسنده بهتر جواب می‌دهد.

 

 تا چه اندازه معتقدید یک ترجمه موفق باید «وفادار به متن اصلی» باشد و تا چه حد باید «خوانا و روان برای مخاطب فارسی»؟ در مواجهه با تضاد بین این دو، معیار تصمیم‌گیری شما چیست؟

قطعا من طرفدار نظریه دوم هستم؛ یعنی معتقدم متن ترجمه شده باید کاملا فارسی و در عین حال خوانا و روان برای مخاطب فارسی‌زبان باشد. به نظرم نگرش رایج و غلطی نسبت به وفاداری در ترجمه وجود دارد؛ در ایران معمولا وفاداری به ترجمه به معنای ترجمه تحت‌اللفظی و بدون تغییر حتی کوچک‌ترین کلمه‌ای تلقی می‌شود، در حالی که این دیدگاه اشتباه است.

 

زبان مبدا و زبان مقصد دو ساختار متفاوت دارند و مترجم باید به نحو احسن از زبان مقصد بهره ببرد تا معنای اثر را به درستی منتقل کند. اگر لازم باشد حتی یک کلمه جابه‌جا شود یا ساختار جمله تغییر کند، این کار باید انجام شود تا متن برای خواننده فارسی‌زبان طبیعی و قابل فهم باشد. به نظر من، یک مترجم خوب دقیقا همین کارها را انجام می‌دهد؛ یعنی به گونه‌ای متن را تنظیم می‌کند که مخاطب بتواند به راحتی با اثر ارتباط برقرار کند و از خواندن آن لذت ببرد.

 

 امروزه در بازار کتاب می‌بینیم که برای یک اثر چند ترجمه وجود دارد. به نظر شما این نکته مثبت است یا منفی؟ مخاطب چگونه می‌تواند تشخیص دهد که یک ترجمه خوب است یا نه؟

رعایت نشدن قانون کپی‌رایت در صنعت نشر ایران به هیچ وجه نمی‌تواند صرفا یک فاجعه ساده تلقی شود و یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌هایی است که این حوزه را درگیر خود کرده است. متاسفانه، مالکیت اثر به درستی رعایت نمی‌شود و این موضوع باعث می‌شود که یک کتاب یا رمان در بازار چندین ترجمه با کیفیت‌های متفاوت از خوب و بد گرفته تا متوسط داشته باشد.

 

این وضعیت باعث سردرگمی خواننده می‌شود، چرا که نمی‌داند کدام ترجمه را انتخاب کند و به دنبال بهترین نسخه بگردد. این آسیب بزرگ، دست مترجمان را نیز بسته و برنامه‌ریزی درست برای ترجمه یک اثر را به شدت مختل می‌کند. گاهی حتی پیش می‌آید که پیش از اتمام یک ترجمه، سه یا چهار ترجمه دیگر از همان اثر وارد بازار شده‌اند که این مسئله به اعتبار اثر و مترجم لطمه می‌زند و باعث بی‌نظمی و آشفتگی در صنعت نشر می‌شود.

 

 جمله‌ای وجود دارد که می‌گوید «مترجم خوب، مترجمی است که پولداراست». نظر شما درباره این دیدگاه چیست؟

راستش جمله‌ای که می‌گوید «مترجم خوب، مترجم پول‌دار است» برای من تازگی دارد و قبلا چنین تعبیر یا دیدگاهی نشنیده بودم. شاید معنای ضمنی این جمله این باشد که مترجم خوب کسی است که آثاری را ترجمه می‌کند که فروش خوبی دارند. طبیعتا هدف هر مترجمی هم همین است؛ یعنی ترجمه آثاری که مخاطب داشته باشند و بتوانند در بازار موفق باشند.

 

 آیا تاکنون به کارگردانی، نویسندگی یا فعالیت‌های دیگر حوزه ادبی فکر کرده‌اید تا علاوه بر ترجمه، در تولید ادبی هم مشارکت داشته باشید؟

من تحصیلات دانشگاهی‌ام در حوزه سینما بوده و سال‌ها به عنوان تدوینگر فیلم فعالیت کردم. در این مسیر، تجربه‌های فراوانی به دست آوردم و حتی چندین جایزه از جشنواره فجر در زمینه تدوین دریافت کرده‌ام. فعالیت‌هایم در حوزه سینما بسیار گسترده بوده و به تدریج علاقه‌ام به نویسندگی و ترجمه هم شکل گرفت. بنابراین، برخلاف تصور برخی که فکر می‌کنند مسیرم از ترجمه به سینما بوده، باید بگویم مسیر زندگی حرفه‌ای من دقیقا برعکس است؛ ابتدا در سینما فعالیت داشتم و سپس به دنیای ترجمه وارد شدم.  

 

 آیا پروژه ترجمه‌ای در آینده‌ دارید که در حال انجام آن باشید؟

امروزه به دلیل رعایت نشدن قانون کپی‌رایت در ایران، تقریبا هیچ مترجمی به صراحت اعلام نمی‌کند که مشغول ترجمه چه اثری است. من هم اگر پروژه‌ای داشته باشم ترجیح می‌دهم این موضوع را علنی نکنم. حدود دو هفته پیش کتابی ترجمه کردم که چاپ شده به نام «سگ‌های پوشالی تاملاتی درباره انسان‌ها و سایر حیوانات». این کتاب از آن آثار جذاب و خاصی است که خودم شخصا خیلی به آن علاقه‌مندم و با اشتیاق ترجمه‌ش کردم و امیدوارم مخاطبان هم آن را دوست داشته باشند.


 

تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۷۸۰۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر