گفتوگو با نیک آفرید سماواتی دختر عمارت «شکارگاه»

رسالت بازیگریام آن است که برای کشف و شهود و درک شرایط و رویارویی با اثری که در آن حضور دارم جستجوگر باشم
هفت صبح، کیارش وفائی| سریال «شکارگاه» با کارگردانی نیما جاویدی، از همان ابتدا با ترکیب درام اجتماعی و تعلیق توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان را جلب کرد. در میان شخصیتهای این جهان پیچیده، کاراکتر پری حضوری متفاوت دارد. شخصیتی که هم در دل روایت، نماد معصومیت است و هم بار سنگینی از تناقضهای درونی را حل میکند. نیکآفرید سماواتی، بازیگر این نقش میگوید چالشهای فنی و روانشناختی متعددی را تجربه کرده تا حضور او به یکی از مولفههای اصلی سریال تبدیل شود.
با او به گفتوگو نشستیم تا از تلاشاش برای واکاوی تجربههای بازیگر در این پروژه و مواجهه با مخاطبی که امروز بیش از هر زمان دیگری به دنبال کشف زوایای پنهان شخصیتهاست، صحبت کنیم. او تجربه بازی در نقش پری را ورود به دنیای جدیدی از بازیگری برای خودش میداند؛ از همبازی شدن با بازیگران باتجربه تا ایفای نقش مستقلی که در دل تاریخ زندگی میکند و تفاوت عمدهای با شخصیت واقعی خودش دارد.
شکارگاه فضایی تاریخی و رازآلود دارد، ورود به این بستر چه معنا و تفاوتی برایتان داشت؟
رسالت بازیگریام آن است که برای کشف و شهود، درک شرایط و رویارویی با اثری که در آن حضور دارم جستجوگر باشم. تجربه نقش «پری» و جهانی که در سریال «شکارگاه» روایت میشد لذت جستجوگری را برایم دوچندان کرد. درواقع شرایط داستانی که من را از زندگی واقعیام در زمان حال جدا و وارد فضایی تاریخی کند، یک فرصت طلایی است.
این اتفاق در سریال «شکارگاه» رخ داد؛ زمانی که فیلمنامه را خواندم، داستان چنان تخیلم را ترغیب کرد که سکانسها و حتی لوکیشنها را در ذهنم تصویر کردم. یکی دیگر از مزایای حضور در این اثر، همکاری با نیما جاویدی بود. او هدایتگر تمام چیزهایی که به عنوان بازیگر نیاز داشتم، از پردازش نقش تا جزئیات و دادههای فیلمنامه، همه را در اختیارم قرار داد.
زمانی که فیلمنامه را خواندید نخستین تصویری که از شخصیت «پری» در ذهنتان نقش بست چه بود؟
شخصیت «پری» برایم معنای رنجهای دختری بود که هنوز راهی برای بروز و شرح اتفاقات تلخی که برایش پیش آمده پیدا نکرده است. درواقع او بیانگر فردی شکست خورده و رنجدیده است که فوران حس انتقام و رنجوری را از زاویه دید خودش بیان میکند. گاهی به او حق دادهام و زمانی از او عصبانی بودهام.
قطعا هر بازیگری، ابعادی از شخصیتی که بازی میکند را دوست دارد و ابعاد دیگر را خیر؛ اما من تلاشم آن بود که با شخصیت «پری» همجهت باشم تا بتوانم تصویر او را در هدف بزرگترش، انتقام که در وجودش شعلهور میشد به درستی نمایان کنم. فیلمنامه را که خواندم شخصیت «پری» را با شخصیت «ایمی دان» در فیلم «دختر گمشده» شبیه میدانستم. هر دو زیرکی خاصی برای انتقام گرفتن داشتند درحالی که در چهرههای سرد و نگاه آرامشان چنین چیزی دیده نمیشد. البته تفاوتی در نقش «پری» توجهم را جلب کرد که او همزمان محبت و عذاب وجدان را تجربه میکرد و آخر نتوانست مسیر انتقام را کامل کند.
نقش «پری» در مرز میان واقعیت و رمزآلودگی حرکت میکند، چگونه تلاش کردید این مرز باریک را در بازی خود حفظ کنید؟
هدایت نیما جاویدی و در اختیار داشتن فیلمنامه خوب جزو مواردی بود که شرایط را به گونهای فراهم کرد که بتوانم بین مرز باریک واقعیت و رمزآلودگی حرکت کنم. پس من نیز کوشیدم برای پرداخت نقش پری و چیزی که مخاطب قرار است از این شخصیت بشناسد ذهنم را به گذشته او معطوف کنم. تصویرسازی گذشته شخصیت پری که در زمانه خود دختری مستقل و جلوتر از سایرین بوده، از نکات مهم قابل کشف برایم بود.
این نقش لطافت داشت، نقشی درونگرا با تلاشی برای بلندپروازی و رسیدن زندگی بهتر، با اتفاقاتی روبهرو میشد که نباید واکنشی کلیشهای میداشت. رمزآلودگی پری که از سختیهای قبل از آمدن به عمارت مربوط میشد با ورودش به عمارت و در مواجهه با افراد جدید باید با ذکاوت مدیریت میشد.
در بازسازی حال و هوای قاجار، لباس، دکور و زبان چه تاثیری بر شکلگیری شخصیتتان گذاشت؟
این موارد مهمترین عناصری هستند که مخاطب را با داستان همراه میکنند. در آثار تاریخی و تخیلی، این عناصر نقش بهسزایی در باورپذیری فضا و شناخت دارند. در «شکارگاه» گروه حرفهای لباس و گریم، این فضا را ایجاد کردند تا بهتر بتوانم با «پری» در روایت داستان روبهرو شوم. آنقدر که از خودم جدا و وارد جهان نقش شدم. نقش کارگردان و درک درستی که او از فضا، لباس و گریم داشت، کمک بزرگی به من کرد.
در طول بازیگری بیشتر به متن متکی بودید یا از برداشتهای شخصیتان هم استفاده کردهاید؟
حقیقتا اگر ترکیبی از درک مستقیم از متن و برداشتهای شخصی در بازیگر وجود نداشته باشد، هرگز نمیتوان شخصیت را برای مخاطب قابل باور کرد. من نیز سعی کردم در مواجهه با این کاراکتر چنین ترکیبی را داشته باشم. فیلمنامه کامل و دقیق بود و بهترین کمک برای ارتباط و شناخت از فضای سریال، شخصیتها، گذشته و واکنشهای آنان را به من داد، تا همه آنچیزی که باید در مسیر فیلمنامه و خواست کارگردان اتفاق بیفتاد، انجام شود.
باید این را هم اضافه کنم، بسیار دوست داشتم پری را با همه اشتباهاتش از نگاه خودم و با آن شخصیتی که از او پیدا کرده بودم خلق کنم. تلاش کردم خودم را به پری نزدیک کنم تا پری نمونهای از خودم شود. شخصیت من و پری کاملا جدا از یکدیگر هستند، رسیدن به حس و حال این شخصیت نیاز داشت تا از خودم دور شوم و مثل او فکر کنم، زندگی کنم تا با او همسو شوم.
بسیاری از کاراکترهای تاریخی در خطر کلیشه قرار میگیرند، چه استراتژیای برای جلوگیری از این کلیشه در ایفای نقش داشتید؟
به نظرم برای مقابله با کلیشهای شدن نقشهای تاریخی باید براساس شناخت از کاراکتر و محیط پیرامونی که در آن حضور دارد، شخصیت را با رفتارهای متمایز از اصول کلیشهای ساخت.
ساختار متفاوت ذهنی شخصیت پری، درونگرا یا برونگرا بودن این شخصیت به درک و برداشتهایی از نقش میرسد که به فهم بهتر کاراکتر و خلق شخصیتاش کمک میکند. مثلا غم از دست دادن عزیزترین فرد زندگی، هیچ زمان تحتتاثیر تاریخ، زمان و شخصیت افراد نیست. این اتفاق برای هر کسی سهمگین است و تنها واکنش به آن متناسب با شخصیت یا داستان کلی متفاوت میشود.
برای واقعیتر نشان دادن پری و دور شدن از کلیشههای رایج، ابتدا خودم را مورد تحلیل و بررسی قرار دادم و سپس آن را فراموش کردم. دلیل این تصمیم هم آن بود براساس شخصیتی که نیما جاویدی ساخته و پرداخته بود با جهان اثر ارتباط برقرار کردم. رسیدن به شناخت عمیق شخصیت از سوی کارگردان، شناخت خودم از شرایط واقعیام و جهانی که به آن وارد شدهام باعث شد که از نظر کیفی شرایط بهتری را در نقش تجربه کنم.
«شکارگاه» برخلاف کارهای گذشتهتان ریتم کندتر و تعلیق بیشتری دارد. این تغییر ریتم در بازی شما چگونه منعکس شده است؟
ریتم روایت در «شکارگاه» کند نیست. این کندی ریتم که در نگاه مخاطب احساس میشود به این جهت است که این اثر آرامش متفاوتی در تصویر، رنگبندی و موسیقی دارد. ضمن اینکه، کاراکتر پری درونگراست و این تفاوت اساسی او به شخصیتهای «پونه» و «ریحانه» است که در کارهای قبلیام تجربه کردهام.
همکاری با نیما جاویدی به عنوان کارگردان اثر چه تفاوتی با تجربههای دیگرتان داشت و او چه نگاه تازهای به بازیگری شما اضافه کرد؟
نیما جاویدی و یکی از نویسندگان، به معنای کامل حمایت و همراهی با بازیگر داشتند. کوشش جاویدی برای رساندن بازیگر به نقش و تجربه همکاری با این گروه حرفهای را هرگز فراموش نخواهم کرد. قطعا این تجربه جزو دستاوردهایی است که کمتر بازیگر تازهکاری فرصتش را پیدا خواهد کرد، فرصتی که در آن کارگردان تمام و کمال برای بهتر تصویر شدن نقشها تلاش میکند.
نگاه کارگردان تا چه اندازه در شکلگیری فضای رازآلود و تاریخی سریال اثرگذار بود؟
هر بخش از سریال که موفقیت چشمگیری داشته حاصل تلاش نیما جاویدی و اعضای حرفهای این اثر است. برنامهریزی درست، نقطهنظرهای کارگردان در ارتباط با فضای متن اثر، تصویربرداری، گریم، لباس و اجرای اصولی گروه کارگردانی همگی باعث شد که حالا بتوانم بگویم، توانستهام با دوران تاریخی اثر، فضای سریال و عمارت همسو شوم.
کدام نکته کارگردانی بیشترین کمک را به باورپذیری نقش «پری» کرد؟
او کاملا میداند که از هر نقش در طول روایت داستانش چه خواستهای دارد. در زمان فیلمبرداری از تفاوتهای نقش پری با سایر شخصیتها برایم میگفت تا بتوانم با آرامش بیشتری با موقعیتهای مختلف روبهرو شوم.
برای تاثیرگذاری نقش بیشتر به بُعد عاطفی آن پرداختید یا رازآلود و معمایی او؟
سعی کردم به همه ابعاد شخصیت از عاطفی تا رازآلودگی با همه جزئیاتی که داشت توجه کنم. اما نمیتوانم انکار کنم که جنبه احساسی نقشها همیشه اهمیت ویژهای برایم دارد. تمام تلاشم این بود که پاشنه آشیل شخصیت پری را پیدا کنم و از روزمرگیهاو اهداف ناتمامش که برحسب جبر به آنها نرسیده، وام بگیرم تا بتوانم معرف شخصیتاش در لحظات ویژه باشم. لحظاتی که او در ازای محدودیتها تلاش کرده تا به خواستههایش برسد.
برای رسیدن به بیان و زبان مناسب نقش از تمرینهای خاصی استفاده کردید یا ترجیحتان این بود که در روند ساخت نقش شکل بگیرد؟
راستش زمان زیادی برای عمیق شدن و شناسایی شخصیت نداشتم؛ اما با راهنمایی و مشاورههای نیما جاویدی توانستم راهکارهایی برای رسیدن به نقش پیدا کنم. توصیههای او برای پیدا کردن لحن، نگاه، راه رفتن و هدایت شخصیت بسیار مثمرثمر بود. همکاری سایر اعضای گروه هم فضایی برایم مهیا کرد تا بتوانم با تمرکز بر اتفاقهایی که برای پری رخ میدهد، به نقش برسم.
تجربه بازی در کنار بازیگران باتجربهتر چه تاثیری در روش کار شما داشت؟
تجربه همکاری با گروه بازیگران «شکارگاه» برایم سرشار از لذت و افتخار بود. از همبازی شدن با پرویز پرستویی که نصیحتهای استادانه برایم داشت، الهام پاوهنژاد که همواره حامیام بود، چه پشت صحنه و چه جلوی دوربین؛ و همراهی دیگر بازیگرها که کمک کردند تا بتوانم نقش پری را بسازم، سپاسگزارم.
اگر فرصتی دوباره برای بازی در نقش «پری» داشتید چه تغییری در شیوه اجرای خود به کار میگرفتید؟
نقش «پری» حتما میتوانست بیشتر صیقل بخورد. من با تمام تلاش، تمرکز و تجربه اندکم در بازیگری این نقش را ایفا کردم.