ممنوعههایی که «باهم» ممنوع نیستند

وقتی موسیقی و نمایش به کمک هم میآیند تا مخاطب را به سالن بکشانند
هفت صبح، بیتا یاری| دهه نود، در میان شوق مخاطبان برای کنسرتهای پاپ و تئاترهای ملودرام، برای هنرهای ترکیبی موسیقی و نمایش، دهه تولد بود. برنامههایی از قبیل نمایش کنسرتها، تئاترهای موزیکال، کنسرت نمایش و کنسرت پرفورمنسها در این دهه توانستند پا به عرصه رقابت با گونههای هنری دیگری بگذارند که ریشههای هویتی خود را داشتند. تئاترهای موزیکال جذاب با ترانهها و موسیقیهای بعضا نوستالژیک آغازگر این مسیر شدند و در ابتدا کارگردانهای بنام و شناختهشدهای را به طبعآزمایی کشاندند.
برخی با داستانهای خارجی شناختهشده و برخی نیز از داستانهای کهن و اسطورهها بهره بردند تا با استفاده از روحیه جمعی برگرفته از ارزشهای ملی موجب جذب مخاطب شوند. در ادامه این مسیر به سمت موزیسینها میل پیدا کرد و اینبار نوازندگان و خوانندگان شناخته شده و جویای نام، کنسرتهایی ترکیب شده با نمایش اجرا کردند و نامش را کنسرت نمایش گذاشتند. امری که خیلی زود بهعنوان گونه اجرایی مورد تکرار قرار گرفت.
گرچه امروزه دیگر این گونههای اجرایی، پدیدهای نو به حساب نمیآیند؛ اما با توجه به شرایط هنری، اقتصادی، اجتماعی دوران کنونی آنها تعابیر مختلفی را بازتاب میدهند. در دهه نود این پدیده ریشه در هنر داشت و در رده میانه هنر قرار میگرفت؛ هرچند هنرمندان این گونه جدید اجرایی، قصد نداشتند ارائهای صرف از هنر داشته باشند.
با امتداد و فراگیر شدن هنرهای ترکیبی جایگاه و دستهبندی آنها بر مبنای هنر و یا بعد اقتصادی- اجتماعیشان مطرح شد. اتفاقی که حالا بعد از بیش از یک دهه نیازمند بررسی است. اینکه ریشه علاقهمندی به این گونه هنری چیست؟ این هنرهای ترکیبی در جهان چه جایگاهی دارند؟ کیفیت لازم برای آنها چطور تعیین میشود؟ این آثار برگرفته از کدام پیشینه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هستند؟
این گونه، بر روی کدام یک از زمینههای هنری دست گذاشته و چه نسبتی با دنیای تجاری امروزی دارد؟ این سوالات، جایی مهمتر میشوند که حواشیای حول این رویدادها شکل میگیرد؛ چنانکه عدهای آن را ماحصل دوران نزول و افول امر هنری میدانند و برخی آن را به شرایط انحطاط پیوند میزنند. برخی آن را سرگرمی مردم طبقه متوسط روبه بالا میشمارند که با توجه به طرفداران پرشمارش یک شکاف طبقاتی را عیان میسازد.
برخی آن را ماحصل رکود اقتصادی و شرایط بد اقتصادی موزیسینها میدانند که آنها را از هنر صرف به تطبیق خود با شرایط کشانده است. امروز و پس از پایان بحران جنگ، اما کنسرت نمایش، در جایگاه دیگری قرار گرفته است؛ جایگاهی که به نظر میرسد در حال بلعیدن دو هنر اصلیست که از آن منشعب شده است.
موسیقی بستری برای شکوفایی نمایش
موسیقی ابزار مهم و تأثیرگذاری برای بیان داستان یک نمایش است. پیشبرد طرح کلی نمایش با معرفی و توسعه شخصیتها، ایجاد بستری فراهم برای بیان حالات درونی و الهامات بازیگران، شفافسازی بیش از پیش موضوع، همه با خدمت گرفتن از موسیقی ممکن میشود تا جایی که گاهی بدون ردوبدل شدن کلامی، تمام گفتهها و ناگفتههای نمایش با موسیقی اتفاق میافتد.
دریچه ورود به ارتباط حسی
موسیقی هرجا که باشد، روی صحنه در صف اول یا در پشتصحنه و پسزمینه بازیها، میتواند حس متفاوتی را در مخاطب شکوفا کند، نشان و سرنخ از صحنه هولناک یا شاد بدهد، مخاطب را به درون بازی بکشد و حس او را به کنترل بگیرد. موسیقی میتواند احساسات درونی مخاطب را بیدار کند. چه با استفاده از لحظات نوستالژیک، چه با ساخت لحظات غمگین و شاد. تئاترهای موزیکال دقیقا بر چنین پایهای استوار است. توانمندی موسیقی به کمک تئاتر میآید تا با دراختیار گرفتن احساسات مخاطب او را به بازی خود وارد کند. به همین خاطر است که برای اغلب مردم تماشای تئاتر موزیکال تجربه جذابی به حساب میآید.
نیاز به سرگرمی جمعی پس از محدودیتها
در سالهای اخیر با وجود محدودیتهای اجتماعی که از شیوع بیماری همهگیر کرونا آغاز شد و بعدتر فشارهای اجتماعی، اقتصادی ناشی از شرایطی که گاهی منتج از تحریم بودند و گاه نتیجه اتفاقات و بحرانهایی چون جنگ؛ مردم بیش از پیش نیاز به سرگرمیهای زنده و پرشور جمعی پیدا کردند. نیازی که تئاتر موزیکال و کنسرت تئاترها را در مرکز توجه قرار داد و هر روز استقبال از آنها رو به فزونی گذاشت.
تئاتر موزیکال دارای سابقه جهانی
تئاتر موزیکال دارای سابقه، عوامل و تعریف مشخص در جهان است. آروین صداقتکیش استاد دانشگاه، رهبر ارکستر و مدرس موسیقی نمایش، در توضیح آن میگوید: «نمایش موزیکال گونه نمایشی است که گاه متن نمایش به واسطه همراهی با آواز تغییر داده میشود یا حتی در بعضی مواقع جای متن را میگیرد. در نمایش موزیکال، ترانه میتواند نقش داستان را ایفا کند و حتی همهچیز بر پایه متن دقیق اتفاق نیفتد.
متن نمایشنامه به آواز خوانده میشود و گاهی آواز به دیالوگ عادی تغییر میکند. درواقع آواز اینجا نقش دیالوگ و مونولوگ در متن نمایشنامه را گرفته است. به این ترتیب بود که نمایش موزیکال به گونهای نمایشی تبدیل شد؛ گونهای که ارتباط میان ترانه و متن نمایش، ارتباطی همپوشان و در گروی یکدیگر دارند. به همین خاطر نمایش موزیکال تعریف روشنی دارد.»
کنسرت نمایش پدیده دهه نود
محمدرضا مریدی، استاد دانشگاه هنر که در سالهای اخیر به موضوع کنسرت نمایشها نگاه ویژهای داشته؛ آن را پدیدهای منشعب از کنسرتهای پاپ میداند و در تحلیل این نظر میگوید: «تا پیش از دهه نود، موسیقی پاپ مشروعیت نسبی داشت. گاهی میتوانست در جشنواره حضور پیدا کند و گاهی در سالن اجرا میشد؛ اما اینکه وجه عمومی پیدا کند، تبلیغاتی برایش شود و یا حتی فضایی برای رقابت درفروش داشته باشد، از دهه نود شکل گرفت.
هرچند ایجاد فضای جدید برای موسیقی پاپ در این دهه هم همراه با چالشهای زیادی بود. مخالفتهای مدیریتی داشت، منتقدان سیاسی داشت؛ و درنهایت همین اندک فضای پیدا شده در چالشهای سیاسی تحت شعاع قرار گرفت و متوقف شد. با وجود تمام محدودیتها دوره تازهای در موسیقی در قالب نمایشهای موزیکال و کنسرت نمایشها شکل گرفت که بهنوعی ادامه تحولات دهه نود بود.»
کنسرت نمایش ترکیبی از ممنوعهها
علی جعفری فوتمی، منتقد تئاتر و نوازنده سهتار معتقد است:«کنسرت نمایش درواقع جزو تجربههای مدرن موسیقی و نمایش محسوب میشود که در ایران، بهجای آنکه پیرو مدل علمی و آگاهانه آن باشد، محصول جبر زیستی ماست. این پدیده برای ما، حربهای برای فرار از موانع و مجوزهای موردنیاز است. صدای خوانندگان، رقص و باله مسئله کشور ما است، پس کنسرت نمایش چیزی معلق میان همه این گونههای نمایشی و موسیقی است که میتواند اپرا، باله، نمایش موزیکال و کنسرت را در بطن خود داشته باشد اما هیچکدام از آنها نباشد.»
امیدبخشی با بازخوانی اسطورهها
دکتر امیرحسین ماحوزی، دکترای زبان و ادبیات پارسی پیشتر به هنگام اجرای پروژه «سی» در سال 96، این اجرای برگرفته از داستانهای شاهنامه را امری ضروری برشمرد. او معتقد بود وجود چنین پروژههایی برای گسترش پیام صلح، پیروزی و امید در جامعه لازم است:«شاهنامه فردوسی در زمان بحران و آشوب در ایران، توانست زبان فارسی را زنده نگه دارد.
به نظر میرسد، امروز نیز که در یکی از دورههای حساس ایرانزمین هستیم، کماکان میتوانیم این اسطورهها را الگو قرار دهیم. شاهنامه فردوسی کتاب جنگ نیست. در طول داستانهای شاهنامه پس از جنگ و نبردهای متعدد، مهر استوار شده و اتحاد پدید آمده است. این واقعیتها کمتر موردتوجه قرار میگیرند و پروژههایی این چنینی میتوانند، قدرت مهر و اتحاد حتی در زمان بحران را به مخاطب یادآوری کنند.»
بازگشت به میراث موسیقایی یا جستجوی هویتی انتقادی
کنسرت نمایشها و نمایشهای موزیکال با بهرهگیری از داستانهای شاهنامه، اساطیر و قصههای قدیمی ایرانزمین با همراهی موسیقی دستگاهی و استفاده از مولفههای فرهنگی نظیر نقالی، تعزیه و روحوضی توانستهاند یکی از دلایل رشد این گونههای اجرایی را رقم بزنند. این مسئله از جستجوی هویت گمشده ایرانیان در نیمقرن گذشته، حاصل میشود.
محمدرضا مریدی، جامعهشناس هنر، مضامین مورد استفاده در اینگونه نمایشی را جستجویی برای هویت ایرانی میداند و میگوید: «آثار پرطرفدار همواره مضامین ملیگرایانه دارند و اقتباس از شاهنامه و داستانهای اساطیری در آنها بسیار قدرتمند است. این برای جامعهای که ملیگرایی خود را در دهه گذشته در خطر دیده و مدام سعی میکند آن را به مثابه یک نیروی اجتماعی دوباره ساماندهی کند، این اجراها پاسخی به این صورتبندی دوباره هم هست.
این رجوع دوباره به افسانهها، اسطورهها و شاهنامه، چفت و بست تازهای به روند ملیگرایی میدهد یا بهتر بگویم ایرانگرایی را دوباره صورتبندی میکند.» او در ادامه جستجوی هویت را انتقادی دانست و گفت: «همه نهادهای فرهنگی دنبال هویت هستند، اما چه هویتی؟ از یک هویت ایرانگرا صحبت میکنیم که میتواند وجه انتقادی داشته باشد.»
بازگشت مخاطب از دست رفته
با رکود اقبال به موسیقی ایرانی در بیش از یک دهه گذشته، عرصه اجرای موسیقی تنگتر از پیش شده است. همین امر اقبال به کارهای کمتر تجربه شده یا پدیدههای جدید را برای تولیدکنندگان، تهیهکنندگان و عوامل اجرا به عنوان امری راهگشا تبدیل کرد. آروین صداقتکیش معتقد است: «روند شکلگیری کنسرت نمایشها را که دنبال میکنیم، متوجه میشویم اینها پروژههایی هستند که قرار بوده مخاطب جذب کنند.
موسیقی کلاسیک، در دهه 90 و پس از آن بخشی از مخاطب خود را از دست داده است. همین کم شدن اقبال عمومی باعث شد کسانی که در این حوزه موسیقی فعالیت میکنند به دنبال راههایی برای بازگشت مخاطب باشند. یکی از راهها، استفاده از عناصر غیرموسیقایی هماهنگ در متن موسیقیشان بود.
از سوی دیگر مضامین این عناصر غیرموسیقایی در جذب مخاطب مهم شمرده شد؛ به طور مثال شاهنامه انتخاب شد چون مردم این روزها به آن توجه بیشتری نشان میدهند. عوامل اجرا از تهیهکننده تا هنرمند، به این نتیجه رسیدهاند که مخاطب برای گوش سپردن به تار یا سهتار تنها حوصله به خرج نمیدهد پس اگر عناصری از متنی ادبی یا نمایشی با موسیقی ترکیب شود، مردم ترغیب میشوند و به این ترتیب سالنها رونق پیدا میکنند.»
شکوه جذاب ثروتمندان
محمدرضا مریدی، جامعهشناس هنر، اذعان دارد که:«کنسرت نمایشهایی که امروز بر صحنه میروند به نوعی ادامه کنسرتهای پاپ دهه نود هستند. با این وجود تغییر مهمی در آنها پدیدار شده است؛ این کنسرت نمایشها پرزرق و برقتر، باشکوهتر و گرانتر شدهاند. گرانتر از آن جهت که تعداد بازیگران دخیل در نمایش افزایش یافته، علاوه بر آن بازیگران و موزیسینهای شاخص، به شکوه و زرق و برق آن افزوده است. لازم به تأکید است که با تغییر این کنسرت نمایشها به سمت هرچه شکوهمند اجرا شدن، طبیعتا مخاطبان آن نیز از قشر ثروتمندتر جامعه میشوند.»
کنسرت پرفورمنس، هنر ترکیبی یا دور زدن محدودیتها
اما درخصوص کنسرت پرفورمنس که با ایجاد سایه و روشن، نمایشی از نور روی صحنه میسازند، تا بازیگران بچرخند، بازی کنند، بخوانند یا تکنوازی کنند، این گونه را جزو کنسرت نمایش قرار میگیرد یا تئاتر موزیکال؟ صداقتکیش در پاسخ به این سوال، سوالی بنیادین مطرح میکند: « باید پیش از هر چیز پرسید چرا اسم این گونه هنر ترکیبی را کنسرت-پرفورمنس گذاشتهاند؟
اگر با توجه به حرکاتی براساس موسیقی و ریتم روی صحنه شکل میگیرد توجه کنیم باید خیلی ساده آن را رقص بنامیم. در شرایطی که این رقص، با عناصر نمایشی، داستان و موسیقی همراه شود، باید آن را باله نامید. شاید به خاطر ممنوعیتی که برای رقص وجود دارد، این ترکیبی که روی صحنه اتفاق میافتد را کنسرت پرفورمنس مینامند.»
نخبهگرایی مخاطب با تداخل مرز هنر و تجارت
مسئله مهمتر این است که جمعیت مخاطب کنسرت نمایشها جمعیتی قابل بحث و بررسی است. جعفری فوتمی در اینباره میگوید: « مخاطب تئاتر با مخاطب کنسرت موسیقی متفاوت است. حتی مخاطب کنسرت موسیقی کلاسیک، سنتی و پاپ قابل بازشناسی از هم هستند. اما آن کسانی که به کنسرت نمایش میروند نه مخاطب جدی موسیقی هستند نه مخاطب جدی تئاتر.
در حقیقت ژانر کنسرت نمایش، مخاطب همیشگی و تخصصی تئاتر و کنسرت را پسزده، ضمن اینکه مخاطب متخصص خودش را هم ندارد. این اتفاق تنها به این علت است که اساسا در این گونه هنری بحث سرگرمی مطرح است. همانطور که تئاتر آزاد با فضای تئاتر حرفهای هیچ قرابتی ندارد. کنسرت نمایشها هم چون تئاتر آزاد راه خودشان را میروند و به جریان تئاتر حرفهای یا موسیقی هنری کاری ندارند.
سالهای قبل میان موسیقی لالهزاری و موسیقی برنامههای رادیویی مرزبندی مشخصی وجود داشت. نوازندگان هرکدام از این فضاها به نوع دیگر ورود نمیکردند؛ هر کدام از این دو نوع هنرمندان خودش را داشت. اما در کنسرت نمایشها کارگردانها، نویسندگان و بازیگران مطرح، نوازندگان صاحب نام، به جهت منافع اقتصادی و مالی مرزهای هنری و بازاری را در هم تنیده و از بین بردهاند.
از سوی دیگر حضور بازیگران مشهور، به تنهایی دلیلی برای جذب مخاطب میشوند. بسیاری از مخاطبان تئاتر موزیکال برای تماشای چنین اجراهایی میآیند که اصولا از فضای موسیقی دور هستند؛ مخاطبانی که از علاقهشان به سینما و بازیگران چهره تبدیل به مخاطب موسیقی میشوند.»
اثر رژلب اقتصادی
یکی دیگر از عوامل رونق یافتن این گونه جدید را باید در بحث نظریه رژ لب اقتصادی جستجو کرد. جامعه درگیر بحرانهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی که اعضای خود را مقابل محدودیتهای گسترده و محرومیتهای اقتصادی قرار میدهد؛ آنان را به سوی استفاده از تجربههای کوچکتر جایگزین سوق میدهد.
چنانکه در جامعهای که رفتن به کنسرت تنها سهم گروه خاص متمولی میشود، تماشای فیلم در سینما یا حضور در یک سالن تئاتر، تبدیل به فشار مضاعفی بر اقتصاد اعضای جامعه میشود؛ افراد به دنبال یافتن سرگرمی جایگزین میگردند. در چنین شرایطی گونه جدید تلفیقی موسیقی و تئاتر که با نامهای مختلف اجرا میشوند، نمونههای قابل اعتنایی برای اعضای جامعه است که همزمان از دو هنر در یک اجرا و با صرف یک هزینه استفاده کنند. چنین میشود که این گونه جدید هنری، با تمام نمونههای جهانی خود متفاوت و به پدیدهای کاملا داخلی در ایران تبدیل شده است.