کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۲۱۲۰۵
تاریخ خبر:
از ارجاع ولایتی به ذوالقرنین تا تصویر آرش کمانگیر در صدا وسیما

کوروش در بزنگاه بحران؛ بازگشت تاریخ به سیاست

کوروش در بزنگاه بحران؛ بازگشت تاریخ به سیاست

بازگشت صادقانه به میراث ایرانی می‌تواند جامعه را در برابر بحران‌ها مقاوم‌تر‌کند

هفت صبح| علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب، در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت: «قرآن کریم ذوالقرنین را تحسین فرموده که مفسرین بزرگی نظیر علامه طباطبایی معتقدند همان کوروش کبیر است.» او سپس تصریح کرد: «بر اساس نوشته هرودوت از زمان کوروش همواره قفقاز حاشیه امنیتی ایران بوده و او برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی در آن‌جا سدی بنا کرد.» این سخنان، که در میانه بحران اخیر و پس از جنگ دوازده‌ روزه بیان شد، پرسشی عمیق‌تر پیش روی ما می‌گذارد. چرا سیاستمداران در لحظات بحرانی به تاریخ و به ویژه به چهره‌هایی چون کوروش رجوع می‌کنند؟

 

تاریخ در بزنگاه 

تاریخ همواره برای ملت‌ها پناهگاهی بوده است. هرگاه جامعه‌ای با تهدیدی بزرگ روبه‌رو می‌شود، به میراث فرهنگی و تاریخی خود بازمی‌گردد تا پشتوانه‌ای برای مقاومت بیابد. بحران، انسان‌ها را به ریشه‌ها می‌کشاند و ملت‌ها را وادار می‌کند از ذخیره حافظه جمعی خود نیرو بگیرند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست.

 

در دوران جنگ ایران و عراق، ارجاع اصلی گفتمان رسمی به عاشورا و کربلا بود. بسیج اجتماعی بر دوش «تاریخ اسلام» و «فرهنگ شهادت» استوار شد. اما در جنگ دوازده‌روزه اخیر، شاهد پررنگ‌شدن ارجاع به «ایران» بودیم. حتی رهبر انقلاب در دیداری به یکی از مداحان مشهور گفت: «از ایران بخوان.» این تغییر، نشان‌دهنده دگرگونی در شیوه بازخوانی تاریخ در لحظه‌های بحرانی است.

   

کوروش؛ از اسطوره باستانی تا سرمایه ملی

شخصیت کوروش کبیر جایگاهی ویژه در حافظه ایرانی دارد. در منابع باستانی و حتی در سنت‌های یهودی و اسلامی، او نماد عدالت و خرد معرفی شده است. در دوره پیش از انقلاب اسلامی، کوروش به نماد ایدئولوژیک دولت بدل شد و جشن‌های پرشکوه پاسارگاد و تخت‌جمشید برای مشروعیت‌بخشی به قدرت سیاسی برپا شد.

 

اما در دوران پس از انقلاب اسلامی این اندیشه به حاشیه رفت و نام او کمتر در کتاب‌های درسی و ادبیات رسمی آمد، چرا که نماد ملی‌گرایی سکولار پنداشته می‌شد. اکنون اما بازگشت او در کلام مقامی چون ولایتی معنایی تازه دارد. این تغییر رویکرد اگر تاکتیکی و ابزاری نباشد بیانگر تغییر نگرشی بنیادین است که استفاده از سرمایه‌های تاریخی را برای تقویت امنیت ملی ضروری می‌داند.  

 

قفقاز؛ میراث گذشته، دغدغه امروز

اشاره ولایتی به قفقاز صرفا بازخوانی یک رویداد باستانی نیست، بلکه به‌وضوح کوششی برای پیوند دادن تاریخ با سیاست امروز است. او می‌گوید از زمان کوروش، قفقاز حاشیه امنیتی ایران بوده است. این گزاره درواقع تکرار یک قاعده تاریخی است. امنیت ملی ایران همواره به شمال و قفقاز گره خورده است و در قرون اخیر نیز جنگ‌های ایران و روس، قراردادهای گلستان و ترکمانچای و حتی تحولات معاصر در قفقاز جنوبی، بارها این اهمیت را یادآور شده‌اند. رجوع به کوروش در چنین بافتار تاریخی به معنای بهره گرفتن از تاریخ به‌عنوان سندی برای تشریح وضعیت ژئوپلیتیک ایران امروز است.

 

    تاریخ: ابزار سیاسی یا سرمایه فرهنگی؟

اینجاست که پرسش اصلی مطرح می‌شود. آیا این بازگشت به کوروش و ایران باستان صرفا ابزاری برای عبور از بحران است، یا نشانه از تغییری عمیق‌تر در نگاه حاکمیت به تاریخ ایران حکایت دارد؟ اگر تاریخ فقط در بزنگاه‌ها مصرف شود، به بی‌اعتمادی عمومی دامن خواهد زد؛ زیرا مردم درمی‌یابند که میراث فرهنگی‌شان فقط به‌وقت ضرورت زنده  می‌شود. اما اگر این بازگشت واقعی و صادقانه باشد، می‌تواند زمینه را برای نوعی آشتی با بخش مغفول‌مانده هویت ایرانی هموار کند.

 

گسست تاریخی و شعله‌های خاموش‌نشدنی فرهنگ

واقعیت آن است که در چهار دهه اخیر، تاریخ ایران گاه با ناروایی‌ها و بی‌مهری‌هایی روبه‌رو شد. بخش بزرگی از میراث باستانی در حاشیه قرار گرفت و روایت رسمی کوشید پیوندهای چند هزار ساله ملت را به روایت‌های محدودتری فروبکاهد که نتیجه آن گسستی در ذهن جامعه بود آن هم برای کشوری که بیش از 4000 سال تاریخ مکتوب دارد، سرمایه‌ای که در جهان بی‌نظیر است و بسیاری از کشورهای نوزاد امروزی آرزو وحسرت ذره‌ای از ان را دارند و به تاریخ‌سازی جعلی روی می‌آورند.

 

نسلی که کمتر در کتاب‌های درسی از کوروش و داریوش شنید و بیشتر تنها با روایت‌های گزینشی آشنا شد. اما فرهنگ ایرانی چنان ریشه‌دار است که هیچ روایت محدودکننده‌ای نتوانست آن را به محاق ببرد. آیین‌هایی چون نوروز و یلدا، مهرگان و سده حتی زبان و ادب فارسی، همچون شعله‌هایی گرم و زنده، اندیشه ایرانی را در بطن جامعه پویا نگاه داشتند.

 

این آیین‌ها نه تنها خاموش نشدند بلکه به پل‌های ماندگار پیوند نسل‌ها بدل گشتند. هر نوروزی که سفره هفت‌سین گسترده می‌شود، هر شبی از یلدا که چراغی روشن می‌ماند، جامعه بار دیگر یادآوری می‌کند که هویت تاریخی‌اش از هر روایت رسمی فراتر است. همین تداوم فرهنگ، سرمایه‌ای است که امروز می‌تواند زمینه‌ساز آشتی دوباره با تاریخ و بازسازی اعتماد ملی شود.

 

فرهنگ تاریخی برابر بحران اجتماعی

آگاهی تاریخی فقط یک بحث دانشگاهی نیست؛ نیرویی است که می‌تواند جامعه را برابر بحران‌ها مقاوم کند. ملت‌هایی که تاریخ خود را می‌شناسند و به آن باور دارند، اعتمادبه‌نفس بیشتری برای عبور از تهدیدها می‌یابند. در مقابل، مردمی که پیوندی با گذشته‌شان ندارند، برابر بحران‌ها شکننده‌ترند.

 

ایران امروز بیش از هر زمان دیگر به چنین آگاهی تاریخی نیاز دارد. بحران‌های اقتصادی، تهدیدهای منطقه‌ای و فشارهای اجتماعی، جامعه را فرسوده کرده است. بازگشت به تاریخ می‌تواند همچون سپری فرهنگی عمل کند، به شرطی که این بازگشت صادقانه و پایدار و نه مقطعی و تاکتیکی باشد.

 

تاریخ به مثابه سرمایه مشترک

سخنان ولایتی را می‌توان مشت نمونه خروار رفتار سیاسیون در دوره اخیر دید؛ نه به‌خاطر ارزش علمی آن درباره کوروش و ذوالقرنین، بلکه به دلیل دلالت فرهنگی‌اش. تاریخ ایران، از کوروش تا امروز سرمایه مشترک همه ایرانیان است. این سرمایه اگر به‌عنوان پل وحدت شناخته شود، می‌تواند نیرویی عظیم برای مواجهه با بحران‌های آینده باشد. اما اگر همچنان تنها در روزهای سخت احضار شود، سرمایه‌ای خواهد بود که به‌جای ایجاد اعتماد، بی‌اعتمادی خواهد آفرید.

 

 

برای پیگیری اخبارفرهنگیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۲۱۲۰۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر