کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۰۵۸۸
تاریخ خبر:
نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» با روایتی سیال، مخاطب را به سفری تخیلی و مشارکتی در دل تاریخ می‌برد

سفری شگفت‌انگیز در دالان‌های خیال و خاطره

سفری شگفت‌انگیز در دالان‌های خیال و خاطره

تماشاگر، خالق بخشی از اثر می‌شود. مخاطب شاهد است تا در پیشبرد روایت موقعیت‌ها و اتفاق‌ها سهم داشته باشد. این نمایش تخیل را جدی می‌گیرد و آن را به زبان روایت درمی‌آورد

هفت صبح، کیارش وفائی| نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» با طراحی و کارگردانی رضا بهرامی، این روزها در سالن شیشه‌ای عمارت «هما» با مخاطب ارتباط می‌گیرد. اثری که در آن جایگاه تخیل به مراتب بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. تخیل در این نمایش،‌ به عنصر اصلی بدل شده است تا از این طریق با رویکردی متفاوت، مخاطب ترغیب به کشف و شهود شود. 

MSZ29935 copy

ورود به سالن برای مخاطب، با حرکت بازیگران و موسیقی کارتون «پلنگ صورتی» آغاز می‌شود. بازیگرها در موقعیت مکانی نمایشی راه می‌روند و با مخاطب ارتباط می‌گیرند. ارتباط بازیگران با مخاطب در همان بدو ورود به نوعی است که از آن‌ها می‌خواهند از همان آغاز قدم گذاشتن به سالن، وارد جهان نمایش شوند و همراه بازیگرها به دالان روایت قدم بگذارند. جهانی که در عین تو در تو بودن به لحظه یا زمان‌هایی اشاره دارد که در این صحنه سه سویه، مهیای گفتن و شنیده شدن است.

MSZ29905 copy

رضا بهرامی، جدا از طراح و کارگردانی در این نمایش در کنار چهار بازیگر خود،‌ بازی هم می‌کند. آنچه شما روی صحنه می‌بینید حضور پنج بازیگر است که می‌خواهند شما را در موقعیت‌های مختلف تاریخی و جغرافیایی با خود همراه کنند. شما بدون تصور مقابل صحنه می‌نشینید و هرلحظه با یکی از موقعیت‌های خیالی که بازیگران برایتان خلق می‌کنند شگفت‌زده می‌شوید. این‌جا باید از دنیای واقعیت فاصله بگیرید و دست در دست نمایش به دنیای خیال پناه ببرید.

 

تخیل، مرزی فراتر از یک اثر

اهمیت تخیل در آثار نمایشی دارای شاخه‌ها و زیرشاخه‌های بسیاری است که هرکدام از آن‌ها می‌توانند شرایط یک اثر را براساس داشته‌هایش دستخوش تغییرات کلی و جزئی کنند. شرایطی که گاهی درام، زمانی موقعیت‌ها و هنگامی اتفاق‌ها را به گونه‌ای در مسیری نو هدایت می‌کند که مخاطب با اثری فراتر از آنچه که باید در فرآیند خلق نقش‌ها یا یک اثر روبه‌رو می‌شود. 

 

تخیل،‌ امکان ساخت جهان ناگفته‌ها

با توجه به چنین کارکردی، سهم عوامل یک اثر نمایشی اعم از نمایشنامه‌نویس، دراماتورژ، بازیگران، طراحان صحنه، لباس، گریم، نور و البته کارگردان این است که در ازای ساخت جهانی متفاوت و لبریز از تخیل، با ساختاری مستقل و زنده از داشته‌ها و داده‌های خود روی صحنه روبه‌رو شوند. لذا در این موقعیت است که گروه نمایشی می‌تواند از حقیقت‌های پیچیده، دردناک یا خنده‌آور حرف‌هایی برای مخاطبان خود بزند که شاید آن‌ها هرگز نشنیده باشند. البته که شکل‌گیری چنین قراردادی به آن دلیل است که مخاطب نیز با تخیل خود بتواند بخش‌های ناگفته را کامل کند و به نوعی در روایت مشارکت داشته باشد.

 

شکستن مرز تخیل و واقعیت

نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» در ساختار کلی خود سعی دارد، همه‌ چیز براساس قاعده و قانون خواسته‌های طراحی شده پیش برود. به نوعی که اثر در هر لحظه،‌ نبض مخاطب را به دست داشته باشد تا بتواند واقعیت را به نقد کشانده و حتی نسخه‌ای آرمانی یا کابوس‌وار از آن برای مخاطب خود بسازد. البته که در ساختار اصلی این نمایش اهمیت چنین کنشی تحت‌تاثیر شکستن مرزهایی است که اگر بودند، بروز اتفاق‌ها و اهمیت‌ هر یک از آن‌ها بسیار کم‌رنگ به نظر می‌رسید. 

 

مخاطب، شاهد و پیش‌برنده روایت

بنابراین درجهان این اثر همه ‌چیز براساس خاستگاه طراح، کارگردان و البته گروه نمایشی رخ می‌دهد که میزانسن‌ها، ضرورت‌های روایی، ضوابط دراماتیک و حتی فاصله آن‌ها با جایگاه مخاطبان نیز ساختاری شخصی و انحصاری دارد. حال از زاویه دیگر باید گفت مخاطب در جهان این نمایش به عنوان شاهد در نظر گرفته شده است تا از این طریق با توجه به موقعیت‌های طراحی شده که شخصیت‌ها با توجه به اتفاق‌ها بازگو می‌کنند جهت پیشبرد روایت سهمی داشته باشد. 

 

جهان سیال روایت

شخصیت‌های حاضر در این نمایش هر یک در مقام راوی ایفای نقش می‌کنند. به طوری که از این طریق به عنوان قوه‌ محرکی تاثیرگذار در روایت شناخته می‌شوند. درواقع این به شخصیت‌ها اجازه می‌دهد با فراغ بال بیشتری موقعیت خود را از فضای تراژدی به کمدی یا بالعکس تغییر داده و وارد موقعیت نمایشی دیگری شوند.

 

زیرا جهان این نمایش باتوجه به انحصاری بودنش، قابلیت دارد جای هر کنش یا واکنشی را به خواست خود تغییر بدهد و از زاویه‌ای متفاوت با مخاطبش ارتباط برقرار کند. شاید اهمیت این تصمیم از سوی کارگردان نمایش آن بوده است که با تغییر موقعیت‌ها، هم‌راستایی فرم و محتوا را در ازای تصویرسازی‌ها که یکی از لازمه‌های دراماتیک در روایت شناخته می‌شود فراهم آورند؛ تا دلیل موجهی برای شکستن دیوار چهارم و تاثیرگذاری گفته‌هایشان در ذهن مخاطب که شاهدی آگاه است داشته باشند.

 

بی‌زمانی، عنصر سیال جهان موازی برای مخاطب

از دیگر نکاتی که در این اثر اهمیت انحصاری بودن داده‌های نمایشی را به تصویر می‌کشد آن است که در این روایت، زمان مشخصی وجود ندارد. با وجود گستردگی خرده‌روایت‌های تاریخ، سینما، جغرافیا، ادبیات و انسان‌های نمایش که همگی معاصر هستند،‌ هیچ زمان مشخصی برای وضعیت‌های نمایشی وجود ندارد. همین عنصر باعث شده که کنش و واکنش شخصیت‌ها در ازای روبه‌رو شدن آن‌ها با موقعیت‌ها پیش ‌آید.

 

در عمق یکی از صحنه‌ها که محل ورود و خروج بازیگران به صحنه است و سبب تغییر محتوا می‌شود، می‌توان به سیال بودن شخصیت‌ها در موقعیت‌های طراحی شده و تجربه زیست در جهان‌های موازی پی برد. آن‌ها گذشته و حال، واقعیت و خیال، بودن و نبودن را هم‌زمان تجربه می‌کنند. تجربه‌ای که در این ساختار چند جهانی سبب می‌شود لایه‌های درونی هر یک از آن‌ها بهتر آشکار شده و فرصت کشف علیت را برای مخاطب رقم بزند. جهانی که در آن بازتابی از ترس‌ها، آرزوها و خاطرات در فضایی ذهنی به تصویر کشیده می‎شود.  

 

مونولوگ، ریتم، کمدی؛ در خدمت تخیل

البته که استفاده ساختاری از مونودیالوگ‌ها و میزانسن‌های طراحی شده از سوی کارگردان ارتباط مستقیمی با واکنش مخاطب دارد. به قطع اهمیت این ساختار برای آن بوده است که شاهد روایت با اثر به طور کامل همراه شود؛ چنین هدفی کاملا آگاهانه انجام شده است.

MSZ29901 copy

کارکرد ریتم بالا در روایت این اثر، پیش آوردن موقعیت‌ها به شکل زنجیروار، استفاده از زبان کمدی و نوع تاثیرگذاری‌شان در موارد اشاره شده کلیتی را در این نمایش به وجود آورده است که اهمیت تخیل و رویا را قبل از آن‌که به واقعیت تبدیل شوند نمایان می‌کند تا زیستی نو را رقم بزنند.

 

باوری که به غلیان درونی و بیرونی می‌رسد

لذا ترکیب خاستگاه انسانی و فلسفی در کنار پیش آوردن موقعیت‌های دراماتیک که با میزانسن‌ها و سایر طراحی‌ها هماهنگی دارد، شرایطی پیش می‌آورد تا مخاطب بتواند اثر را در ابتدا باور کرده و سپس به ذهن بسپارد؛ تا هم معنای غلیان‌های درونی و بیرونی را بشناسد و هم با سکوت‌های معنادار آشنا شود که در خود هزاران حرف برای گفتن دارند. 

 

آخرین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۰۰۵۸۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر