کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۹۵۲۶
تاریخ خبر:
 میرزا مُخنث‌، مخاطب را با یک واقعه تاریخی فراموش‌شده و تأثیر آن بر امروز روبه‌رو می‌سازد

خشونت بی‌نقاب | گفتگو با صالح رجایی درباره نمایش میرزا مُخنث

خشونت بی‌نقاب | گفتگو با صالح رجایی درباره نمایش میرزا مُخنث

 نگاه به تاریخ، انسان امروز را به بازگشت به هویت، گذشته و آگاهی از تاثیر تاریخ بر اکنون‌اش وامی‌دارد

هفت صبح، کیارش وفائی| پرداخت به رویدادهای تاریخی برای آگاهی و درک بهتر از روزگار گذشته و نحوه رویارویی مخاطبِ جهانِ اکنون با آنچه در تاریخ رخ داده و اکنون تبعات‌اش بر او موثر است، همیشه جزو مسائلی است که در مدیوم‌های نمایشی چون تئاتر و سینما مورد توجه قرار می‌گیرد. از سوی دیگر نوع مواجهه با این گونه پرداخت‌ها ایجاب می‌کند، مخاطب در گوناگونی سبک‌ها و پردازش‌ها به دستاوردی برسد که ترغیب به کشف و شهود شود.

DSC08892

از همین رو با لزوم درک اهمیت وقایعی که هرگز آن‌ها را در زمان خود تجربه نکرده‌ایم به تماشای یک اثر که حرف‌هایی برای گفتن دارد می‌نشینیم. نمایش «میرزا مُخنث» یکی از همین نمونه‌هاست. صالح رجایی با بهره از واقعه‌ای تاریخی برای خلق و بروز اتفاق‌ها سراغ داستانی رفته که اگرچه آشنا نیست اما مخاطب را همراه خود می‌کند. داستان به زادگاه او برمی‌گردد، کرمان. رجایی به یک واقعه تاریخی در میدانی به نام مشتاقیه اشاره دارد.

 

او برای اجرای نمایش از عناصر زیادی استفاده کرده، صورتک‌هایی که بازیگران بر چهره‌های خود می‌گذارند و فضای نمایش عروسکی با حضور عروسک‌گردان و نمایشی با حضور بازیگران را در هم می‌تند. نویسنده و کارگردان نمایش این بهره‌گیری از صورتک را دلیلی برای حرکت راحت در زمان می‌داند، «شخصیت‌ها بتوانند در اکنون و گذشته حاضر باشند».

 

او علاوه براین نوآوری، زبان اجرایش را محاوره انتخاب کرده است. زبانی که برای پرداخت به یک واقعه تاریخی دور عجیب به نظر می‌رسد، اما معتقد است که این قاعده زبانی، عنصری برای همراه کردن مخاطب امروزی است با تاریخی که از آن خبر ندارد و حتی نمی‌شناسدش. رجایی اهمیت نمایشی برپایه یک اتفاق تاریخی را بازگشت به هویت و آگاهی از تأثیر تاریخ بر امروز می‌داند.

 

  نمایش‌تان تحت‌تاثیر تاریخ و وقایع است، بر چه مبنا و با چه ضرورتی سراغ تاریخ رفتید؟

تاریخ همیشه قابل بحث، پرداخت و مکاشفه بوده است. نگاه به تاریخ و پیش‌آمدهایش، در انواع سرگذشت‌ها، اتفاق‌ها، برای انسان امروز در شرایطی که باعث بازگشت به هویت، گذشته و آگاهی از تاثیر تاریخ بر اکنون‌اش شود همواره مهم بوده است. انتخاب بستر تاریخی برای این نمایش هم با این دلیل اتفاق افتاد. مواجهه انسان با تاریخ و داشته‌های گذشته که نیاز به بازآفرینی بر صحنه برای یادآوری دارد یکی از عناصر مهم این اثر هم بود. 

 

آیا این نگاه سبب آن شد که لحن و بیان شخصیت‌ها از گفت‌وگوی محاوره فاصله بگیرد؟ 

تصور می‌کنم انتخاب لحن و زبان، مسئله‌ای نیست که به حضور یا عدم‌حضور تاریخ مربوط باشد. ممکن است ما به تماشای اثری متعلق به زمانه امروز بنشینیم که زبان محاوره ندارد یا اثری حتی صرفا با آوا روایت خود را تعریف کند. زبان یک اثر، زبان نشانه‌ای است که مخاطب از آن طریق معنا را دریافت می‌کند. حال این‌که انتخاب قاعده زبانی به شکل محاوره صرف و زبان امروزی، به دلیل نوع برخورد دوگانه‌ای است که نیاز داشتیم تا بسازیم. نگاه‌مان به آنچه گذشت و زبان‌مان به امروز تا بتوانیم بهره‌برداری دراماتیک بهتری هم داشته باشیم. این‌طور است که تخیل و مکاشفه در قصه و تاریخ بهتر درک می‌شود.

 

شخصیت‌های نمایش هرکدام راوی جهانی هستند که اثر به دنبال خلق‌اش است، این راویان متعدد جهت کنش و واکنش رفتاری آن‌ها به یکدیگر و مخاطب انتخاب شد؟

سعی کرده‌ایم در نمایش به یک شاکله‌ای از روایت جمعی برسیم به همین دلیل تعدد راوی در نمایش وجود دارد. دلیل هم این است که تاریخ را از مناظر مختلفی روایت کنیم. به طور مثال در تاریخ «فرودستان»، مفهوم طرد و حذف وجود دارد که معرف افراد طرد و حذف شده است، که چیزی در دسترس‌شان نبوده، اما انسان‌های اثرگذاری بوده‌اند. چندگانه بودن روایت، باعث می‌شود یک تاریخ، اتفاق یا واقعه چون تاریخ فرودستان، از چند منظر دیده ‌شود و از چند وجه قابلیت روایت داشته باشد. رسیدن به این نتیجه با کنش و واکنش شخصیت‌ها ممکن می‌شود؛ اختلاف‌هایی که بین روایت راویان وجود دارد، به وضوح این امر را قابل مشاهده می‌کند. 

 

در طراحی‌صحنه بسیار به بافت و جزئیات موقعیت مکانی اثر توجه شده است. این جزئیات برای همذات‌پنداری بیشتر مخاطب با روایت بوده است؟

سعی کرده‌ایم در طراحی صحنه ساختار کلی روایت در میدان اصلی مُشتاق را رعایت کنیم، اما خیلی به آن وفادار نبوده‌ایم و تنها شکلی از آن را بازآفرینی کرده‌ایم. در واقع کوشیده‌ایم در برخوردمان با آن واقعه، نکاتی از مکان را که متصور بودیم و به پیشبرد نمایش کمک می‌کرد مقابل مخاطب قرار بدهیم. مسئله ما نسبت شخصی بین یک مکان (میدان مُشتاق شهر کرمان) و یک زمان (اکنون) و مواجهه انسان امروزی با اتفاق است.

 

فرم در این نمایش هم راستا با محتوا پیش می‌رود تا وقایع تاریخی در جهان اثر بتواند بازتاب بهتری داشته باشد. آیا این نگاه به معنای آن است که مخاطب می‌تواند در مقام شاهد قرار بگیرد؟

نگاه به این موضوع، دو سو دارد. ابتدا این‌که تا چه اندازه می‌توان ناظر به رنج دیگران بود و در نگاه دوم جایگاه اجرایی از ساحت پدیدارشناسی موردنظر است. هر دو نگاه در اجرای این نمایش رخ می‌دهد. تصور می‌کنم هر پدیده‌ای که تماشاگر یا بیننده‌ای داشته باشد می‌تواند در قالب یک اجرا تلقی ‌شود؛ حال خشونت و رنجی که در تاریخ و واقعه موردنظر این نمایش روی صحنه ارائه می‌شود یک اجراست. پس مخاطب یا همان تماشاگر، عاملی است که با نگاهش این پدیده را اجرایی می‌کند.    

 

اهمیت استفاده از خرده‌پیرنگ‌ها به دلیل انسجام روایی است یا تاکید بر سوژه نمایش؟

در ساختار نمایش تلاش کرده‌ایم مخاطب را با دو مفهوم اساسی روبه‌رو کنیم. اول خشونتی که از پس وقوع یک واقعه به احتمال بروز داده می‌شود و دوم رنجی که انسان پس از آن واقعه دچار می‌شود. خرده‌پیرنگ‌هایی که به خط اصلی داستان اضافه شده است مدام درحال پُر رنگ کردن این دو عنوان هستند؛ تا نگاه مخاطب به عنوان ناظر یا شاهد را همواره داشته باشیم و از آن بهره‌برداری کنیم. درواقع در این نمایش از خرده‌پیرنگ‌هایی استفاده شده که یا عامل ایجاد اتفاق بوده‌اند و یا نتیجه آن اتفاق را پیش آورده‌اند.  

 

مولفه زمان مهمترین محرک در روایت شما به شمار می‌آید.

مولفه زمان در این اثر یک نسبت شخصی ایجاد می‌کند. من به عنوان انسان امروزی با تاریخی که در شهر زادگاهم گذشته، همراه با جزئیاتی که آن تاریخ چگونه بازتاب داده شده و چه تاثیراتی را رقم زده روبه‌رو و صاحب یک نسبت شخصی می‌شوم. درواقع زمان در این نمایش عاملی بود تا بتوانیم از این طریق نسبت بین خودمان و تاریخ را متوجه شویم و آن را مورد موشکافی قرار بدهیم. 

 

آیا فاصله‌گذاری در این اثر بیشتر متوجه تصویرسازی‌هاست یا اهمیت ساختار اصلی این خاستگاه را فراهم کرده است؟

درباره مبحث فاصله‌گذاری باید بگویم به طور مستقیم از این عنوان خوانش «برشتی» استفاده نکرده‌ایم. سعی شده اتفاق بتواند در روند روایت با زمان نسبت ایجاد کند؛ یعنی در لحظه شخصیت‌ها بتوانند در اکنون و گذشته حاضر باشند. به طور مثال در ساختاری این چنین کوشیده‌ایم نسبت مرسوم عروسک‌گردان و عروسک را از میان برداشته و این دوگانه بودن را به یگانگی موضوعی برسانیم. 

 

صورتک‌هایی که راوی‌ها (شخصیت‌ها) استفاده می‌کنند سبب ‌شده هر بازیگر دو نقش ایفا کند.

ایده ما بنابر دیدگاهی که نسبت به یگانگی عروسک‌گردان و عروسک داشتیم، نگاه متفاوتی را ایجاد کرد. تلاش‌مان این بود که این وحدت را به واسطه بدن و ساخت صورتک‌ها رقم بزنیم تا با شخصی‌سازی به تصویر جدیدی دست پیدا کنیم. البته که این اتفاق معرف رفت و آمد بین مسئله‌ای دوگانه است که می‌توان در رابطه با اجراگر و عروسک رخ بدهد که به تخیل ما فراغی بیشتر خواهد داد.    

 

«میرزا مُخنث» با داده‌های پست‌مدرن، مرزی مشترک با جهان سیال ذهن در متن و اثر ایجاد کرده است. 

قصدم این بود که اثر به گونه‌ای روایت شود تا تخیل مخاطب بخشی از اجرا باشد. تلاش کردیم از شاخص‌های روایت‌های غیرخطی و داده‌های پست مدرن که در اثر ایجاد کردیم بهره بگیریم تا تخیل مخاطب در جریان روایت متوجه مفاهیم خشونت، رنج و تاریخچه این دو مفهوم شود. البته از نگاه دیگر تلاش‌مان این بود که جهان سیال ذهن در این اثر حضور داشته باشد تا مخاطب با خرده‌پیرنگ‌های طراحی شده ترغیب به همراهی شود. این تصمیم هم خاستگاهی شخصی داشت تا مخاطب خود را در جهان اثر ببیند. 

 

اغراق در بازی بازیگران نمایش و پیش آوردن اتفاق‌ها به شکل وابسته دو عنصری است که در «میرزا مُخنث» به کار بردید، هدف چه بود؟

ما می‌خواستیم از مخاطب دعوت کنیم تا تخیل و فکرش را روی صحنه با ما به اشتراک بگذارد و همراه با روایت و مفاهیمی که مطرح می‌شوند زیست کند. تصور می‌کنم این اغراق در بازی‌ها، مخاطب را ترغیب به کشف و شهود می‌کند. دقیقا همان چیزی که ما از ابتدا به دنبال آن بوده‌ایم رخ خواهد داد.  

 

آیا عکس‌العمل شخصیت‌ها نسبت به یکدیگر، ضرورت است که ریتم اثر دچار نوسان‌های عمدی برای تاکید موضوع مطرح شده باشد؟

ما از این نوسان‌های عمدی در ریتم بیشتر برای ایجاد کارکرد و برخورد هجوآمیز با تاریخ استفاده کرده‌ایم. درواقع از این طریق در نظر داشته‌ایم بدانیم که آیا مخاطب در لحظاتی از این اثر می‌ایستد و سپس با روایت همراه می‌شود یا خیر؟ 

 

دلیل آنکه کلمه «انتقام» را به عنوان کلید واژه استفاده کرده‌اید چیست؟

کلمه «انتقام» نسبتی دوگانه دارد که در فرم نمایش تکرار شده است. انتقام در این نسبت دوگانه به معنی بعد از رسیدن به یک رنج و پیش از رسیدن به یک واقعه خشونت‌بار است. به این دلیل است که در طول اجرا، به همراه مخاطب، به دنبال معنای واقعی این کلمه خواهیم بود. شکلی از مواجهه دوگانه که هر دو معنا را دربر می‌گیرد اما تکلیف نامشخصی دارد.    

 

تراژدی در این روایت محرکی اثرگذار و هم راستا با مولفه زمان پیش می‌رود. آیا این ترکیب به جهت تاکید بر استدلال‌های تاریخی این نمایش است؟  

همنشینی واژه‌ «تراژدی» در کنار تاریخ به نوعی تعریف یک فرم است. تصور می‎کنم همان‌طور که عنصر تراژدی در جهان اثر حاضر است و تلاش می‌کند بر استدلال‌های تاریخی تاثیر بگذارد به همان نسبت مسئله بازیگوشی تاریخ که در روایت وجود دارد قابل‌توجه است. این ترکیب و تضاد مانع از شرح عظمت سوژه نیست.    

 

تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۹۵۲۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر