امید شکننده، اعتماد از دسترفته

مشارکت بیشتر هنرمندان و مجال دادن به اصناف سینمایی و پرهیز از مداخلات بیجای دولتی بسیاری از مسائل و مشکلات را خودبهخود حل میکند.
سهامالدین بورقانی| سینمای ایران در سال گذشته بهویژه پس از تغییر و تحولات مدیریتی هنوز بستر مناسبی برای ارزیابی و قضاوت ندارد؛ بعد از دوره دشوار قبلی و شیوه بسته اداره امور فرهنگی اما اندک امیدی به این حوزه بازگشته است که البته هنوز موفق به جلب اعتماد بسیاری از هنرمندان نشده است.
گرچه فضای سخت معیشتی و به محاق رفتن اغلب بخشهای فرهنگی را از جمله کتاب، سینما، تئاتر و موسیقی نمیتوان از نظر دور داشت، با وجود چنین حال و هوایی اما رویکرد مدیران دستکم در ابتدای کار میتواند انگیزههای حداقلی برای صاحبان هنر فراهم آورد. موضع وزیر فرهنگ را درباره صیانت از مجوز کنسرتها و تأکیدش بر اینکه هیچ حوزه استانی حق اعمال سلیقه درباره مجوزها ندارد باید به فال نیک گرفت؛ ایستادن بر چنین موضعی و البته کوتاه کردن دست قانونشکنان در آینده است که نشان خواهد داد آب رفته به جوی بازمیگردد یا نه.
در حوزه سینما هم موضع مشابهی از معاون وزیر فرهنگ در روزهای برگزاری جشنواره و اعلام اینکه وقتی فیلمی در جشنواره روی پرده رفت برای اکران عمومی هم مشکلی نخواهد داشت، در صورت تداوم میتواند تا حدودی اعتماد ازدسترفته را بازگرداند. در یادداشتی خطاب به مدیران دولتی نوشته بودم دست از سر سینما بردارید، صنعت بزرگی میشود. حالا هم داستان همان است.
وظایف دولتی دستگاه سینمایی روشن است، اگر پلی نمیتوان زد دیواری هم نباید بالا رود. عقل حکم میکند در روزگاری که حوزه فرهنگ و بهعبارت بهتر و دقیقتر «صنعت فرهنگ» چنین کمجان و بیرمق شده، زمین بازی را وسیعتر کرد و دست یاری به سوی بازیگرانش دراز کرد. سینمای مستقل بیش از هر زمان دیگری نیازمند التفات جدی است. سه ضلع سینما یعنی مخاطبان، سینماگران و مدیران به همیاری جدی احتیاج دارند تا انبوه خرابیها کمتر و اعتماد رفته بازیابد. اگر هرکدام از این سه ضلع به وظیفهاش عمل کند ظرفیت تقسیم کار حرفهای برمبنای مسالمتجویی و اعتمادبخشی هم وجود دارد. مخاطب و رسانه هم باید تا آنجا که در توان دارند مطالبات قانونی و بهحقشان را فریاد بزنند؛ یکجا باید تکلیف اکران فیلمهایی مثل «قاتل و وحشی»، «پیرپسر» و حذفها و ممیزیهای خودسرانه روشن و برای مدیران هم بالاخره ثابت شود که هیچ فیلمی در کمد باقی نمیماند. دولت فقط وظیفه نظارتی و ممیزی ندارد که در آن موضوع هم بسیاری از دلسوزان و صاحبنظران سینما فرمولهای بهتر دادهاند؛ رشد تکنولوژی آنقدر زیاد و عقبماندگی ما همچنان افزون است که سالنهای سینما جذابیتشان را برای تماشاگران از دست دادهاند.
اندکی توجه و سرمایهگذاری در حوزه صدا و مجهز کردن سینماها به دالبی اتموس و یا آیمکس و لیزرپراجکشن در تصویر بهراحتی میتواند تماشاگر را به سالنها بکشاند. خلاصه اینکه صورتمسئله کاملا روشن است و حدود پنجاه سال تجربه مدیریتی هم پیش چشمان همه است. زمان آزمون و خطا گذشته است و باید کاری کرد؛ مشارکت بیشتر هنرمندان و مجال دادن به اصناف سینمایی و پرهیز از مداخلات بیجای دولتی بسیاری از مسائل و مشکلات را خودبهخود حل میکند.