کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۵۸۵۸
تاریخ خبر:

راز درون نام آنها | سریال‌هایی که اسم‌شان برگرفته از نام شخصیت اصلی داستان است

راز درون نام آنها | سریال‌هایی که اسم‌شان برگرفته از نام شخصیت اصلی داستان است

این گزارش به مناسبت پخش «آبان» در شبکه نمایش خانگی آماده شده است

هفت صبح، منیژه خسروی| احتمالا یکی از چالش‌های مهم سازندگان سریال‌ها، انتخاب نام برای محصولات‌شان است. اینکه کدامیک نامی جذاب‌تر داشته‌اند، فرصتی دیگر برای تحلیل و بررسی را می‌طلبد. طبعا اسم هر سریال در فرآیند تبلیغات و نیز ماندگاری پیش مخاطبان، تاثیری غیر‌قابل کتمان دارد. سوژه پرونده امروز هفت‌صبح اما واکاوی این موضوع نیست بلکه وجهی دیگر از ماجرا را نشانه گرفته است: بررسی سریال‌هایی که عنوان آنها برگرفته از شخصیت اصلی داستان است.

 

بهانه پرونده هم از انتشار سریال «آبان» می‌آید که فعلا چهار قسمت از آن منتشر شده است و توجهات را هم جلب کرده. همانطور که می‌دانید قصه سریال با محور اتفاقاتی که برای آبان اسفندیاری رخ می‌دهد، پیش می‌رود. حالا سوال مهم این است که بالاخره این بانوی زیبارو و با بهره هوشی بالا، از همسر جدا می‌شود یا نقشه‌ای دیگر در برابر یک پیشنهاد مالی اغواگر دارد.

 

در پرونده‌ای که پیش رو دارید، درباره نسبت نام این سریال و قصه آن نوشته‌ایم. همچنین دیگر محصولات خانگی با همین نگاه محک خورده‌اند تا هم وجه تسمیه آنها برجسته شود و هم یادمان بیاید هر اثر دارای چه کیفیتی بوده است. لازم به یادآوری است که پیش‌تر درباره وجه تسمیه سریال‌های تلویزیونی به بهانه پخش «فریبا» نوشتیم که البته صرفا آثاری با نام‌های زنانه را شامل می‌شد. این را هم اشاره کنیم که اسم سریال‌های زنانه خانگی به مراتب بیش از سریال‌هایی با عناوین مردانه است. از نظر کیفیت هم آثار برگرفته از اسم بانوان، وضعیتی بهتر دارند.

 

آبان/ لاله مرزبان

وجه تسمیه: نام ابتدایی سریال «پوکر» بود اما به «آبان» تغییر یافت. این اتفاق منطقی است چون زنی به همین اسم در کانون روایت داستان قرار دارد. آبان، یک نخبه است که دچار گرفتاری مالی شده. همسرش نیز بدهی بالا آورده. در همین اثنا، آبان با پیشنهاد مالی یک هلدینگ به ریاست فریبرز (شهاب حسینی) مواجه می‌شود که شرط عجیبی دارد و می‌خواهد از همسرش جدا شود. آبان اما مقاومت می‌کند و به همین خاطر در تحلیل‌های مختلف به عنوان یک بانوی عفیف، وفادار و قوی تعبیر شده. 

 

عملکرد بازیگر: نقش آبان اسفندیاری را لاله مرزبان ایفا کرده؛ کسی که پیش‌تر تجربه حضور در چند فیلم و سریال داشت که «بی‌همه چیز» و«نگهبان شب» مهم‌ترین آنها هستند. بعد از گذشت چهار قسمت از «آبان» باید اعتراف کرد لاله مرزبان انتخابی مناسب برای نقش اول سریال بوده. او ویژگی‌های متنوع شخصیت از عشق به همسر و فرزند، نخبگی، استقلال رای، ایستادگی مقابل پیشنهاد وسوسه‌آمیز و... را به درستی در بازی‌اش انعکاس داده است.

 

فرجام: هنوز تا پایان راه «آبان» ساخته رضا دادویی فاصله زیاد است. فعلا می‌توان گفت با یک سریال خوب با داستان همراهی‌برانگیز و ساختار استاندارد مواجه هستیم. اگر «آبان» با همین دست‌فرمان پیش برود، باید منتظر قرار گرفتن نام آن در میان سریال‌های شاخص خانگی بود. همچنین شهرت لاله مرزبان با این تجربه جدید افزون خواهد شد.

 

شهرزاد/ ترانه علیدوستی

وجه تسمیه: داستان سریال «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی در یک برهه مهم تاریخ معاصر ایران یعنی سال 1332 می‌گذشت. زمانی که محمد مصدق نخست‌وزیر شد اما کودتای 28 مرداد امید خیلی‌ها را ناامید کرد. در چنین فضایی، شهرزاد و نامزدش فرهاد هم نرد عشق می‌باختند و هم سری پر سودا از سیاست داشتند. دست روزگار، این دو را از هم جدا کرد و شهرزاد از روی اجبار به ازدواج قباد در آمد و... انتخاب نام «شهرزاد» برای سریال هم مرتبط با اسم شخصیت اصلی بود و هم ذهن را به سمت شهرزاد قصه‌گو می‌برد.

 

عملکرد بازیگر: ترانه علیدوستی چهره‌ای مطرح بود که به «شهرزاد» رسید. از همان قسمت اول مشخص شد حسن فتحی انتخابی شایسته انجام داده است؛ چون بازیگر زیبایی ظاهر و درون شخصیت را طوری نشان داد که مخاطب هم عشق فرهاد را باور می‌کرد و هم شیفتگی قباد را.

 

فرجام: «شهرزاد» محبوبیت ترانه علیدوستی را دوچندان کرد و حالا خیلی‌ها با شنیدن نام او بلافاصله یاد شهرزاد می‌افتند. این سریال در زمان پخش مورد استقبال فراوان قرار گرفت و حتی برخی حواشی روی جایگاه آن سایه نینداخت. جالب آنکه «شهرزاد» در کشورهای عربی و نیز کشور ترکیه مخاطب پیگیر زیادی به دست آورد. از این منظر هیچ کدام از سریال‌های خانگی صاحب چنین موقعیتی نیستند. کما اینکه تنها سریالی است که ترک‌ها نسخه اقتباسی‌اش را ساخته‌اند.

 

سیاوش/ میلاد کی‌مرام

وجه تسمیه: سیاوش ساقی (میلاد کی‌مرام)، کشتی‌‌گیر و قهرمان جهان است و نامزدش مرجان، نیاز به عمل پیوند کبد دارد. سیاوش به دلیل ناتوانی مالی در پرداخت هزینه‌‌های عمل نزد میلیاردری به نام نصرت (رضا کیانیان) می‌‌رود. نصرت از سیاوش می‌خواهد در ازای دادن پول با دخترش مارال (ترلان پروانه) عقد کند. این خلاصه داستان «سیاوش» ساخته سروش محمدزاده است که روشن می‌کند چرا سازندگان نام شخصیت اصلی مرد قصه را روی سریال گذاشته‌اند.

 

عملکرد بازیگر: میلاد کی‌‌مرام سال 99 که در «سیاوش» بازی کرد، نامی آشنا برای مخاطبان داشت. او همچنین پیش‌تر حضور در شبکه خانگی را با «ممنوعه» تجربه کرده بود. کی‌مرام در مجموع از عهده بازی در نقش سیاوش برآمد اما عملکردش را نمی‌توان چندان ویژه و متفاوت دانست. لحظات زیادی سراغ داریم که بازی‌اش شبیه تجربیات قبلی  می‌شد. خاصه در لحظاتی که می‌خواست بازی زیرپوستی و درونگرا ارائه دهد. مهمتر اینکه سیاوش نتوانست حس همراهی حداکثری را برانگیزد؛ حال آنکه موقعیت کاراکتر (زخم، غم، مرام و... ) چنین موقعیتی را در اختیار بازیگر قرار داده بود.

 

فرجام: «سیاوش» نقطه عطف کارنامه میلاد کی‌مرام نیست. چون اصلا خود سریال تبدیل به کاری ویژه نشد و موج ایجاد نکرد. «سیاوش» از حد متوسط فراتر نرفت و به‌رغم چند ویژگی خوب، لقب یک سریال خوب و ممتاز را به دست نیاورد.

 

داریوش/ هادی حجازی‌فر

وجه تسمیه: داریوش محسنی بعد از سال‌ها زندگی یواشکی در ترکیه، به ایران باز‌می‌گردد. پیش دختر و نوه‌اش می‌رود اما از دست رفقای سابق در امان نیست. او متهم به سرقت است ولی در ادامه مشخص می‌شود ماجرای نارو و پاپوش در میان بوده. در قسمت‌های ابتدایی که همه چیز حول زندگی ملتهب داریوش می‌گذشت، نام سریال «داریوش» توجیه‌پذیر می‌نمود. در قسمت‌های زیادی اما دیگران قهرمان قصه بودند و در نهایت خود داریوش در مرکز درام قرار گرفت و مشخص شد چرا این اسم برای سریال انتخاب شده.

 

عملکرد بازیگر: هادی حجازی‌فر به یکباره تبدیل به بازیگری مطرح و محبوب شد. او سال‌ها تلاش کرده بود و بالاخره مزد کوشش خود را گرفت. سرآغاز این اتفاق «ایستاده در غبار» است... حجازی‌فر آنقدر کار خوب در کارنامه دارد که انتظارها از او همواره بالاست. کاراکتر داریوش اما چیزی فراتر از تجربیات قبل نشد و عمده انتقادها به بازی‌اش از همین محل وارد آمد.

 

فرجام: فیلم-مجموعه «موقعیت مهدی» از هادی حجازی‌فر یک کارگردان شاخص ساخته بود. او در اولین تجربه سریال‌سازی برای شبکه نمایش خانگی یک داستان امروزی و تلخ را برگزید. «داریوش» حتما وجوه مثبت دارد اما کفه نقدهای منفی نسبت به آن در قیاس با نظرات مثبت سنگین‌تر است. از منظر بازیگری هم اشاره شد که حجازی‌فر گام بلند دیگری برنداشت و داریوش تبدیل به نقطه عطفه کارنامه‌اش نشد.

 

جیران/ پریناز ایزدیار

وجه تسمیه: حسن فتحی با سابقه‌ای که از ساخت آثار تاریخی مثل «روشن‌تر از خاموشی» داشت، این بار تصمیم گرفت سری به عصر قاجار و دوران پادشاهی ناصرالدین شاه بزند. داستان سریال «جیران» از جایی شروع می‌شود که خدیجه تجریشی در روستای خود سودای وصال با یار دارد. شاه افسرده حال قاجار برای تفرج به حوالی آن روستا می‌آید و عاشق دختر می‌شود. ادامه داستان شرح حضور خدیجه در دربار به عنوان زن صیغه‌ای شاه است. اسم او هم به یاد معشوق قبلی ناصر، به جیران تغییر می‌کند.

 

عملکرد بازیگر: پریناز ایزدیار با «ابد و یک روز» ستاره شد ولی در یک تصمیم هوشمندانه از تکرار نقش‌های مشابه پرهیز کرد. او که سابقه همکاری با حسن فتحی را داشت، در «جیران» نیز خوش درخشید و یک نقش خوب دیگر به کارنامه‌اش اضافه کرد.

 

فرجام: «جیران» از جمله سریال‌های طویل‌القسمت خانگی است که چند حاشیه از شکایت حقوقی و تعلیق پخش و ... از سرگذراند. این سریال دو جبهه موافق و مخالف به خود دید. دسته اول می‌گفتند چرا «جیران» روایتی ناقص از زندگی ناصرالدین شاه است و فقط حرمسرای «قبله عالم» مورد توجه بوده. به باور این دسته، خدمات پادشاه هم باید در سریال به شکل پررنگ به نمایش در می‌آمد. دسته دوم می‌گفتند با داستان و اتفاقات مختلف آن سرگرم می‌شوند... «جیران» جزو آثار متوسط کارنامه جناب فتحی است.

 

خاتون/ نگار جواهریان

وجه تسمیه: تاریخ مواد اولیه مناسبی در اختیار فیلمسازان قرار می‌دهد تا با دراماتیک کردن وقایع، هم روایتگر بخشی از تاریخ باشند و هم از جذابیت گذشته به نفع قصه بهره ببرند. تینا پاکروان در اولین تجربه سریال‌سازی خود‌، تصمیم گرفت سراغ تاریخ برود. حاصل این دورخیز ساخت عاشقانه‌ای در سال 1320 و در کشاکش اشغال ایران توسط نیروهای متفقین با تاکید‌ روی شخصیت زن اصلی داستان، یعنی خاتون بود. از این منظر نام «خاتون» برای سریال به درستی انتخاب شد.

 

عملکرد بازیگر: نگار جواهریان در قامت خاتون بختیاری ظاهر شد و توانست شمایل یک بانوی معترض و مقاوم را به تصویر بکشد. شخصیت او در نهایت تمثیلی از مام وطن شد و همین به تحسین‌ها نسبت به عملکرد بازیگر ضریب داد.

 

فرجام: بعد از «خاتون» جواهریان مادر شد و از فضای بازیگری فاصله گرفت. این سریال جزو کارهای خوب کارنامه اوست و حالا باید ببینیم با سریال بعدی یعنی «وحشی» چه خواهد کرد. تینا پاکروان هم در اولین گام سریال‌سازی نمره قبولی گرفت. دومین سریال او یعنی «تاسیان» بعد از دو قسمت اما محل جدال موافقان و مخالفان است. عده‌ای می‌گویند او قرائتی درست از اتفاقات تاریخی اواخر حکومت پهلوی ندارد‌ و همچنین باور دارند «تاسیان» یک محصول خوش رنگ و لعاب اما توخالی است. گروه اما می‌گویند این سریال جذاب و پرکشش است... برای قضاوت نهایی لازم است دست نگه داریم.

 

گیسو/ هانیه توسلی

وجه تسمیه: منوچهر هادی «گیسو» را در ادامه «عاشقانه» ساخت. در فصل اول، مهناز افشار نقش گیسو را بازی کرد و در سری دوم، هانیه توسلی جایش را گرفت که البته کتایون نام داشت. در واقع بعد از اینکه افشار از ایران رفت‌، سازندگان «عاشقانه» برای ساخت سری دوم آن به فکر بازیگر جایگزین بودند. آنها هانیه توسلی را جای مهناز افشار قرار دادند ولی با چهره‌ و نامی متفاوت. نام او ابتدا کتایون بود و در نهایت مشخص شد همان گیسو است که در فصل یک نمرده!

 

عملکرد بازیگر: هانیه توسلی صاحب کارنامه‌ای موفق است اما «گیسو» جزو آثار ضعیف او لقب گرفت. توسلی بعدا با فصل اول «زخم کاری» جبران کرد و نشان داد اگر شرایط مهیا باشد او استعداد قوام بخشیدن به نقش‌های خوب را دارد.

 

فرجام: بیراه نیست اگر «گیسو» را یکی از ضعیف‌ترین سریال‌های خانگی بدانیم. حتی ترفندها برای غافلگیر شدن مخاطب جواب نداد چون در میانه سریال همه چیز با چند سوال ساده لو رفت: چرا نام فصل دوم سریال «عاشقانه» شده «گیسو»؟ مگر شخصیت گیسو از قصه حذف نشد؟ چرا حالا که اسم هیچ کدام از شخصیت‌‌های سریال گیسو نیست، سازندگان اسم سریال خود را گیسو گذاشته‌اند؟ این دست پرسش‌ها باعث شد مخاطب با رغبت کمتر به تماشای «گیسو» بنشیند. در نهایت سریال به دلیل عدم حضور محمدرضا گلزار با یک پایان‌بندی بد تمام شد.

 

پردیس پورعابدینی/ گناه فرشته

وجه تسمیه: داستان از جایی شروع می‌شود که دختری به نام فرشته با دستان خونی در قاب قرار می‌گیرد. او تنها مظنون به قتل است اما پدر باور ندارد و با پافشاری، حامد را مجاب می‌کند تا وکیل دخترش شود. فرشته نقطه ثقل ماجراست چون درست در طرف دیگر پرونده مهتاب، همسر حامد به عنوان وکیل حضور دارد. آرام‌آرام کار بالا می‌گیرد و فرشته عاشق می‌شود و در زندان با حامد سر سفره عقد می‌نشیند. وانگهی، تا واپسین قسمت‌های سریال، مشخص نبود آیا فرشته مرتکب گناه شده است یا نه. پس عنوان سریال انطباق کامل با درونمایه‌اش دارد.

 

عملکرد بازیگر: پردیس پورعابدینی با سریال «آقازاده» صاحب شهرت شد. در آن سریال حامد عنقا نویسنده و تهیه‌کننده بود و در «گناه فرشته» کارگردان. پورعابدینی با این سریال هم موفق ظاهر شد و توانست حالات گوناگون شخصیت از غم، شکست، عشق و شادکامی را باورپذیر به تصویر بکشد. اینکه برخی از فرشته تنفر داشتند که چرا یک زندگی را به هم ریخته، حاصل بازی درست پورعابدینی است.

 

فرجام: سریال «گناه فرشته» یک درام روانشناختی درباره کنش آدم‌‌ها در شرایط مختلف است که تصمیمات‌‌شان اثری مستقیم بر زندگی خود و دیگران دارد. سریال همچنین اشاراتی به مسائل مختلف اجتماعی هم داشت و از قضا کنایه‌هایش جنجال آفرید.

 

نوبت لیلی/ پردیس احمدیه

وجه تسمیه: لیلی از طریق کتابی مرموز درمی‌‌یابد که او و خانواده‌‌اش تاکنون در زمان و مکان‌های بسیاری زیسته‌‌اند و اکنون نوبت لیلی است تا با رمزگشایی از کتاب و یافتن تابلوی ارزشمند نیاکانش دست به انتخابی بزند که به تمام این زندگی‌‌های زیسته معنا بدهد... واضح است چرا نام سریال روح‌الله حجازی «نوبت لیلی» است؟

 

عملکرد بازیگر: پردیس احمدیه در نقش یک دختری که شاد است و در ادامه با اتفاقات مرموز تبدیل به آدمی دیگر می‌شود، موفق عمل کرد.

 

فرجام: «نوبت لیلی» با وجود امتیازاتی مثل بازی‌‌های خوب، قاب‌‌بندی‌های چشم‌‎نواز و… نتوانست موج‌‌آفرین شود و خیلی‌ها با سریال همراه نشدند. دلیل اصلی به قصه گنگ برمی‌گشت تا جایی که پردیس احمدیه هم در یک مصاحبه معترض شد و توضیح داد: « وقتی 10 قسمت یک سریال به صورت تدوین شده آماده می‌‌شود، وقتی خط قصه را پس از آن 10 قسمت شاخ و برگ اضافه کرده و تغییر می‌‌دهید، آن هم قصه پیچیده‌‌ای مانند چیزی که ربط به جهان‌‌های موازی دارد {معلوم است مخاطب گیج می‌شود}. در پیش‌‌تولید نویسندگانی هستند که باید خیلی جاها را هماهنگ کنید و… چطور می‌شود که وسط فیلمبرداری یک سریال نه یک سینمایی، یکباره در خط اصلی قصه دست می‌‌برید.» در نهایت «نوبت لیلی» چون دیده نشد در کارنامه بازیگر هم علی‌السویه است.

 

گلشیفته/ مهناز افشار

وجه تسمیه: همین ابتدا یادآور شویم که با یک استثناء درباره سوژه گزارش مواجه‌ایم. یعنی گلشیفته اسم کوچک یک شخصیت در سریال بهروز شعیبی نیست؛ بلکه اشاره به فامیلی زنی به اسم راحله دارد. او همان کسی است که به عنوان رئیس دانشکده معماری مشغول فعالیت بود و متوجه شد پدر گلی دلگشا (نازنین بیاتی) مخالف تحصیل دخترش در تهران است. پس گلی را به خانه خود آورد و در ادامه پذیرای چند زن دیگر شد. از آنجا که راحله، با فامیلی‌اش در محل کار شناخته می‌شد، قرار دادن عنوان گلشیفته روی سریال منطقی بود.

 

عملکرد بازیگر: مهناز افشار نقش راحله گلشیفته را در حالی بازی کرد که چهره‌ای معروف بود. از قضا پخش «گلشیفته» همزمان شد با برخی حواشی زندگی شخصی و نیز دستمزد بالایش. از اینها که عبور کنیم، افشار در این سریال حضوری موفق داشت و شمایل یک زن مدیر که در عین حال هوای زنان دیگر را دارد ‌ خوب ایفا کرد.

 

فرجام: بعد از سریال ناتمام «عشق تعطیل نیست» و سریال نه‌چندان موفق «عاشقانه» سومین تجربه مهناز افشار از حضور در شبکه خانگی تبدیل به تجربه‌ای خوشایند در کارنامه‌اش شد. «گلشیفته» همچنین قصه‌ای روان و لحظات کمدی دلنشین داشت و مخاطبان وفاداری به دست آورد. این سریال اما تبدیل به بمب خانگی نشد و عنوان «متوسط» بهترین توصیف برای کیفیت آن است. کمی بعد هم افشار از ایران رفت.

 

 

 

کدخبر: ۵۷۵۸۵۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر