زیبارویی در چنگال گرگها | تحلیلی بر قسمت اول سریال «آبان»
قصه «آبان» حول شخصیت زنی به اسم آبان میچرخد. او یک نخبه در زمینه هوش مصنوعی است که ...
هفت صبح، منیژه خسروی| شبکه نمایش خانگی دوران نهچندان طولانی اما پر فراز و نشیبی را سپری کرده است. روزی که «قلب یخی» و «قهوه تلخ» در قالب سیدی سر از سوپرمارکتها درآوردند، کسی فکر نمیکرد یک دهه بعد، نیاز به خرید نسخه فیزیکی سریالها نیست و با کد اشتراک و اینترنت میتوان وارد دنیای فیلم و سریال و برنامه شد تا جایی که وقت برای تماشا کم بیاید.
در این سالها رقابت میان پلتفرمها داغ شده است اما خیلی از محصولات، حتی ضعیفتر از آثار تلویزیونی بودهاند. بارها هشدار داده شد که اگر دقت و وسواس از بین برود، شبکه خانگی به وضعیت نامطلوب تلویزیون دچار میشود و یک بازار مهم از دست میرود. در اوج ناامیدی ولی نشانههایی امیدوارکننده به چشم میآیند تا بتوان به هنر-صنعت خانگی دل خوش بود. نمونهاش «آبان» است که درست همزمان با وضعیت نهچندان مطلوب پلتفرمها به عنوان اولین محصول شیدا منتشر شده.
مورد اول| داستان چیست
قصه «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و نویسندگی امیرمحمد عبدی و پوریا کاکاوند، حول شخصیت زنی به اسم آبان میچرخد. او یک نخبه در زمینه هوش مصنوعی است که الگوریتمی برای سرمایهگذاری در بازارهای مالی طراحی کرده. در این بین آبان با مشکلی جدی مواجه میشود و آن بدهی چند میلیاردی به یک سرمایهگذار است که باید هر چه سریعتر تسویه کند؛ در غیر این صورت به زندان خواهد رفت.
همسرش نیز به عنوان یک معلم، بدهی کلان به مردی دیگر دارد و زندگی این زوج با محبت، گرفتار بحران مالی است. اولین امتیاز «آبان» این است که اتفاق بهقدر کافی در قسمت اول دارد. یعنی مخاطب با مسائل مختلفی مواجه میشود که سرگرمکننده هستند و مهمتر اینکه او را گیج و سردرگم نمیکنند.
شروع خیلی از سریالها معمولی است و بیشتر به مقدمهچینیهای خستهکننده میگذرد. «آبان» ولی به این دام نیفتاده است. این به معنای بینقص بودن فیلمنامه نیست و در چند لحظه، ریتم از بین میرود و همین امتیاز منفی برای سریالی است که در بخشهای زیادی، با مخاطب قرار گذاشته ضرباهنگ داشته باشد.
مورد دوم| شخصیت آبان
نام ابتدایی سریال «پوکر» بود و به درستی تغییر کرد و «آبان» شد. این، تازهترین سریال با وجهتسمیه زنانه است که یک بانو در محور درام حضور دارد. آبان اسفندیاری با بازی لاله مرزبان، صاحب همسر (امیر/ میرسعید مولویان) و فرزند است. زنی است زیبارو و با محبت که اجازه نداده سختیها او را از هدف دور کند. باهوش است و در مباحث و مسائل مختلف کم نمیآورد.
گذر آبان از روی اجبار به هلدینگ یک مرد متمول (فریبرز ثابت/ شهاب حسینی) میافتد؛ جایی که بابک (امین حیایی) نیز حضور دارد و بازوی اجرایی فریبرز است. اولین مسئلهای که سریال به مخاطب در این میزانسن میدهد، پلشتی مردان است و همین فرصتی فراهم میکند تا نجابت و اقتدار آبان ترسیم شود. لاله مرزبان که در فرآیند روایت، عملکردی تحسینشده دارد، در سکانس مذکور گل طلایی را میزند و راوی صادق شخصیت میشود.
به نظر میرسد، سریال زمینه شهرت مضاعف این بازیگر را فراهم خواهد کرد. و اما مهمترین ایراد مربوط به شخصیتپردازی آبان، جایی است که قرار ملاقات شبانه در شرکت را رد نمیکند. هرچند تصمیم او به خاطر عشق شدید به همسر است که گرفتار بحران مالی است؛
اما پیشتر به مخاطب القا شد، آبان زنی است با هوش که تصمیم عجولانه نمیگیرد. پس چرا صبر نکرد تا صبح شود؛ آن هم وقتی پی برده بود مردان هلدینگ چشم ناپاک هستند. در دنیای درام چنین مسائلی توجیهپذیر است اما سازندگان با دقت مضاعف میتوانستند جلوی چنین ایراداتی را بگیرند و علامت سوالهایی از این دست در ذهن مخاطب نکارند.
مورد سوم| دیگر شخصیتها
بر اساس آنچه در قسمت اول دیدیم، شخصیتها باورپذیر هستند؛ حتی اگر ضعفهایی در اجرا داشته باشند. مثلا برای شناخت کاراکتر فریبرز، همان بازی پوکر و چند دوئل ریز با آبان کفایت میکرد. تکرار ایده پرسش و پاسخهای دوپهلو اما مصداق زیادهروی بود. به بازی شهاب حسینی در نقش فریبرز ثابت هم اشاره کنیم که عملکردش قابل قبول است و بوی رقم خوردن یک اتفاق خوب دیگر در کارنامهاش به مشام میرسد.
امین حیایی، رگههایی از شخصیتهای پیشین را دارد و باید دید در قسمتهای بعد چقدر تفاوتها محسوس است. سهم میرسعید مولویان هم از قسمت یک بالا بود و در قامت مرد عاشق همسر و کسی که در چند موقعیت عجیب گیر میافتد، خوب عمل کرد. طبعا بخشی از موفقیت یا عدم موفقیت بازیگران، بستگی به عملکرد کارگردان دارد. در مجموع میتوان به رضا دادویی نمره قبولی داد که توانسته بازیهایی معقول از بازیگران بگیرد.
ضعف اصلی کارگردان «آبان» عدم یکدست بودن کیفیت برخی سکانسها است که گویی برای چند مورد وقت و انرژی بیشتری گذاشته و چند مورد مثل سکانس افتتاحیه در استخر را با عجله و کمدقتی گرفته. از یاد نبریم که دادویی در مجموع، توانسته فیلمنامه «آبان» را با جذابیتهای کافی تصویری کند تا جایی که امتیازات قسمت اول به مراتب بیشتر از نقاط ضعف آن است.
مورد چهارم | مسیر سخت
اصولا وقتی یک سریال در گام اول تحسین میشود، کاری سخت پیش رو دارد. باید دید «آبان» سیر صعودی دارد یا مثل سریالی چون «گردن زنی» سقوط خواهد کرد. درباره «آبان» باز هم میتوان نوشت که آن را موکول به قسمتهای بعدی میکنیم. این سریال دست روی سوژهای مهم و ملموس از بطن جامعه گذاشته که پیوندی مستقیم با معضلات اقتصادی، نامردیها و... دارد و در مقابل زنی است زیبارو و وفادار در میان گرگها. این کشمکش، علاوه بر جذابیت دراماتیک، حرفها با خود دارد.