افزایش فروش کتابهای بیمحتوا و تأثیرگذار اینفلوئنسرها
افزایش فروش کتابهای بیمحتوا و تأثیرگذار اینفلوئنسرها در ایران نشاندهنده چرخش نگرانکننده صنعت نشر به سمت محتوای کمعمق و سطحی است.
حانیه جهانیان: چرا باید اسم کتابت را بگذاری «نمیدونم چه کار میکنم ولی به درک!» یا مثلا بگذاری «عاشقتم!» به این اسمها دقت کردهاید؟ البته که مشت نمونه خروار است و گرنه کیست که نداند از نامههای یکخطدرمیان چارلی چاپلین به دخترش، قسمتهای منتشرنشده کتاب «شازده کوچولو» و جملاتی شنیدهنشده از روباه قصه گرفته تا راهکارهای حفظ سلامت دهان و دندان به نقل از پرفسور سمیعی، شبانهروز کف مجازی ما را بازی میدهند؟! گروههای خانوادگی، کانالهای پروکسی و حتی تبلیغات ریز و درشت مجازی این روزها تبدیل به فضایی برای انتشار هر گزاره دورریختنی شده. بدبختی اما اینجاست همین دورریختنیها را حالا باید به عنوان پرفروشهای کتابها، پشت ویترین کتابفروشیهای ایران ببینیم!
ماجرا چیست؟
جریان از این قرار است که بعضی ناشران ایرانی اخیراً سراغ ترجمه کتابهای بیمحتوای اینفلوئنسرهای خارجی رفتهاند؛ افرادی که مثل بعضی اینفلوئنسرهای وطنی نشستهاند و جملاتی لوس و سخیف را روی کاغذ ریختهاند تا به خورد مخاطبانشان بدهند! در هر صفحه از کتاب، یک تکجمله یا نهایتاً یک پاراگراف هم بیشتر ننوشتهاند! بدتر اینکه ناشران ایرانی در پیشگفتار ترجمه بعضی از این کتابها نوشتهاند آثار این نویسندگان از نوع «تخلیه ذهنی» و «ژورنالنویسی» هستند! درحالیکه مشخص نکردهاند بر اساس چه معیار روانشناختی یا نوشتاری، چنین ژانرهای مندرآوردی را به این نوع مبتذلنویسیها چسباندهاند. چراکه اغلب نویسندگان این کتابها بدون تجربههای ادبی یا تحصیلات روانشناختی، صرفا اینفلوئنسر هستند؛ مثلاً نویسندهای مثل آکیرا اهل کانادا یا ام. سوسا و ران لیم اهل آمریکا.
فروش بالا در ایران!
با یک جستوجوی ساده هم میتوانید به گوشهای از آمار فروش بالای کتابهایشان در ایران پی ببرید. کافیست سری به سکوهای مجازی فروش آنها بزنید. آخرین بررسیهای «هفت صبح» حاکی از آن است که کتاب «365 روز بدون تو» تنها در «دیجیکالا» با بیش از 100 بازدید در 24 ساعت اخیر، در سبد خرید بیش از 1000 نفر قرار گرفته و بیش از 100 نفر تنها از طریق همین نشر و سکوی مجازی آن را خریداری کردهاند. یا کتاب «سین زدی ولی جواب ندادی» که در سبد خرید بیش از 500 نفر قرار گرفته درحالی که تنها در 24 ساعت اخیر، بیشتر از 1000 بازدید داشته و در هفته گذشته بیش از 100 جلد از آن به فروش رفته.
یک میلیون بازدید؟!
اما این کتابها چطور در ایران تبلیغ شده؟ همین حالا اگر ایکس (توییتر سابق) را زیر و رو کنید، عکسی از جلد کتابی میبینید با عنوان «سین زدی ولی جواب ندای»! بالای عکس نوشته شده: «از بین 1 تا 150 یه عدد بگو، ببینی کتاب چی گفته بهت!» منشنها را تک به تک بخوانید، باورکردنی نیست؛ کمتر از 12 ساعت از انتشار این توییت گذشته و بیش از یک میلیون بازدید داشته! اگر هم به حسابهای کاربریشان سرک بکشید، ماجرا سخیفتر میشود. چون حسابهای کاربری که تا دیروز مینوشتند: «هزینه دیت اول با کیه؟!» حالا مبلغان فرهنگ و ادبیات فارسی شدهاند! کاش بفهمیم چرا و چطور پای این کاغذپارهها به صنعت نشر باز شده و در یک چشم بههم زدن با عکسی از صفحاتشان، مجازی را به تسخیر درآورده؟
نظر کتابفروشان
وقتی از کتابفروشها درباره میزان استقبال و فروش این نوع کتابها میپرسم، بعضی از آنها عنوان «مینیمال» رویش گذاشتهاند و از فروش بالایشان در 6 ماه اخیر میگویند. همگی هم در یک گزاره مشترکاند: «بیشترین فروش در حال حاضر، چند ماهی هست متعلق است به مجموعه ادبیات مینیمال!» اما کتابها را اگر تورق کنید، حتی نمیشود به آنها گفت «ادبیات»، چه رسد به «ادبیات مینیمال»! نقطه مشترکشان فقط این است که در هر صفحه کتاب، چیزی کمتر از 50 کلمه دیده میشود، با الهام از چتهای بهجامانده از یک رابطه عاشقانه ناتمام! بعضی ناشران دیگر ترجیح میدهند مجوعهای از این کتابها را در کنار هم به شکل وکیومشده بفروشند. کتابهایی که اغلب آنها نه خلاصه پشت جلد دارند و نه امکان ورق زدن! بیشتر شبیه نوعی بنجلفروشی شیک و ادکلنزده هستند تا خواننده نداند با چه نوع محتوای بیمحتوایی مواجه خواهد شد!
چه نوع محتوایی دارند؟
همانطور که اشاره کردیم، محتوای تمام این کتابها، مشتی جملات بیارزش است که گاهی از شدت بدیهی بودن آن تعجب میکنید. نوشتههایی که نه شعر هستند، نه قطعهای ادبی و نه حاوی جملاتی حکیمانه یا تفکربرانگیز و قابل تأمل. در واقع نوشتههایی هستند شبیه به هر چیزی که ممکن است شما به دوستتان در حال دعوا یا یک رابطه عاطفی ساده پیامک کنید!