یک، دو، سه... حالا بیخیال گیشه؟/ پروندهای درباره دنبالهسازی در سینمای ایران
همزمانی اکران فیلمهای «تگزاس3» و «خجالت نکش2» بهانهای شد تا بار دیگر سراغ بازخوانی یک تجربه در سینمای ایران برویم؛ کدام فیلمسازان مجاب به ساخت دنبالهای برای آثار موفق خود شدهاند؟ آیا دنبالهسازی در سینمای ایران تا به امروز جواب داده است؟
هفت صبح| «ما از همان ابتدا تگزاس را یک پنجگانه درنظر گرفته بودیم و صرفاً فروش خوب فیلمها منجر به این نشد که ما این روند را ادامه دهیم. درنتیجه ساخت «تگزاس۴» و «تگزاس۵» را هم در برنامه تولید خودمان داریم.» این بخشی از اظهارات سیدابراهیم عامریان، تهیهکننده تازهترین فیلم مسعود اطیابی است. تهیهکننده جوانی که به استناد همین اظهارنظر میتوان فهمید چقدر بر معادلات اقتصادی سینمای ایران اشراف پیدا کرده و چقدر حسابشده در حال فعالیت اقتصادی در این میدان است. دنبالهسازی شاید زمانی صرفا یک ایده اقتصادی برای حداکثر بهرهکشی از اعتبار یک برند در فرآیند اکران بود اما به نظر میرسد حالا چند سالی است که نگاهها به آن اصلاح شده. نکتهای که صحبتهای اخیر تهیهکننده «تگزاس3» را حائز اهمیت میکند هم همین است. اینکه تولید یک فیلم میتواند در همان مرحله ابتدایی طراحی پروژه در قالب چند قسمت، صورت بگیرد و اتفاقا در چنین شرایطی، هویت اقتصادی پروژه به موازات هویت سرگرمکنندگی و سینمایی آن، قوام پیدا میکند و یکی زیر سایه دیگری قربانی نمیشود.
اکران همزمان دو فیلم «تگزاس3» و «خجالت نکش2» بهانه خوبی بود تا بار دیگر سراغ بازخوانی تجربههای کارگردانان ایرانی در زمینه سریسازی برویم. هم فیلم تازه مسعود اطیابی و هم فیلم رضا مقصودی، امید بسیار زیادی برای رکوردزنی در گیشه دارند و پشتشان هم به توفیق قسمتهای قبلی آثارشان گرم است. اما باید منتظر ماند و بعد از چند هفته به این پرسش فکر کرد که آیا هر برند موفقی در گیشه، الزاما ظرفیت دنبالهسازی و تضمین توفیق قسمتهای بعدی را هم دارد؟
خجالت نکش| رضا مقصودی
رضا مقصودی از فیلمنامهنویسان شناختهشده در سینمای ایران بود که فیلم سینمایی «خجالت نکش» را بهعنوان اولین تجربه خود در عرصه کارگردانی به سرانجام رساند. مقصودی بهویژه در همکاری با کمال تبریزی، در مقطعی حضوری درخشان در میدان فیلمنامهنویسی داشت و نگارش آثار شاخصی همچون «لیلی با من است»، «مهر مادری» و «شیدا» او را به چهرهای معتبر در این عرصه تبدیل کرده بود. مقصودی البته در همکاری با تبریزی تجربههای شکستخوردهای همچون «همیشه پای یک زن در میان است» و «پاداش» را هم داشت اما در نگارش فیلمنامه اولین فیلم خود در مقام کارگردان موفق عمل کرد و خروجی کارش آنقدر به چشم مخاطبان آمد که او مجاب به دنبالهسازی برای آن شود.
اولینبار در جشنواره سیوششم فیلم فجر بود که «خجالت نکش» در بخش فیلماولیها پذیرفته شد و روی پرده رفت. فیلمی که هرچند شیرین بود و حین اکران مخاطبان را هم به خنده انداخت اما از نگاه بخش عمدهای از منتقدان و اصحاب رسانه، تناسبی با ویترین جشنواره فیلم فجر نداشت! بهرغم این بازخوردها اما برخی از ویژگیهای فنی فیلم مورد توجه داوران فجر قرار گرفت. در بخشهایی همچون بهترین بازیگر نقش اصلی و بهترین طراحی لباس توانست نامزد دریافت سیمرغ شود. رضا مقصودی هم در اولین گام کارگردانی خود توانست سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی فیلماول را از آن خود کند. فیلم بعدها در چرخه اکران عمومی هم حضوری متوسط داشت و چیزی در حدود 4 میلیارد و 700 میلیون تومان فروش کرد. در سالی که «هزارپا» بالغبر 4 میلیون مخاطب را به سینماها کشاند، سهم این فیلم تنها 500 هزار مخاطب بود اما «خجالت نکش» بعدها در پخش تلویزیونی و شبکه خانگی، گل کرد!
اکران قسمت دوم «خجالت نکش» از همین امروز چهارشنبه 16 خردادماه آغاز شده و هنوز نمیتوان درباره توفیق آن در گیشه حکم قطعی داد اما جالب است بدانید نزدیک به دو هزار مخاطب برای تماشای این فیلم از پیش بلیت تهیه کردهاند و دور از انتظار نیست که شاهد اوجگیری موج استقبال از آن، لااقل در هفتههای اولیه اکرانش باشیم. بهویژه که این فیلم احتمالا به دلیل تمرکز روی سوژه فرزندآوری میتواند از ظرفیتهای حمایتی برای تبلیغات هم بهرهمند شود. برگبرنده اصلی این فیلم هم استمرار حضور احمد مهرانفر و شبنم مقدمی در نقشهای اصلی است که در عنوان فرعی فیلم هم به شیرینی به نام کاراکتر آنها اشاره شده است؛ جدایی قنبر از صنم!
تگزاس| مسعود اطیابی
همراه شدن مسعود اطیابی با سیدابراهیم عامریان را به معنای واقعی کلمه میتوان آغاز فصل تازهای در کارنامه فیلمسازی او به حساب آورد. اطیابی که البته در همان گامهای اولیه ورود خود به سینما با کارگردانی «خروس جنگی» نشان داده بود به سینمای کمدی و مخاطبپسند علاقه دارد، بعد از ساخت همین فیلم «تگزاس» به تهیهکنندگی عامریان، بهکل مسیر فیلمسازیاش تغییر کرد و حالا تبدیل به یکی از سلاطین گیشه شده است. عامریان تهیهکننده جوان اما بهشدت خوشفکری است که قواعد حاکم بر بازار را بهخوبی میشناسد. او بعد از تهیهکنندگی، حالا دفتر پخش اختصاصی خود را هم راهاندازی کرده و این یعنی در ادامه مسیر احتمالا شاهد قدرتنمایی بیشتر او در گیشه خواهیم بود.
در همین پرونده به فیلم «خوب بد جلف» هم اشاره کردیم که در سال 95 ابتدا بهعنوان دنبالهای بر سریال موفق «پژمان» قرار بود ساخته شود اما بعدها به پروژهای مستقل تبدیل شد که تنها وجه اشتراکش حضور زوج جمشیدی و درخشانی در مرکز روایت آن بود. یک سال بعدتر، عامریان و اطیابی در حرکتی هوشمندانه آنها را به سمت خود جذب کردند و با تکیه بر محبوبیتشان، «تگزاس» متولد شد. فیلمی که همه قواعد سینمای بدنه در آن رعایت شده بود و از ابتدا هم مأموریت دیگری غیر از فروش در گیشه برای آن متصور نبودند. این فیلم عملکرد موفقی هم در گیشه داشت و بیش از 14 میلیارد تومان فروش کرد. داستان فیلم درباره دو رفیق به نامهای ساسان و بهرام بود که ناخواسته وارد بازی یک شبکه مخوف بینالمللی میشوند و دردسرهایی را رقم میزنند. بخشهایی از این فیلم هم به قاعده فیلمهای گیشهای در آن سالها، در خارج از کشور مقابل دوربین رفت.
ابراهیم عامریان به تازگی در گفتوگویی اعلام کرده که ساخت «تگزاس4» و «تگزاس5» هم قطعی است و این نشاندهنده این واقعیت است که این تهیهکننده کاربلد سینما، قصد ادامه درآمدزایی برمبنای این برند را دارد و میداند که ظرفیتهای آن به اتمام نرسیده. بعد از توفیق قسمت اول «تگزاس» اطیابی و عامریان با همان ترکیب سراغ «تگزاس2» رفتند و وقتی بازخورد مخاطب را دیدند، طبیعی بود که برای قسمتهای بعد هم دورخیز کنند. البته جمشیدی و درخشانی تصمیم گرفته بودند دیگر بهعنوان یک زوج کمدی، کارشان را ادامه ندهند اما حالا و با ساخت «تگزاس 3» میتوان گفت که آنها در تصمیم خود تجدیدنظر کردهاند. این فیلم همین روزها در حال رکوردشکنی در گیشه سینماهاست.
خوب، بد، جلف| پیمان قاسمخانی
فیلم سینمایی «چپ راست» را تا امروز میتوان آخرین حضور رسمیاش برپرده سینما بهعنوان بازیگر دانست اما پیمان قاسمخانی از آن چهرههایی است که فعالیتهای احتمالی آیندهاش هم در کانون توجه قرار میگیرد. مانند خبر احتمال ساخت قسمت دوم «سنپطرزبورگ» با نقشآفرینی او که هرچند شایعهای مجازی به نظر میرسید اما خیلیها از آن استقبال کردند. قاسمخانی بخش ویژهای از اعتبار امروزش را در عرصه فیلمنامهنویسی به دست آورده اما در میدان بازیگری و کارگردانی هم تجربههای موفقی را در کارنامه خود ثبت کرده است. اولین دورخیز او برای کارگردانی سینما همین فیلم «خوب، بد، جلف» بود و در شبکه خانگی هم سریال «روزی روزگاری مریخ» را هم نوشت و هم کارگردانی کرد.
جشنواره فیلم فجر، معمولا رویکرد خوبی به فیلمهای کمدی ندارد و کم نیستند کارگردانان باسابقهای که به این جمعبندی رسیدهاند که فیلمهای کمدی خود را بهتر است بدون حضور در جشنواره فجر و بهصورت مستقیم راهی پرده سینماها کنند. «خوب، بد، جلف» اما از کمدیهایی بود که رونمایی از آن در ویترین سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر با استقبال مواجه شد. اولین فیلم پیمان قاسمخانی در مقام کارگردان، موردپسند منتقدان و اصحاب رسانه قرار گرفت و در بخش بهترین فیلم جشنواره از نگاه تماشاگران هم لوح تقدیر به آن اهدا شد. «خوب، بد، جلف» اما یک برگ برنده مهم داشت. پژمان جمشیدی و سام درخشانی که پیشتر با طراحی پیمان قاسمخانی در سریال «پژمان» خوش درخشیده و تبدیل به زوجی محبوب شده بودند، در این فیلم ایفاگر نقش کاراکترهایی به نام خود بودند. دو بازیگر که قرار است در فیلمی به کارگردانی مانی حقیقی ایفای نقش کنند اما او را به مرز سکته و مرگ میرسانند!
«خوب، بد، جلف» اساسا قرار بود نسخهای سینمایی از سریال «پژمان» باشد اما محدودیتهای تلویزیون برای استفاده از این برند، باعث شد تجربهای مستقل را به خود بگیرد. قاسمخانی از ابتدا، طراحی یک سهگانه سینمایی را برای این داستان در ذهن خود داشت. به همین دلیل هم حتی خط داستانی اصلی فیلم در پایان قسمت اول، به سرانجام نرسید و وعده ساخت دنباله آن مطرح شد. «خوب، بد، جلف2» با عنوان فرعی «ارتش سری» در سال 98 ساخته شد و ساخت قسمت سوم آن، در سایه کرونا و تعطیلی فراگیر سینماها، به شبکه خانگی رسید. «خوب، بد، جلف؛ رادیو اکتیو» در واقع قسمت سوم این سهگانه سینمایی بود و عملکرد قابلقبولی هم در جذب مخاطب داشت.
ماجرای نیمروز| محمدحسین مهدویان
مهدویان این روزها بهشدت درگیر آمادهسازی فصل سوم «زخمکاری» است و بعد از بازخوردهای فصل دوم، خیلیها امید به اوج گرفتن مجدد روایت آن در فصل سوم دارند. محمدحسین مهدویان، در طول یک دهه، مسیر پرفرازونشیبی را طی کرده است. از زمانی که با «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» بهعنوان یک مستندساز و فیلمساز انقلابی شناخته شد تا امروز که فیلم توقیفی «شیشلیک» را در کارنامه خود دارد و پرکاریهایش در شبکه خانگی، جای فیلمسازیهای پشتبهپشتش در سینما را گرفته است. «ماجرای نیمروز» یکی از شاخصترین و پرواکنشترین تجربههای مهدویان در سینما محسوب میشود که نمیتوان از تأثیر نقشآفرینی درخشان بازیگران اصلیاش و بهطور خاص هادی حجازیفر و جواد عزتی در ماندگاری آن چشمپوشی کرد.
«ایستاده در غبار» هرچند در سایه سنگین رونمایی از «ابد و یک روز» نتوانست قدرتنمایی تاموتمامی در جشنواره فیلم فجر داشته باشد اما بخش قابلتوجهی از منتقدان آن را بهعنوان یک پدیده توصیف کردند و طبیعی بود وقتی بهفاصله یک سال بعد قرار بود فیلم تازهای از کارگردانش رونمایی شود، خیلیها کنجکاو بودند حاصل آن را ببینند. «ماجرای نیمروز» را محمدحسین مهدویان در چنین شرایطی روانه جشنواره فجر کرد و فیلم بهشدت با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. طیفی از مخاطبان از منظر محتوایی به آن پرداختند و از زاویه نگاه خود مهدویان و رویکردش را محکوم کردند و در مقابل عدهای با نگاه سینمایی، فیلم را تجربهای موفق در ژانر تریلر سیاسی و امنیتی برای سینمای ایران دانستند. فارغ از این واکنشها و دوقطبیها اما واقعیت این بود که فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» بهشدت توانست با مخاطبان بالقوهاش ارتباط برقرار کند و در فرآیند اکران عمومی هم آنها را به سالنهای سینما کشاند.
دنبالهسازی در سینمای ایران، سنتی است که غالبا کمدیسازان از آن استقبال میکنند و نمونههای چندانی از تجربه آن برای فیلمهای جدی، در دست نداریم. محمدحسین مهدویان اما دورخیزی هوشمندانه برای ثبت این تجربه در کارنامه خود داشت. او که بعد از «ماجرای نیمروز» فیلم «لاتاری» را ساخته بود تا نشان دهد در فضای معاصر و برپایه یک سوژه اجتماعی هم میتواند کارگردانی موفقی باشد، در گام بعدی «ماجرای نیمروز2» را با عنوان فرعی «رد خون» کلید زد. اصلیترین برگبرنده او برای ساخت این فیلم هم، همراهی بازیگران اصلی قسمت اول و مهمتر از آن، طراحی داستان بر مبنای «آینده آنها» نسبت به نسخه اولیه بود. «رد خون» البته نتوانست توفیق قسمت اول «ماجرای نیمروز» را تکرار کند.
گشت ارشاد| سعید سهیلی
سعید سهیلی در سال 85 فیلمی به نام «چهار انگشتی» را ساخت که بهرام رادان ایفاگر نقش اصلی آن بود و بسیار هم فیلم جدیای بود اما در چرخه اکران بهشدت شکست خورد. سه سال بعد، سهیلی فیلمی به نام «چهارچنگولی» با بازی جواد رضویان و رضا شفیعیجم را ساخت که گیشه را ترکاند! او صراحتا با اشاره به نامگذاری این فیلم، گفت میخواستم ثابت کنم فتح گیشه را بلدم! اما این فتح آنقدر زیر زبان او مزه کرد که بهطور کامل تبدیل به یک کمدیساز شد و در ادامه همین تجربه ساخت فیلمهای بفروش هم به سهگانه «گشت ارشاد» رسید. سهیلی در لابهلای این سهگانه فیلمهای جدی «کلاشینکف» و «ژن خوک» را هم کارگردانی کرد.
فیلم «گشت ارشاد» برای اولینبار در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و بیش از عناصر سینمایی به دلیل تابوشکنی در پرداختن به یکی از سوژههای حساس اجتماعی در کانون توجه قرار گرفت. این فیلم اما حاشیههای بسیاری را تجربه کرد. در مقطع اکران عمومی، «گشت ارشاد» با اعتراض خیابانی گروههای تندرو مواجه شد و مدیران وقت ارشاد هم بهصورت موقت آن را از پرده پایین کشیدند اما سرانجام فیلم به چرخه اکران بازگشت. در ادامه و زمانی که نوبت به عرضه فیلم در شبکه نمایش خانگی رسید، اینبار حجم بالای ممیزی بود که خبرساز شد! سعید سهیلی صراحتا اعلام کرد به دلیل حذفیاتی که به فیلم تحمیل شده، نسخه خانگی فیلم «گشت ارشاد» متعلق به او نیست! جالبتر اینکه انتشار همین نسخه سانسورشده در شبکه خانگی هم با اعتراض تندروها مواجه شد که خواستار توقیف کامل آن بودند. متأثر از همین حواشی اما فیلم با استقبال ویژه مخاطبان مواجه شد و فروش قابلتوجهی هم داشت.
از نظر اقتصادی، یکی از پردرآمدترین دنبالهسازیها در سینمای ایران همین «گشت ارشاد» بوده است. فیلمی که قسمت اول آن با نام «گشت ارشاد» منتشر شد و بهواسطه همین نامگذاری حاشیههایی هم داشت و به همین دلیل عنوان «ارشاد» از نام قسمتهای بعدی آن حذف شد. «گشت2» و «گشت3» هر دو فروش موفقی در گیشه داشتند و جزو تجربههای پولساز در کارنامه سعید سهیلی قرار گرفتند اما از منظر سینمایی این دو قسمت نتوانستند به اندازه قسمت اول در منظر نقد و بررسی قرار بگیرند و رسانهها هم بیشتر این دو قسمت را در زمره فیلمهای گیشهپسندی که صرفا با هدف درآمد اقتصادی به تولید رسیدهاند قرار دادند که خیلی هم متضاد با اهداف سازندگانش نبود!
رسوایی| مسعود دهنمکی
اکبر عبدی که سهم ویژهای در توفیق سهگانه «اخراجیها» هم داشت، در همکاری ویژه دیگری با مسعود دهنمکی، برند «رسوایی» را هم تبدیل به یکی از تجربههای موفق این کارگردان در گیشه کرد. مسعود دهنمکی که بعد از توفیق «اخراجیها» تبدیل به کارگردان محبوب مدیران شده بود، به سمت سریالسازی در قاب تلویزیون گرایش پیدا کرد و شاید پشتوانه همین تجربه برندهای موفق خود در سینما را هم به قسمتهای بعدی بکشاند. با این همه اما او در کنار اصرار بر طرح شعارهای مدنظر خود، همواره قواعد گیشه را هم به رسمیت میشناسد و به همین دلیل ابایی از به خدمت گرفتن بازیگرانی همچون نیوشا ضیغمی و الناز شاکردوست برای جذب مخاطب به سالن سینما نداشت.
«رسوایی» برخلاف انتظاری که مخاطبان از کارگردان «اخراجیها» داشتند، یک کمدی نبود و این میتوانست تبدیل به پاشنه آشیل فیلم در برقراری ارتباط با مخاطبان عام شود اما مسعود دهنمکی که پیشتر در روزنامهنگاری و مستندسازی، بهرهگیری از سوژههای ممنوعه برای جذب مخاطب را تجربه کرده بود، اینبار هم جای خالی خنده و شوخی در فیلمش را با اشارات ضمنی به مضامین ملتهب پر کرد. داستان فیلم درباره دختری به ظاهر بدکاره است که از سر اتفاق یک شب را در خانه روحانی معتمد محل میگذراند و همین اتفاق، زمینهساز شکلگیری شایعاتی درباره این روحانی میشود. کار به جایی میرسد که فیلمی منتسب به رابطه این روحانی با این دختر، در محل دست به دست میشود و بدخواهان این دو، نهایت تلاششان را برای سوءاستفاده از این موقعیت میکنند. حضور اکبر عبدی در نقش یک روحانی و قرار گرفتن الناز شاکردوست در نقش مقابل، بهترین ویترین را برای این قصه فراهم آورد و فیلم پرفروش شد.
مسعود دهنمکی بخش عمدهای از مضامین محبوب خود را از سخنرانیهای به یادگار مانده از عارفی به نام میرزا رجبعلی خیاط وام گرفته و حتی در همان قسمت ابتدایی «اخراجیها» هم تصویری از او را در فیلم گنجانده بود. کاراکتری که او در «رسوایی» خلق کرد را میتوان تصویر مجسمی از همین عارف دانست. «رسوایی2» از این منظر، ارتباطی با قسمت اول نداشت و تنها تلاشی بود تا بخش دیگری از مفاهیم موردنظر دهنمکی از زبان این کاراکتر شنیده شود. «رسوایی2» در فضایی فانتزی و تخیلی روایت شهری است که در آستانه یک زلزله بزرگ قرار دارد و حالا روحانی شهر میخواهد مردم را پیش از نزول بلا، به خود بیاورد؛ روایتی که توفیقی در گیشه نداشت.
نهنگ عنبر|سامان مقدم
آخرین قسمت از «افعی تهران» پخش شد تا یکی از موفقترین تجربههای سریالسازی سامان مقدم، به سرانجام برسد. کارگردانی توانمند که بهشدت گزیدهکار است و در هیچ عرصهای، نه سینما، نه تلویزیون و نه شبکه خانگی، برای پرکاری وسوسه نشده است. مقدم در سینما تجربههای جسورانهای همچون «پارتی» و «مکس» را در همان گامهای اولیه به ثبت رساند و در ادامه هم «صد سال به این سالها» را ساخت که طولانیترین دوره توقیف را در سینمای ایران تجربه میکند! این کارگردان هم در ساخت ملودرام و هم در عرصه کمدیسازی، کارنامهای آبرومند دارد اما بخش مهمی از توفیق «نهنگ عنبر» را باید به پای ترکیب بازیگران اصلیاش رضا عطاران، مهناز افشار و ویشکا آسایش نوشت.
هرچند سامان مقدم خودش «نهنگ عنبر» را یکی از بیحاشیهترین فیلمهای کارنامهاش میداند اما همین فیلم نه فقط به جشنواره فجر نرسید و غیبتش در جشنواره زمینهساز شایعاتی مبنیبر مخالفت شخص وزیر ارشاد وقت با آن شده بود، بعدها هم برای دریافت پروانه نمایش و اعمال ممیزیهای اعلامشده از سوی سازمان سینمایی، ناگزیر یک سال فرآیند اکران آن به تأخیر افتاد. وقتی فیلم سینمایی «فسیل» در اکران سال گذشته تبدیل به یک پدیده شد و فروشی رویایی را تجربه کرد، خیلی از صاحبنظران توفیق این فیلم را به فرمول جوابپس داده نوستالژیبازی در سینمای کمدی، مرتبط دانستند. فرمولی که موفقیت فیلمی مانند «نهنگ عنبر» تأثیر بسیار زیادی بر تثبیت آن طی دهه 90 و سالهای بعد از آن داشت. این فیلم سامان مقدم، روایتی تماشایی از دهه 60 و خاطرات تلخ و شیرین آن سالها با نگاهی طنزآمیز داشت و مقدم که پیشتر در «مکس» شوخی با مسائل جدی را تجربه کرده بود، اینجا هم موفق ظاهر شد.
فیلم «نهنگ عنبر» در سال 94 و در شرایطی که سایه اکران عمومی فیلم عظیم «محمد(ص)» بر گیشه سینماها سنگینی میکرد، توانست به دومین فیلم پرفروش سال تبدیل شود و این توفیق قابل توجهی برای یک فیلم کمدی بود. اما باید دو سال میگذشت تا سامان مقدم از قسمت دوم آن رونمایی کند. «نهنگ عنبر2» با نام فرعی «سلکشن رویا» در سال 96 روانه پرده سینماها شد و توانست فروشی بالغبر 20 میلیارد تومان را هم تجربه کند و تبدیل به یکی از دنبالههای سینمایی شود که قسمت دوم آن، نزدیک به دو برابر قسمت اول مخاطب داشت. اصلیترین امتیاز «نهنگ عنبر2» هم ادامه قصه قسمت اول و حفظ ترکیب اصلی کاراکترهای محبوب و بازیگرانش بود.
اخراجیها|مسعود دهنمکی
همزمانی ایام نوروز و رمضان امسال، فرصتی بود که با تلاش مدیران تلویزیون تبدیل به یک تهدید تمامعیار شد و بازهم پای سریالهای شعارزده و مدعی معناگرایی را به کنداکتور سیما باز کرد. «رستگاری» به کارگردانی مسعود دهنمکی یکی از همین سریالها بود که با نگاهی تاریخمصرفگذشته سراغ مقوله مرگ و جهان پس از مرگ رفته بود. ساختههای دهنمکی حالا دیگر حتی برای پروپاقرصترین طرفدارانش هم جذابیتی ندارد و بهنظر میرسد این کارگردان فرمول جادویی خود برای جذب مخاطب را گم کرده است! همان فرمولی که زمانی با تکیه بر آن «اخراجیها» را تبدیل به جدیترین مدعی گیشه سینماها کرد و حتی با قسمت دوم آن توانست رکوردهای تاریخی سینمای ایران را جابهجا کند.
مسعود دهنمکی زمانی که برای کارگردانی اولین فیلم بلند سینمایی خود دورخیز کرد، چهرهای بهشدت جنجالی در عرصه مطبوعات بهحساب میآمد که بهواسطه کارگردانی مستندهای جنجالی همچون «فقر و فحشا» یا «کدام استقلال، کدام پرسپولیس» نسبتی هم با سینما و کارگردانی پیدا کرده بود. بااین همه اما زمانی که «اخراجیها» در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، کیفیتی فراتر از انتظارها داشت تا جایی که برخی فیلم را متعلق به محمدرضا شریفینیا میدانستند و شایعه شده بود که او فیلم را برای دهنمکی، درآورده است! اصلیترین برگبرنده فیلم یکی ترکیب بازیگران اصلی بود و دیگری فرصتی بود که این کارگردان پرحاشیه برای عبور از برخی خطوط قرمز پیدا کرد. شوخی با دفاع مقدس پیشتر در سینمای ایران تجربه شده بود اما مرز این شوخیها در «اخراجیها» کیلومترها جابهجا شد! فیلم بعد از حضور جنجالی در فجر، توانست در اکران نوروزی همان سال روی پرده برود و فروشی رویایی را در گیشه تجربه کند.
قسمت اول فیلم سینمایی «اخراجیها» آنقدر مورد استقبال قرار گرفت که هر فیلمسازی را میتوانست برای دنبالهسازی وسوسه کند. «اخراجیها2» هم از دنبالههایی در سینمای ایران محسوب میشود که توانسته بیش از قسمت اول فروش داشته باشد و مخاطبان را به سالن سینما بکشاند. دهنمکی اما در ساخت قسمتهای دوم و سوم «اخراجیها» گامبهگام از فضای قصهگویی و قهرمانپردازی قسمت اول فاصله گرفت و بهصورتی هیجانزده سراغ مضامین شعاری رفت تا جایی که همان طرفداران قسمت اول، قسمت سوم را یک شکست تمامعیار برای این فیلمساز و برند پرفروشش در سینما توصیف کردند. اصلیترین پاشنهآشیل این سهگانه هم عدم پایبندی کارگردان به منطق شخصیتپردازی و بیتناسب بودن رفتار کاراکترها با سابقه ذهنی مخاطبان بود.