خود دانی، ولی نرو...!
روایت مهاجرت در سینمای ایران.
روزنامه هفت صبح، محمد صابری| ترک وطن، به هر بهانه و در هر شرایطی، اصلا تصمیم سادهای نیست. حتی آنها که در مساعدترین شرایط و صرفا با هدف برداشتن گامهای بلندتر در زندگی به منظور رسیدن به رویاهایی بزرگتر قدم در مسیر آن میگذارند، خیلی زود، در استواری انگیزههایشان، ترکهایی از تردید خودنمایی میکند و همین تردیدها هستند که گاهی صورت یک افسردگی عمیق را به خود میگیرند.
اینها واقعیتهایی است که نمیتوان وقتی صحبت از «مهاجرت» میکنیم، نادیدهشان بگیریم. اما سوی دیگر این ماجرا هم میشود منطق مهاجرت. به این معنا که بالاخره وقتی حتی در چارچوب اصول دینی و اعتقادی، در مقاطعی نه فقط صحبت از مهاجرت شده که به آن توصیه هم میشود، یعنی این تصمیم گاهی میتواند پشتوانهای مستحکم از منطق و استدلال هم داشته باشد و اینگونه نیست که یکسره بتوان با تکیه بر تصویری کراپ شده از نیمه خالی لیوان، آن را نکوهید و به هر آنکه در آستانه تجربهاش قرار دارد، انذار داد.
این همان رویکردی است که سینمای ایران بهصورت جدی طی چهار دهه اخیر دنبال کرده است. فیلم «هاوایی» تازهترین نمونه از هشدارهای سینمای ایران درباره مقوله مهاجرت است. فیلمسازان بسیاری طی چهاردهه گذشته، در ژانرها و قالبهای داستانی مختلف، سراغ سوژه مهاجرت رفتهاند و اگر بخواهیم فصل مشترکی برای آنها پیدا کنیم همین «هشدار» است. آنچه در این پرونده مرور کردهایم، تنها 10 نمونه شاخص است و قطعا اگر میخواستیم همه فیلمهای مرتبط با مهاجرت را فهرست کنیم، این دو صفحه، کفاف پروندهمان را نمیداد!
آدم برفی/ داود میرباقری/ 1373
فیلم سینمایی «آدم برفی» را داود میرباقری در سال 1373 با نقشآفرینی اکبر عبدی، پرویز پرستویی، داریوش ارجمند، مهدی فتحی و آزیتا حاجیان کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
یکی از جذابترین و تماشاییترین فیلمهای سینمایی ایران با موضوع مهاجرت را داود میرباقری در اولین گام ورود خود به عرصه کارگردانی سینما ساخت آن هم با حمایت حوزه هنری بهعنوان یکی از نهادهای کلیدی در جریان تولید محصولات سینمایی در دهه 70 که البته امضایش نتوانست جلوی حواشی فیلم را بگیرد. فیلم در سال 73 در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد اما خیلی زود به محاق توقیف رفت. اصلیترین چالش مدیران سینمایی با فیلم هم برسر زنپوشی اکبر عبدی بود که برای آن مقطع سینمای ایران، تابوشکنی محسوب میشد.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
داود میرباقری خودش معتقد است به واسطه حاشیههایی که برای «آدم برفی» در مقطع رونماییاش در جشنواره رقم خورد، حرف اصلی فیلم شنیده نشد. فیلم در سالهای ابتدایی دهه هفتاد و در شرایطی که تب مهاجرت در کشور در حال اوج گیری بود، ساخته شد و طبیعتا ایده محوریاش هم هشدار درباره فراگیری این تب بود. کاراکتر اصلی فیلم با بازی اکبر عبدی، برای رسیدن به آرزوی مهاجرت، حتی از جنسیت و مردانگی خود هم میگذرد اما سرانجام با سرابی مواجه میشود که برای خلاصی از آن، راهی جز بازگشت نیست.
واکنشها به فیلم چه بود؟
اغلب فیلمهایی که در مقطعی مهر توقیف بر پرونده آنها نشسته، تبدیل به پرمخاطبترین فیلمهای سینمای ایران شدهاند و «آدم برفی» هم یکی از همین آثار است. فیلمی که بعید است ایرانیای آن را ندیده باشد و نه فقط در مقطع اکران عمومی که در بازپخش چندباره از تلویزیون، مخاطبان میلیونی به تماشای آن نشستهاند. فیلم فقط در چرخه اکران رسمی، بالغبر 5 میلیون مخاطب داشته اما مخالفان این فیلم هم مخالفان سرسختی بودهاند. گزارشهای مربوط به حمله به سینماهای اکرانکننده فیلم، بهوضوح قدرت این جریان مخالف را نشان میدهد.
نکته ویژه
مهمترین نکته درباره «آدم برفی» جایگاه و اعتبار کارگردانش است. میرباقری خودش اذعان دارد که اگر شرایط متفاوتی برای اکران این فیلم رقم نمیخورد و بهتعبیری دچار سوءبرداشت نمیشد، احتمالا او مسیری متفاوت را در عرصه فعالیت حرفهای پیموده بود و ناگزیر از این میزان فاصله گرفتن از سینما نمیشد. او بعد از این فیلم، تنها «ساحره» و «مسافر ری» را در سینما کارگردانی کرد.
مرد آفتابی/ همایون اسعدیان/ 1374
فیلم سینمایی «مرد آفتابی» را همایون اسعدیان در سال 1374 با نقشآفرینی اکبر عبدی، حمید جبلی و فاطمه معتمدآریا کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
یکی از شاخصترین واکنشهای سینمای ایران به موج مهاجرت به ژاپن در دهه هفتاد همین فیلم همایون اسعدیان است. فیلمی که در سال 74 ساخته شد و اسعدیان در دومین گام ورود خود به عرصه کارگردانی آن را ساخت. این فیلم در بخش فیلمهای اول و دوم جشنواره فجر چهاردهم، توانست کاندیدای بهترین فیلم شود و حمید جبلی و عبدالله اسکندری هم در بخشهای بازیگری و چهرهپردازی موردتوجه داوران قرار گرفتند. در مجموع «مرد آفتابی» حضور موفقی در جشنواره فجر داشت و در فرآیند اکران عمومی هم موردتوجه قرار گرفت.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
مانند اغلب فیلمهای مرتبط با مهاجرت در سینمای ایران، «مرد آفتابی» هم روایت خود را بر پایه استیصال مالی و مشکل معیشتی بنا کرده است. فیلم از جایی آغاز میشود که حمید و اکبر با نقشآفرینی حمید جبلی و اکبر عبدی، وارد جریان یک رقابت عشقی میشوند و به دلیل سرخوردگی، برای کسب درآمد بیشتر، تصمیم به مهاجرت به ژاپن میگیرند. بخش عمدهای از فیلم هم روایت مصائب این دو در خارج از کشور است. آنها هرچند در عین رقابت، هوای یکدیگر را هم دارند اما هر دو در موقعیت غربت قرار میگیرند.
واکنشها به فیلم چه بود؟
از نظر دستگاه فرهنگی و نگاه حاکم بر جریان تولیدات سینمایی در آن سالها، فیلم «مرد آفتابی» روایتی کاملا استاندارد و در چارچوب از مقوله مهاجرت داشت. به همین دلیل هم فیلم در ویترین جشنواره فجر قدر دید اما در اکران عمومی چندان موفق عمل نکرد و تنها در حدود 220 هزار مخاطب را به سالنهای سینما کشاند. «مرد آفتابی» زمانی که در کنداکتور پخش شبکههای تلویزیونی قرار گرفت، بهصورت ویژهتر دیده شد و مخاطبان گستردهتری هم پیدا کرد. واکنشها نسبت به فیلم غالبا مثبت بود و مخاطبان هم با آن ارتباط برقرار کردند.
نکته ویژه
ویژهترین نکته درباره فیلم سینمایی «مرد آفتابی» ترکیب بازیگران آن است. اکبر عبدی که یک سال پیشتر در فیلم جنجالی «آدم برفی» درخشیده بود، اینبار هم نقش اصلی را برعهده داشت و در کنار او حمید جبلی و فاطمه معتمدآریا قرار گرفته بودند که آن زمان از چهرههای محبوب سینما محسوب میشدند. غلامحسین لطفی و رضا بابک هم از چهرههای حاضر در فیلم بودند.
ارتفاع پست/ ابراهیم حاتمیکیا/ 1380
فیلم سینمایی «ارتفاع پست» را ابراهیم حاتمیکیا در سال 1380 با نقشآفرینی حمید فرخنژاد، لیلا حاتمی، امیر آقایی و گوهر خیراندیش کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
بیراه نیست اگر «ارتفاع پست» را یکی از متفاوتترین آثار در کارنامه ابراهیم حاتمیکیا بدانیم. فیلمی که قطعا در دسته آثار معترض این فیلمساز قرار میگیرد و روایتی تلخ هم از سرانجام کاراکترهایش دارد. فیلم اقتباسی از یک خبر واقعی بود. خبر تلاش یک کارگر جنوبی برای هواپیماربایی با هدف نجات خودش و خانوادهاش از وضعیت معیشتیای که در سالهای پس از جنگ در منطقه جنوب به آنها تحمیل شده بود. حاتمیکیا همین موقعیت دراماتیک را با همراهی اصغر فرهادی تبدیل به فیلمنامه «ارتفاع پست» کرد.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
اگر نگاه نمادین فیلم را هم نادیده بگیریم، بازهم نمیتوان پایانبندی فیلم را بینسبت با نگاه کارگردان به مقوله مهاجرت دانست. هواپیمایی که قرار است مرکبی برای تحقق رویاهای یک جمع شود، سرانجام سقوط میکند و وجه نمادین ماجرا آنجاست که آنها سر از ناکجاآباد درمیآورند. ابراهیم حاتمیکیا که در تجربههای دیگر کارنامه خود هم علاقهمندیاش به نمادپردازی را نشان داده است، اینبار هم کاراکترهایی که سودای مهاجرت در سر دارند را در وضعیت نمادین راهی ناکجاآباد میکند اما حواسش هست که در طول روایت، به آنها برای این تصمیم حق بدهد.
واکنشها به فیلم چه بود؟
«ارتفاع پست» واکنشهای عجیبی را تجربه کرد تا جایی که حتی از تریبون نماز جمعه تهران، همزمان با اکران عمومی این فیلم در سینماها، حملات تندی به آن صورت گرفت و خطیب نماز جمعه هشدار داد که این فیلم نظام جمهوری اسلامی ایران را به یک هواپیمای در حال سقوط تشبیه کرده است! برخلاف این سوءبرداشتهای عجیب اما فیلم در جشنواره فجر بهطور همزمان مورد تحسین داوران و مخاطبان قرار گرفت و سیمرغ بهترین فیلم و سیمرغ تماشاگران را از آن خود کرد. فیلم همچنان از آثار تأثیرگذار حاتمیکیا محسوب میشود.
نکته ویژه
«ارتفاع پست» تنها همکاری ابراهیم حاتمیکیا با اصغر فرهادی بهعنوان دو کارگردان شاخص از دو دنیای فکری کاملا متفاوت محسوب میشود که اشاره کردیم با اقتباس از یک پرونده واقعی به تصویر درآمد. نکته ویژه اینکه کاراکترهای اصلی این ماجرا که به جرم اقدام به هواپیماربایی در زندان به سر میبردند، دو دهه بعد یعنی در سال 1400 با درخواست حاتمیکیا و موافقیت رئیس قوه قضائیه از زندان آزاد شدند.
بغض/ رضا درمیشیان/ 1390
فیلم سینمایی «بغض» را رضا درمیشیان در سال 1390 با نقشآفرینی بابک حمیدیان، باران کوثری و مهران رجبی کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
رضا درمیشیان بعد از کارگردانی چند فیلم کوتاه و مستند، در سال 90 اولین فیلم بلند سینمایی خود یعنی همین «بغض» را کارگردانی کرد. فیلمی که رونمایی از آن در جشنواره سیام فیلم فجر، مورداستقبال منتقدان و مخاطبان جشنوارهای هم قرار گرفت اما همزمان برخی جزئیات محتوایی آن حساسیتهایی را هم به همراه داشت. درمیشیان در این فیلم تلاش کرد تا سبک متفاوتی از کارگردانی را که با تدوین سریع و قاببندیهای نامتعارف، همراه بود، تجربه کن و در ادامه مسیر فیلمسازی خود هم همین سبک و سیاق را در پیش گرفت.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
بابک حمیدیان و باران کوثری دو بازیگر اصلی فیلم هستند که نقش دو جوان مهاجر ایرانی را ایفا میکنند که بهصورت اتفاقی در ترکیه با هم مواجه شده و دلبسته یکدیگر میشوند. خلاصه داستان رسمی فیلم، با این جمله آغاز میشود؛ «بغض، داستان تلخ مهاجرت است» و همین مقدمه بهخوبی نشان میدهد که فیلم چه دیدگاهی درباره مهاجرت دارد. برهمین مبنا هم از ابتدا قابل پیشبینی است که قرار است دو کاراکتر اصلی دست به اقداماتی بزنند و در موقعیتی قرار بگیرند که سرشان به سنگ خورده و متوجه سراب بودن رویای مهاجرت شوند.
واکنشها به فیلم چه بود؟
اشاره کردیم که رونمایی فیلم در جشنواره سیام فیلم فجر، با استقبال مواجه شد. بهخصوص از سوی منتقدانی که به استناد ساختار روایی متفاوت فیلم و تلاش درمیشیان برای فضاسازی بصری خاص در آن، فیلم را نویدبخش تولد فیلمسازی متفاوت در سینمای ایران قلمداد میکردند. بازی باران کوثری در فیلم از نگاه داوران جشنواره لایق نامزدی شناخته شد و در مجموع فیلم توانست رونمایی موفقی در فجر داشته باشد اما این توفیق، پشتوانه مناسبی برای اکران عمومی آن نشد و تنها 68 هزار مخاطب را در سال 91 به سینماها کشاند.
نکته ویژه
فیلم سینمایی «بغض» شروع خوبی برای رضا درمیشیان در عرصه کارگردانی بود که در گامهای بعدی با فیلمهای «عصبانی نیستم» و «لانتوری» میتوانست متضمن شکلگیری سینمای خاصی با امضای او باشد، اما در همین آثار هم گامبهگام بیشتر به سمت شعارزدگی گرایش پیدا کرد و آنقدر در این ویژگی تندوتیز شد که فیلم آخرش یعنی «مجبوریم» تبدیل به یک بیانیه تمام عیار شده است!
برلین منفی هفت/ رامتین لوافی/ 1390
فیلم سینمایی «برلین منفی هفت» را رامتین لوافی در سال 1390 با نقشآفرینی مصطفی زمانی و مسعود رایگان کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
هر چند رامتین لوافی در سال 86 فیلمی با عنوان «آرام باش و تا هفت بشمار» را کارگردانی کرده بود اما این فیلم «برلین منفی هفت» بود که نامش را در میان اهالی رسانه و سینما برسر زبان انداخت. فیلمی که در جشنواره سیام فیلم فجر رونمایی شد و اتفاقا بهعنوان یکی از آثار شاخص مورد حمایت مدیران سازمان سینمایی هم روی پرده رفت. فیلم سروشکلی پرهزینه داشت و بخش عمدهای از آن در کشور آلمان مقابل دوربین رفته بود، اما فضای سرد و ضعف در شخصیتپردازی، مانع از درخشش فیلم شد.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
فیلمی که بهصورت رسمی بهعنوان محصول پیگیری بخشی از سیاستهای کلان وزارت ارشاد معرفی میشود، طبیعتا نمیتوان از آن انتظار خروجیای غیرمنطبق با شعارهای رسمی را داشت. «برلین منفی هفت» هم در کنار دیگر روایتهای سینمای ایران با محوریت مهاجرت، نگاهی تلخ به این مقوله دارد و پیام محوری آن را میتوان هشدار درباره سرانجام مهاجرت دانست اما ویژگی متفاوت فیلم، قرار دادن دوربین در میان مهاجرانی است که ناگزیر از این انتخاب بودهاند و تنها محدود به مهاجران ایرانی هم نیستند. فیلم روایتی از وضعیت تراژیک مهاجران خاورمیانهای در اروپاست.
واکنشها به فیلم چه بود؟
فیلم در جشنواره سیام فیلم فجر توانست در 9 رشته نامزد دریافت سیمرغ شود و برای حامد ثابت در بخش بهترین موسیقی و محمدرضا دلپاک در بخش بهترین صداگذاری، شکار سیمرغ را هم به همراه داشت. «برلین منفی هفت» رونمایی موفقی در جشنواره فیلم فجر داشت که البته خاستگاه دولتی آن در این دستاورد بیتأثیر نبود. بهخصوص که فیلم از منظر روایت و شخصیتپردازی منتقدان جدی داشت اما به نظر میرسد برای مسئولان فجر، نکته مهمتر پایبندی فیلم به «پیام ضدمهاجرت» بوده و باید از این منظر تجلیل میشد!
نکته ویژه
عنوان «فیلم فاخر» شاید امروز دیگر اعتباری در ادبیات مدیران سینمایی نداشته باشد اما زمانی حکم یک شعار راهبردی را داشت! جواد شمقدری در دوره مسئولیت خود اعتقاد ویژهای به ساخت فیلم فاخر داشت و «برلین منفی هفت» یکی از پروژههایی بود که در سال 90 به عنوان فیلمهای فاخر مورد حمایت سازمان سینمایی درباره آثاری همچون «استرداد» و «عقاب صحرا» نامش درج شد!
لاتاری/ محمدحسین مهدویان/ 1396
فیلم سینمایی «لاتاری» را محمدحسین مهدویان در سال 1396 با نقشآفرینی ساعد سهیلی، هادی حجازیفر، زیبا کرمعلی و نادر سلیمانی کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
بعد از دو فیلم «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» محمد حسین مهدویان نیاز به تجربهای متفاوت داشت تا آثارش در قالب شکل خاصی از فیلمسازی مرتبط با تاریخ معاصر، کلیشه نشود. «لاتاری» همان فیلمی بود که مهدویان میخواست بسازد تا علاقهاش به سوژههای اجتماعی را عیان کند. فیلم روایتی تکاندهنده و تلخ داشت و به همین دلیل بازخوردهای متفاوتی را هم پس از رونمایی در جشنواره شاهد بود. مهدویان در این فیلم هم از همه عوامل فنی فیلمهای قبلیاش بهره گرفت. بهرغم تغییر فضای داستان، دست به ترکیب برنده تیمش نزد.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
از منظر به تصویر درآوردن سراب مهاجرت، فیلم «لاتاری» یکی از عریانترین و بیپرواترین هشدارهای سینمایی محسوب میشود. دو کاراکتر اصلی داستان از ابتدا سودای مهاجرت در سر دارند و در مناسبات عاشقانهشان همواره تصویری رویایی از زندگی در «جای دیگر» میسازند اما تراژدی زمانی عیان میشود که پای شبکهای سوءاستفادهگر به داستان باز میشود. شبکهای که با قصد سوء بهدنبال بهرهکشی از دختران علاقهمند به مهاجرت، در قالب قاچاق آنها به خارج از کشور دارد. نوشین، با بازی زیبا کرمعلی، با فریب به دام این شبکه میافتد و جانش را از دست میدهد.
واکنشها به فیلم چه بود؟
بلافاصله بعد از رونمایی از «لاتاری» در کاخ جشنواره فجر، واکنشها به آن کلید خورد. عدهای صراحت مهدویان در بهتصویر درآوردن یک انتقام از عاملان قاچاق دختران ایرانی به کشورهای عربزبان منطقه را ستودند و در مقابل گروهی دیگر بهواسطه همین تصویر، فیلم و نگاه مهدویان را در این فیلم به فرمولهای فیلمفارسی در سینمای پیش از انقلاب مطابقت دادند. مهدویان البته صراحتا تأیید کرد که ابایی از استفاده از این فرمولها نداشته و همه قواعد فیلمفارسی را هم ناپسند نمیداند. «لاتاری» مورد بیمهری داوران فجر قرار گرفت اما عملکردش در اکران قابلقبول بود.
نکته ویژه
یکی از نکات ویژه درباره شکلگیری ایده فیلم «لاتاری» در ذهن مهدویان، نقش محسن چاوشی در آن است. مهدویان گفته است که بعد از شنیدن قطعه «مسلخ» از محسن چاوشی ذهنش درگیر سوژه قاچاق دختران ایرانی به کشورهای عربی شده و تصمیم به ساخت این فیلم گرفته است. این قطعه چاوشی تا مدتها ممنوعالانتشار بود اما بعدها با نام «دبی» در فضای مجازی منتشر شد.
کار کثیف/ خسرو معصومی/ 1396
فیلم سینمایی «کار کثیف» را خسرو معصومی در سال 1396 با نقشآفرینی پدرام شریفی، شاهرخ فروتنیان و لوون هفتوان کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
خسرو معصومی در نیمه نخست دهه هشتاد، سهگانهای را کارگردانی کرد که جایگاه مهمی در کارنامهاش دارد. سهگانهای که با «رسم عاشقکشی» آغاز شد و به «باد در علفزار میپیچید» منتهی شد. او در این سهگانه سراغ سوژه تقابل انسان و طبیعت رفت اما در هر سه روایتگر کاراکترهایی بود که در موقعیت یک «قربانی» قرار میگرفتند. با همین نگاه او در میانه دهه 90 سراغ سوژه مهاجرت رفت و «کار کثیف» را هم با محور قرار دادن یک قربانی در بستر داستان روایت کرد که در سیوششمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
خسرو معصومی در نشست خبری فیلمش در جشنواره جمله قابل تأملی گفت و تأکید کرد نام فیلم را «کار کثیف» گذاشته تا بتواند برای آن راحتتر مجوز ساخت و نمایش دریافت کند! اشاره معصومی به مشغلهای است که کاراکتر اصلی فیلم برای رفع مشکل معیشتی سراغ آن میرود. فرهاد به دلیل مشکل مالی سراغ فروش مشروبات الکلی میرود و منجر به مرگ گروهی از مهمانان یک عروسی میشود. او برای گریز از این موقعیت است که تصمیم به فرار از کشور و به تعبیری مهاجرت خانوادگی به ترکیه میگیرد و میرود!
واکنشها به فیلم چه بود؟
میتوان گفت در نگاه معصومی، مهاجرت بیشتر یک بستر برای پرداختن به مضمون «فریب» و مهمتر از آن «فقدان اعتماد» در روابط انسانی بوده است. فرهاد کاراکتر اصلی فیلم است که تصمیم به مهاجرت به ترکیه میگیرد اما به دلیل بحرانهایی که با آن مواجه میشود، در میانه رفتن و ماندن، سرگردان میشود. فیلم بهوضوح در راستای همان نگاه هشدارآمیز نسبت به مهاجرت در سینمای ایران است. شاید معصومی تلاش داشته در زیرلایههای آن نکاتی را درباره روابط انسانی بگنجاند اما در مجموع، حرف اصلی فیلم همین انذار از رفتن است.
نکته ویژه
«کار کثیف» مانند اکثر فیلمهای خسرو معصومی برپایه یک پایانبندی غافلگیرکننده طراحی شده بود و لااقل از منظر فیلمنامه و خط اصلی داستان میشد این پایانبندی را اصلیترین ویژگی متمایز فیلم دانست. مرگ ناگهانی کاراکترهای بیگناه، ایده غیرمنتظرهای است که البته در اجرا ناکام مانده است و میتوان سکانس پایانی را ناموفقترین سکانس فیلم در اجرا دانست! این فیلم تنها 16 هزار مخاطب را به سالن سینما کشاند.
مطرب/ مصطفی کیایی/ 1398
فیلم سینمایی «مطرب» را مصطفی کیایی در سال 1398 با نقشآفرینی پرویز پرستویی، الناز شاکردوست، محسن کیایی و مهران احمدی کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
از ابتدای امسال و به بهانه توفیق غیرمنتظره فیلم «فسیل» در ثبت رکوردهای تاریخی، رسانههای بسیاری به این سوژه پرداختهاند که در چند سال اخیر، شوخی با نوستالژی گذشته، حسابی در سینما جواب داده و گویی مخاطبان از این سبک خاطرهبازی با گذشته، لذت میبرند. «مطرب» هم یکی از مصادیق به توفیق رسیدن برپایه همین فرمول از فیلمسازی محسوب میشود. فیلمی که مصطفی کیایی آن را کارگردانی کرد و پرویز پرستویی، ایفای نقش اصلی آن را برعهده گرفت. آن هم با داستان خواننده قبل انقلابی که تن به مهاجرت نداده است.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
«مطرب» دو خط داستانی مرتبط با مهاجرت دارد. یکی مربوط به کاراکتر اصلی یعنی ابراهیم خوشلحن است که خوانندهای کابارهای بوده و هرچند با وقوع انقلاب، ناگزیر از تحقق آرزوهایش در این حوزه ناکام مانده اما هیچگاه حاضر به مهاجرت از کشور نشده است. خط دیگر داستان اما مربوط به پسر ابراهیم است که برای رسیدن به آرزوهایش مهاجرت کرده اما مطابق همان فرمول «سراب مهاجرت» به هیچ چیز نرسیده است. کیایی تلاش بسیاری داشته است که در فیلم خود نگاهی یکسویه به مهاجران نداشته باشد اما «وطن» را در برابر «جای دیگر» تکریم میکند.
واکنشها به فیلم چه بود؟
فیلم سینمایی «مطرب» در سالی روی پرده رفت که در پایانش کابوس کرونا، همه سینماها را به محاق تعطیلی کشاند و از این منظر میتوان آن را یکی از آخرین فیلمهای پرفروش سینمای ایران تا پیش از مواجهه با این بحران توصیف کرد. فیلمی که در همان هفتههای اولیه اکران عمومی خود توانست عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از رقیب خود یعنی «هزارپا» گرفته و برصدر این جدول تکیه بزند. مخاطبان عام بهشدت از فیلم استقبال کردند و میتوان گفت واکنشها نسبت به آن در مجموع مثبت بود.
نکته ویژه
یکی از اتفاقات عجیب درباره «مطرب»، کشمکش طولانیمدت میان مصطفی کیایی در مقام تهیهکننده و کارگردان این فیلم با سینماداران بود. سینماها در پایان سال 98 با بحران کرونا و تعطیلی مواجه شدند و به همین دلیل خیلی از سینماداران توان تسویه حساب با صاحبان آثار را نداشتند. کیایی این مجادله را به فضای رسانه کشاند و در سال 99 صراحتا گفت هنوز پول فروش «مطرب» تسویه نشده است!
ستارهبازی/ هاتف علیمردانی/ 1399
فیلم سینمایی «ستاره بازی» را هاتف علیمردانی در سال 1399 با نقشآفرینی فرهاد اصلانی، علی مصفا و شبنم مقدمی کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
جشنواره سیونهم فیلم فجر، بیتردید یکی از متفاوتترین دورههای این رویداد محسوب میشود. دورهای که متأثر از شرایط کرونایی سال 99 تعداد آثار متقاضی حضور بسیار پایین بود و به همین دلیل همه فیلمهای متقاضی، بدون طی کردن فرآیند انتخاب، مورد داوری قرار گرفتند و فیلمهایی در ایام جشنواره روی پرده رفتند که حداقل در یک رشته نامزد شده باشند! یکی از این فیلمها همین «ستارهبازی» بود که در دوبخش بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین چهرهپردازی نامزد جایزه شده بود. هاتف علیمردانی این فیلم را در کانادا ساخته است.
نگاهش به مهاجرت چه بود؟
ایده محوری فیلم «ستارهبازی» بازنمایی سرنوشت مهاجران است. خانواده مهاجری که در فیلم به تصویر درآمده، خانوادهای کاملا از هم فروپاشیده است و شخصیت اصلی فیلم یعنی دختر این خانواده، چنان شرایط روحی از هم گسیخته و ناپایداری دارد که دست به اقداماتی غیرمنتظره میزند. فیلم تلاش بسیاری دارد که ریشه این مشکلات را در تعارض و تضاد فرهنگی میان دو کشور نشان دهد و البته بهعنوان چاشنی از عنصر اعتیاد هم نهایت بهرهبرداری را کرده است. در مجموع این فیلم را هم میتوان یک هشدار به مهاجران دانست.
واکنشها به فیلم چه بود؟
در میان فیلمهایی که در سیونهمین جشنواره فیلم فجر روی پرده رفتند، بیشترین بازخورد منفی را همین فیلم «ستاره بازی» از اصحاب رسانه و منتقدان دریافت کرد. فیلم هرچند ایده محوری تکاندهندهای دارد اما در ساختار و شخصیتپردازی اصلا نتوانسته است ایده خود را تبدیل به یک داستان کند. «ستارهبازی» که تهیهکننده باسابقهای همچون علی سرتیپی داشت، در فرآیند اکران عمومی هم موفق عمل نکرد. این فیلم که همچنان اکران محدودش در برخی سینماها ادامه دارد، از اول شهریورماه امسال روی پرده رفته و تاکنون کمتر از 70 هزار مخاطب داشته است.
نکته ویژه
بهرهگیری از ایدهای مستند برای ساخت فیلم داستانی معمولا جذاب است اما به همان اندازه ریسک هم تلقی میشود. «ستارهبازی» برمبنای یک داستان واقعی ساخته شده و حتی از این تمهید بهره گرفته است که در بخشهایی از فیلم صدای ضبطشده کاراکتر واقعی، روی فیلم شنیده میشود اما علیمردانی نتوانسته این ایده دراماتیک و در عین حال مستند را به یک فیلم موفق تبدیل کند.
هاوایی/ بهمن گودرزی/ 1400
فیلم سینمایی «هاوایی» را بهمن گودرزی در سال 1400 با نقشآفرینی امیر جعفری، امین حیایی و ریحانه پارسا کارگردانی کرد.
از فیلم چه میدانیم؟
اخبار اولیه فیلم با نام «رقصنده» مخابره میشد و براساس روایت کارگردان، نام اولیه فیلمنامهاش «قاتل بروسلی» بوده است! فیلم «هاوایی» جزو آن دسته فیلمهای سینمای ایران است که نه فقط اکران که فرآیند تولیدش در سایه سنگین کرونا دچار اختلال شد. این فیلم که در سال 98 مراحل پیشتولید را سپری کرده بود، زمانی که عوامل برای نوروز 99 قصد عزیمت به خارج را داشتند، به دلیل فراگیری کرونا همه مرزها بسته شد و به تبع آن پروژه هم معلق ماند تا در سال 1400 شرایط اتمام فیلم مهیا شد.
نگاهش به مهاجرت چیست؟
داستان فیلم «هاوایی» درباره یک ورزشکار رشته بوکس است که امیر جعفری نقش آن را ایفا میکند و قصه از جایی آغاز میشود که او به دلیل سرخوردگی در مسابقات داخلی تصمیم به مهاجرت به خارج از کشور میگیرد و برای رسیدن به این مقصد، از دوست قدیمیاش با بازی امین حیایی کمک میگیرد. نگاه فیلم به مقوله مهاجرت کاملا منطبق با قرائت رسمی است و مشخصا در زمینه ورزشکاران مهاجر، فیلم با صراحت کلام تمام، تصویری فریبخورده و در بهترین حالت نادم و پشیمان از آنها ارائه میکند.
واکنشها به فیلم چیست؟
وقتی خبر رسید که با دستور مستقیم وزیر ارشاد قرار است فیلم «هاوایی» در حین اکران عمومی، مجدد مورد بازبینی و احیانا سانسور قرار بگیرد، برخی رسانهها این خبر غیرمنتظره را زمینهسازی برای توقیف فیلم قلمداد کردند اما به اعتراف بهمن گودرزی، این فیلم حتی برای یک دقیقه هم از پرده سینماها پایین نیامد و کل آن خبرسازی درباره بازبینی مجدد، تبدیل به کمپینی تبلیغاتی برای فروش بیشتر فیلم شد. اشتغال کاراکتر اصلی به رقاصی، برای درآمدزایی در خارج، بیش از اصل مقوله مهاجرت در فیلم، بازتاب پیدا کرده است.
نکته ویژه
شاید جالب باشد بدانید فیلم «هاوایی» با تمام حواشی مربوط به تولید و اکرانش، فیلمنامه اولیهای داشته است که امضای آرش قادری پای آن است. فیلمنامهنویسی که احتمالا سریال «گاندو» را از او به یاد دارید و همین شبها هم سریال امنیتی «ترور» با قلم او در حال پخش از تلویزیون است. نگاه فیلم «هاوایی» به مهاجرت ورزشکاران هم بیتناسب با نگاه امنیتی این آثار نیست.