نمایش قدرت در دو قاب

سه انقلاب صنعتی و سه تعریف تازه از قدرت
هفت صبح| میدان تیانآنمن در پایتخت چین روز سوم سپتامبر ۲۰۲۵ مملو از سربازان منظم، تانکهای براق و موشکهایی بود که آسمان را شکافتند تا «روز ملی پیروزی» را با شکوهی تمام جشن بگیرند. در کنار شی جینپینگ، رهبران روسیه و کره شمالی حضور داشتند که تصاویر آن بلافاصله در شبکههای جهانی دستبهدست شد.
ترامپ هم در واکنشی که در شبکه اجتماعی خود منتشر کرد، طعنهای آشکار به حضور پوتین و کیم جونگاون در کنار شی زد و یادآور شد که آمریکا برای آزادی چین در جنگ جهانی بهایی سنگین پرداخته است. او نوشت: «لطفا گرمترین درودهای من را به ولادیمیر پوتین و کیم جونگاون، در حالی که علیه ایالات متحده آمریکا توطئه میکنید، برسانید.»
این جدال کلامی و نمادین، نقطهای تازه در رقابت دیرینه شرق و غرب گشود. تنها یک روز بعد، در آن سوی جهان، دونالد ترامپ رهبران بزرگترین شرکتهای فناوری آمریکا از جمله بیل گیتس، مارک زاکربرگ و سَم آلتمن را به کاخ سفید دعوت کرد تا در ضیافتی دوستانه حضور یابند. دو گردهمایی، با فاصلهای اندک، دو نمایش از قدرت را به تصویر کشیدند. چین با اتکا به زرادخانه و گذشتهای نظامی و آمریکا با تمرکز بر آیندهای دیجیتال سعی کردند نمایی از نگرش به قدرت را به نمایش بگذارند.
سه انقلاب صنعتی؛ سه تغییر پارادایم
برای درک عمق این تقابل، باید به تاریخ بازگشت. جهان تاکنون سه انقلاب صنعتی را تجربه کرده است، هر کدام تغییری بنیادین در شیوه زیست بشر و تعریف قدرت ایجاد کردند. انقلاب صنعتی اول با زغالسنگ و ماشین بخار آغاز شد. خطوط راهآهن جهان را به هم متصل کرد و قدرت امپراتوریها بر اساس توان استخراج و جابهجایی منابع تعریف میشد.
در این دوران کشورهای توسعهطلب انرژی خود را از زغال سنگ میگرفتند و آن را بر بستر خطوطآهن به جریان میانداختند تا با سرعت بیشتری جهان را درنوردند. انقلاب صنعتی دوم با نفت و گاز، موتور احتراق داخلی، هواپیما و کشتیهای مدرن همراه شد. سرعت جابهجایی انسان، کالا و داده افزایش یافت و برتری جهانی در اختیار کشورهایی قرار گرفت که به انرژیهای فسیلی و شبکههای حملونقل تسلط داشتند.
خودروهای درونسوز قلب تپندهای برای تغییر در شیوه زندگی مردمان بود. جادهها، آزادراهها، بزرگراهها در سراسر جهان گسترده شدند و انسان توانست با سرعت بالاتری روی کره خاک حرکت کند. شیوهزندگی، سیاستورزی، اقتصاد و مناسبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به طور کامل تغییر کرد. انقلاب صنعتی سوم با سنسورها، اینترنت اشیا، انرژی خورشیدی و کلاندادهها رقم خورد.
اکنون نه زغالسنگ و نه نفت، بلکه الگوریتمها و شبکهها از منابع اصلی قدرت هستند. در این بستر، هوش مصنوعی، سایبراتک و جنگهای اینترنتی تهدیداتی نو به بار آوردهاند. در هر سه مرحله، قدرت سیاسی و نظامی با تحولات فناورانه گره خورد. اگر روزی تانک و توپ سرنوشت جنگها را تعیین میکردند، امروز سرورها و دادهها همان نقش را ایفا میکنند.
شرق و غرب؛ دو روایت از قدرت
در رژه پکن، قدرت هنوز بر حسب موشک و صفوف نظامی تعریف میشود هرچند چین از حضور در عرصههای نوین فناوری غافل نیست. با این حال رژه نظامی روز سوم سپتامبر تا اندازهای یادآور دوران جنگ سرد است؛ جایی که اتحاد جماهیر شوروی نیز از نمایشهای مشابه برای تثبیت جایگاه خود بهره میگرفت. چین با پیوند زدن خود به رهبران کشورهایی که در تقابل با آمریکا هستند، نشان داد که هنوز سلاح و همپیمانی نظامی میتواند امنیت و قدرت بیاورد.
در مقابل، ضیافت شام کاخ سفید با حضور رهبران سیلیکونولی، تصویری دیگر از قدرت ساخت. آمریکا که بزرگترین ناوگان نظامی جهان را در اختیار دارد در واکنش به قدرتنمایی نظامی چین بخشی از توان نرمافزاری خود را به رخ کشید تا اعلام کند در کنار توان نظامی قدرت در جهان آینده بر بستر نوآوری فناورانه تعریف میشود. پیوند میان دولت و شرکتهای فناوری، این پیام را به جهان مخابره کرد که آینده جهان در دستان کدها و الگوریتمهاست.
چرا این تقابل مهم است؟
تفاوت نگاه چین و آمریکا، درواقع تقابل دو جهانبینی است. چین اعلام کرد ضمن حضور در دنیای فناوریهای مدرن توانمندی نظامی همچنان میتواند معادلات جهانی را تغییر دهد؛ آمریکا نیز اعلام کرد در کنار توانمندی نظامی، آینده متعلق به کسانی است که دادهها و فناوری را در کنترل دارند.
این دو نگاه پیامدهای گستردهای دارد. اگر مسیر چین غالب شود، رقابتهای نظامی شدت خواهد گرفت و خطر درگیریهای مسلحانه بیشتر میشود. اگر مسیر آمریکا برتری یابد، جهان به سمت تنشهای فناورانه و سایبری میرود؛ رقابتی که شاید خون کمتری بریزد، اما جانهای بیشتری را به خطر میاندازد و امنیت و حریم خصوصی میلیاردها نفر را تهدید خواهد کرد.
درسهایی از تاریخ
تجربه انقلابهای صنعتی نشان داده است که هیچ قدرتی نمیتواند تنها با اتکا به ابزارهای گذشته در آینده باقی بماند. بریتانیا که با انقلاب صنعتی اول بر جهان تسلط یافت، در انقلاب دوم جایگاه خود را به آمریکا واگذار کرد. این الگو هشدار میدهد که حتی چین، با همه پیشرفتهای نظامیاش، حضوری قدرتمند در عرصه فناوریهای نوین دارد و همپای رقبا حرکت میکند و اگر غیر از این باشد ممکن است در درازمدت جایگاهش را از دست بدهد. همانطور که آمریکا، اگر فقط بر فناوری تکیه کند و از بُعد نظامی غافل بماند، در مواجهه با چالشهای امنیتی آسیبپذیر خواهد شد.
قطبیسازی جهان
مشکل زمانی آغاز میشود که سیاستمداران این ابزارها را در خدمت اهداف کوتاهمدت خود قرار دهند. رهبران میتوانند با برگزاری رژهها یا ضیافتها، برای ملتهایشان نمایش قدرت برپا و مشروعیت خود را تقویت کنند. اما تاریخ نشان داده است که چنین بهرهبرداریهایی اغلب تنشها را بیشتر کرده و جهان را به سمت قطبیسازی سوق داده است.
اگر تقابل میان دو نگاه شرق و غرب از سطح نمادین فراتر رود و به سیاست عملی تبدیل شود، پیامدهای خطرناکی در پی خواهد داشت که افزایش بیاعتمادی میان کشورها، رقابتهای تسلیحاتی یا سایبری از جمله آنهاست و در نهایت تهدیدی برای ثبات جهانی به شمار میآید. این همان خطری است که از دل سه انقلاب صنعتی میتوان دریافت؛ اینکه فناوری یا سلاح، اگر به جای خدمت به بشر، ابزار قدرتطلبی سیاستمداران شود، جهان را در معرض بحرانهای تازه قرار خواهد داد.
شام فناوری یا رژه نظامی
رژه پکن و شام کاخ سفید، دو رویداد ساده نبودند؛ بلکه دو نشانه از یک تقابل عمیق تاریخی بودند. در جهانی که همواره میان ابزارهای سخت و نرم قدرت در نوسان بوده است. بشر با هر انقلاب صنعتی، نهتنها ابزارهای تازهای یافته، بلکه تهدیدات تازهای نیز تجربه کرده است و اگر سیاستمداران این ابزارها را فقط برای نمایش قدرت به کار گیرند، خطر آن است که جهان بار دیگر در چرخهای از رقابتهای پرهزینه و بیپایان گرفتار شود.