چین در چهار راه هستهای خاورمیانه

حملات آمریکا و اسرائیل به سایتهای هستهای ایران، تعادل پکن میان تجارت و امنیت را برهم زد
هفت صبح| رویدادهای تابستان امسال در خاورمیانه، با اوجگیری تنش اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران، نقطه عطفی خطرناک برای دیپلماسی هستهای جهانی رقم زد. زمزمه بازگشت تحریمهای «اسنپبک» سازمان ملل علیه ایران در ۲۵ اکتبر (مهرماه)، شکاف جدی در رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای را آشکار کرده و این وضعیت، چین را بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی نظم چندقطبی نوظهور، با معضلاتی تازه روبهرو کرده است.
چین طی دو دهه گذشته تلاش کرده تا میان اصول منع اشاعه و منافع اقتصادی و انرژی خود توازن برقرار کند. توافق برجام در سال ۲۰۱۵ فرصتی برای گسترش سرمایهگذاریهای چین در ایران و تقویت نقش آن در حل بحرانهای هستهای ایجاد کرد. با این حال، رویکرد «ابهام استراتژیک» پکن در قالب حمایت از حق فناوری هستهای صلحآمیز همراه با مخالفت با تسلیحاتی شدن، در عمل آن را در برابر انتقاد غرب قرار داده و نقش میانجیگرانهاش را پیچیده کرده است.
حملات نظامی آمریکا و اسرائیل به سایتهای هستهای ایران در ژوئن ۲۰۲۵، این تعادل را بههم زد. موضعگیری دیپلماتیک صریحتر چین، از محکومیت حملات تا حمایت از «حق دفاع ایران»، نشاندهنده چرخشی نسبی در سیاست این کشور بود. با این حال، اقداماتی فراتر از بیانیههای سیاسی دیده نشد و پکن ابتکار عملی برای بازگرداندن ایران به مسیر شفافیت هستهای ارائه نکرد.
فروپاشی نظارت بینالمللی و سناریوهای نگرانکننده
پس از حملات، ایران همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تعلیق و دسترسی بازرسان را محدود کرد. دو شرط تهران برای از سرگیری همکاری، ذیل تضمین امنیت زیرساختهای هستهای و به رسمیت شناختن حق غنیسازی با مخالفت عملی جامعه جهانی مواجه شد. خروج بازرسان آژانس، عملاً آخرین رشته نظارت بر برنامه هستهای ایران را قطع و جهان را نسبت به وضعیت توانمندیهای تهران «کور» کرد.
دو پرسش کلیدی آینده را شکل میدهد؛ اول اینکه آیا آژانس میتواند بار دیگر به سایتهای کلیدی ایران دسترسی یابد؟ و دوم آنکه، ایران ممکن است از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای خارج شود؟ سناریوی خروج، به معنای تغییر بنیادی در معماری کنترل تسلیحات جهانی خواهد بود. در همین حال، ارزیابیهای امنیتی آمریکا نشان میدهد حملات اخیر احتمالاً فقط تأخیر در برنامه هستهای ایران ایجاد کرده و آن را نابود نکرده است.
در داخل ایران، برنامه هستهای همچنان نماد حاکمیت و غرور ملی تلقی میشود. مقامات ارشد برادامه غنیسازی بهعنوان «حق غیرقابل مذاکره» تأکید دارند. این موضع، همراه با تنشهای فزاینده منطقهای، احتمال آغاز مسابقه هستهای در خلیج فارس را افزایش میدهد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز نشانههایی از تمایل به توسعه ظرفیت غنیسازی در صورت عبور ایران از مرزهای معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای نشان دادهاند.
انتخابهای دشوار چین در چهارراه هستهای
بحران اخیر، آسیبپذیری چین نسبت به مسیرهای تأمین انرژی خود، بهویژه در تنگه هرمز را برجسته کرده است. در صورت تشدید درگیری، نهتنها جریان نفت، بلکه سرمایهگذاریهای کلان طرح کمربند و جاده در خاورمیانه در معرض تهدید قرار میگیرد. پکن اکنون با پرسشی راهبردی روبهرو است که آیا همچنان به نقش «شریک تجاری بیطرف» پایبند بماند یا به سمت مداخله فعالتر در دیپلماسی هستهای منطقه حرکت کند؟
چین برای حفظ تصویر خود بهعنوان قدرتی مسئول و چندجانبهگرا، نیازمند اقدامی فراتر از لفاظی است. همکاری با کشورهای خلیج فارس در چارچوبهای تازه، ازجمله ایجاد بانک سوخت هستهای منطقهای، سرمایهگذاری مشترک در برنامههای غیرنظامی تحت نظارت آژانس و راهاندازی مجمع گفتوگوی عدم اشاعه میتواند هم خطر گسترش را کاهش دهد و هم جایگاه پکن را در معماری امنیتی خاورمیانه ارتقا دهد.
با نزدیک شدن به مهلت اعمال دوباره تحریمهای سازمان ملل، پکن باید مسیر خود را روشن کند. حمایت از تحریمها میتواند به حفظ باقیمانده معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای کمک کند اما روابط با ایران را به خطر میاندازد. مخالفت با آن، پیامی از حمایت ضمنی از مسیر هستهای ایران مخابره خواهد کرد. عدم تصمیمگیری، پرهزینهترین گزینه است چرا که بحران هستهای میتواند از نقطه بازگشت عبور کند.
در نهایت، جنگ ۱۲ روزه نشان داد که استراتژی سنتی چین برای مدیریت ریسک هستهای، دیگر کافی نیست. اگر پکن بخواهد در شکلدادن به نظم نوین هستهای جهانی نقش معناداری ایفا کند، باید از حالت تدافعی خارج شده و به معماری فعال این نظم بپردازد. این تصمیم، نهتنها آینده دیپلماسی هستهای در خاورمیانه، بلکه جایگاه چین در نظام بینالملل را نیز تعریف خواهد کرد.