قصههایی که سیاست میسازند | هوشیاری مخاطب، چالش قصهگویان

سریالها چگونه دیدگاه ما را تغییر میدهند؟
هفت صبح| امروز دیگر سیاست تنها در صحن علنی مجلس، پشت درهای بسته اتاقهای فکر یا در سخنرانیهای رسمی جریان ندارد. دنیای امروز، عرصههای تازهای برای شکلدهی به افکار عمومی پیدا کرده است. یکی از مهمترین این عرصهها، صفحه تلویزیون و پلتفرمهای نمایش خانگی است. جایی که سریالهای پرمخاطب، آرام و بیصدا، نگاه ما به جامعه، قدرت، عدالت و حتی آینده را تغییر میدهند.
هر شب که مقابل صفحه تلویزیون یا موبایلمان مینشینیم و غرق قصهها میشویم، در حقیقت وارد میدان نرمی از شکلدهی به افکار عمومی میشویم؛ میدانی که بازیگران آن، نویسندهها، کارگردانان و تهیهکنندگانی هستند که با روایتهای خود، مفاهیم کلیدی سیاست و اجتماع را بازتعریف میکنند.
سیاست در دل قصهها
تأثیر سریالها بر نگرش سیاسی مردم، پدیدهای تازه نیست؛ اما امروز با افزایش سرعت انتشار محتوا و دسترسی وسیع به شبکههای نمایش خانگی، این تأثیر شدت گرفته است. دیگر نیازی نیست که سریالی آشکارا سیاسی باشد تا بر ذهنیت تماشاگر اثر بگذارد. گاهی یک داستان عاشقانه در پسزمینه بحرانهای اجتماعی، یک روایت معمایی از فساد یا حتی قصهای خانوادگی از امید و مقاومت، میتواند ذهن ما را درباره مفاهیم مهمی چون عدالت، اعتماد عمومی، نقش دولت و اهمیت انسجام اجتماعی شکل دهد.
در بسیاری از سریالهای ایرانی، چه آنها که از تلویزیون رسمی پخش میشوند و چه آثاری که در شبکههای خانگی به دست مخاطب میرسند، روایتهایی از ارزشهایی چون فداکاری، ایثار، صبر، هویت ملی و پیوندهای خانوادگی برجسته شده است. این سریالها، آگاهانه یا ناخودآگاه، نوعی جهتگیری اجتماعی را به مخاطبان القا میکنند؛ گاهی در تأکید بر سنتهای فرهنگی، گاهی در روایت امید به آینده و گاهی در تبیین خطرات ازهمگسیختگی اجتماعی.
اما در این میان، نباید از یک واقعیت مهم غافل شد؛ ممکن است برخی سریالها، به ویژه آنهایی که بدون ملاحظات فرهنگی و اجتماعی تولید یا ترجمه و زیرنویس میشوند _ ارزشهای ناسازگار با فرهنگ ایرانی را نیز در ضمیر مخاطب نهادینه کنند. القای سبک زندگی فردگرایانه، عادیسازی شکافهای اجتماعی، کمرنگ کردن ارزشهای خانواده؛ حتی قهرمانسازی از شخصیتهایی که نماینده هنجارهای مخرب هستند، نمونههایی از این تاثیرات پنهاناند.
هوشیاری مخاطب، چالش قصهگویان
اما این میدان بازی دیگر ساده نیست. تماشاگر امروز نسبت به گذشته تغییر کرده است. آشنایی با سریالهای خارجی، امکان دسترسی به محتواهای متنوع و رشد سواد رسانهای باعث شده است که مخاطبان ایرانی تحلیلگرتر و سختگیرتر باشند. آنها فقط به قصهها اکتفا نمیکنند؛ میپرسند، مقایسه میکنند، نمادها را میشناسند و به دنبال پیامهای پنهان میگردند.
در چنین فضایی، سریالسازان ناچارند روایتهای خود را دقیقتر طراحی کنند. داستانها باید سرگرمکننده باشند و از نظر روانی، اجتماعی و فرهنگی نیز باورپذیر جلوه کنند. فیلمنامههایی که دچار سادهسازی یا شعارزدگی شوند، دیگر نمیتوانند قلب مخاطب را تسخیر کنند.از سوی دیگر، رعایت ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی، خط قرمزی است که سریالها ناگزیرند آن را جدی بگیرند.
سریالها؛ تصویر فردای ما
تأثیر سریالها تنها محدود به زمان تماشا نیست. این داستانها با ما زندگی میکنند. شخصیتهایی که تحسینشان میکنیم، تصمیمهایی که در روند داستان مشاهده میکنیم و سرنوشتهایی که دنبال میکنیم، در ناخودآگاه ما باقی میمانند. آنها نحوه درک ما از موضوعاتی چون قهرمان بودن، امید داشتن، در برابر سختیها ایستادن یا انتخاب راه درست در شرایط دشوار را شکل میدهند.
سریالهای پرمخاطب در حقیقت الگویی برای گفتوگوی جمعی درباره مسائل مهم جامعه ایجاد میکنند. وقتی مردم درباره یک شخصیت سریالی، یک انتخاب اخلاقی یا یک پایانبندی بحث میکنند، در واقع در حال تمرین برای تصمیمگیریهای بزرگتر اجتماعی هستند.در جهان امروز، قدرت روایت و قصهگویی چیزی کمتر از قدرت قانونگذاری و سیاستگذاری نیست. داستانهایی که امشب برای ما روایت میشوند، فردایی را میسازند که در آن زندگی خواهیم کرد.
قصهها از کجا میآیند، به کجا میروند؟
باید گفت که سریالها بیش از آنکه صرفاً سرگرمی باشند، بخشی از کنش فرهنگی و اجتماعیاند. سازندگان آنها، دانسته یا نادانسته، در حال ترسیم آیندهاند؛ آیندهای که در آن نگاه ما به عدالت، به سیاست، به مردم و حتی به خودمان، در آینه این قصهها بازتاب مییابد.
اینکه کدام قصهها ماندگار میشوند و کدام روایتها دل مردم را تسخیر میکنند، فقط به جذابیت ظاهری یا بازیهای هنرمندانه محدود نیست؛ قصههایی در خاطر ما میمانند که در دلشان، با دغدغهها، آرمانها و امیدها و ترسهای ما پیوند خورده باشد. سریالها هر شب برای ما داستان میگویند؛ داستانهایی که شاید بیش از آنچه گمان میکنیم، سیاست آینده را شکل میدهند.